کلمه جو
صفحه اصلی

gallop


معنی : تاخت، چهار نعل، چهار نعل رفتن، تازیدن
معانی دیگر : شتابیدن، تاختن، (اسب سواری) چهار نعل، (به ویژه چهارپایان) گام سریع، تاخت کردن، پیشرفت، سریع کردن، رشد سریع کردن

انگلیسی به فارسی

گالوپ، چهار نعل، تاخت، چهار نعل رفتن، تازیدن


تاخت، چهار نعل، چهارنعل رفتن، تازیدن


انگلیسی به انگلیسی

• fast run (of horse)
ride a horse at a gallop; go as fast as possible; race, hurry
when a horse gallops, it runs very fast so that all four legs are off the ground at the same time between strides. verb here but can also be used as a singular noun. e.g. all the animals broke into a gallop.
if you gallop, you ride a horse that is galloping.
a gallop is also a ride on a galloping horse.
see also galloping.

مترادف و متضاد

تاخت (اسم)
attack, raid, gallop, brattle, lope

چهار نعل (اسم)
gallop, brattle, canter, scamper, gallopade, tantivy

چهار نعل رفتن (فعل)
course, gallop, scamper

تازیدن (فعل)
gallop

bolt, race with slight jumping motion


Synonyms: amble, canter, career, course, dart, dash, fly, hasten, hurdle, hurry, jump, leap, lope, pace, rack, run, rush, shoot, speed, spring, sprint, stride, tear along, trot, zoom


جملات نمونه

1. at a gallop
در (حال) چهار نعل

2. at a gallop
به تاخت،چهار نعل،تند

3. this is not a book to be read at a gallop
این کتابی نیست که بشود آنرا با عجله خواند.

4. He rode off at a gallop.
[ترجمه ترگمان]به چهار نعل می تاخت
[ترجمه گوگل]او در یک قایقرانی رانندگی کرد

5. The horses were raring to have a gallop.
[ترجمه ترگمان]اسب های کالسکه سواری می کردند و چهار نعل حرکت می کردند
[ترجمه گوگل]اسب ها به طرز وحشیانه ای به سر می برند

6. If you gallop through your work, you are more likely to make mistakes.
[ترجمه ترگمان]اگر در کار خود به تاخت بروید، احتمال بیشتری وجود دارد که اشتباه کنید
[ترجمه گوگل]اگر شما از طریق کار خود به سر می برید، به احتمال زیاد اشتباه می کنید

7. The horses broke into a mad gallop when they heard the gunshot.
[ترجمه ترگمان]وقتی صدای شلیک گلوله به گوش رسید، اسب ها چهار نعل تاختند
[ترجمه گوگل]اسلحه هنگامی که شلیک گلوله شنیده می شود، در یک تپه ای دیوانه شکست

8. All the horses broke into a gallop.
[ترجمه ترگمان]همه اسب ها چهار نعل تاختند
[ترجمه گوگل]تمام اسب ها به یک گله افتادند

9. After a hard gallop, the horse was played out.
[ترجمه ترگمان]بعد از چهار نعل اسب، اسب در حال بازی بود
[ترجمه گوگل]بعد از یک ضربه سخت، اسب بازی کرد

10. She set off at a gallop.
[ترجمه ترگمان]چهار نعل حرکت کرد
[ترجمه گوگل]او در یک ضربه آزاد قرار گرفت

11. Don't gallop through your speech as if you can't wait to finish.
[ترجمه ترگمان]طوری حرف نزن که انگار نمی توانی صبر کنی تا حرفم را تمام کنی
[ترجمه گوگل]از طریق سخنرانی خود را به عنوان اگر شما نمی توانید صبر کنید به پایان برسد

12. Amanda rode off at a gallop.
[ترجمه ترگمان]اماندا چهار نعل از اسب پیاده شد
[ترجمه گوگل]آماندا در یک قایقرانی رانندگی کرد

13. She always lives life at a gallop.
[ترجمه ترگمان]او همیشه با چهار نعل زندگی می کند
[ترجمه گوگل]او همیشه زندگی می کند در یک ضربه آزاد

14. The project began at full gallop.
[ترجمه ترگمان]پروژه با چهار نعل حرکت کرد
[ترجمه گوگل]پروژه شروع به کار کرد

15. My horse suddenly broke into a gallop.
[ترجمه ترگمان]ناگهان اسب من چهار نعل دوید
[ترجمه گوگل]اسب من به طور ناگهانی شکسته شد

He galloped home barefoot.

با پای برهنه به طرف منزل خود دوید.


This is not a book to be read at a gallop.

این کتابی نیست که بشود آن‌را با عجله خواند.


اصطلاحات

galloping inflation

تورم سواره، تورم شدید


at a gallop

به تاخت، چهار نعل، تند


پیشنهاد کاربران

چهار نعل رفتن _ چهار نعل
The fastest speed that a horse can run
نگاه ۱۴ تهران: )

چهار نعل تاختن - باعجله کاری را انجام دادن

چهارنَعلیدَن. To gallop.


کلمات دیگر: