کلمه جو
صفحه اصلی

feudal


معنی : ملوک الطوایفی، تیولی، وابسته به تیول
معانی دیگر : وابسته به نظام خان خانی یا زمین سالاری، فئودال، خان خانی، زمین سالاری، وابسته به دشمنی دیرین، دشمنانه، تیول گرای

انگلیسی به فارسی

تیول‌گرای، تیولی، ملوک‌الطوایفی، وابسته به تیول، فئودال


فئودالی، ملوک الطوایفی، تیولی، وابسته به تیول


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of, concerning, or similar to feudalism, in which a landholding lord granted land to vassals on condition of their serving him.

- A feudal relationship existed between peasants and the nobility.
[ترجمه ترگمان] روابط فئودالی بین دهقانان و اشراف وجود داشت
[ترجمه گوگل] روابط فئودالی بین دهقانان و اشراف وجود داشت

(2) تعریف: of, related to, or similar to the Middle Ages, when feudalism was common in Europe.

- This fortress was built during feudal times.
[ترجمه ترگمان] این دژ در دوران ملوک الطوایفی ساخته شده است
[ترجمه گوگل] این قلعه در زمان فئودالی ساخته شد

• of or pertaining to an ongoing conflict; of or pertaining to a fief or fee; of or pertaining to feudalism, pertaining to the political and social system of medieval europe
feudal means relating to feudalism.

مترادف و متضاد

ملوک الطوایفی (صفت)
feudal

تیولی (صفت)
feudal

وابسته به تیول (صفت)
feudal

جملات نمونه

1. the feudal epoch
دوران ملوک الطوایفی

2. the feudal era
دوران ملوک الطوایفی (زمین سالاری)

3. the feudal society was rather static
جامعه ی فئودال نسبتا ایستا بود.

4. the feudal states in medieval europe
ایالت های خان خانی در اروپای قرون وسطی

5. The feudal system lasted for two thousand years in China.
[ترجمه ترگمان]نظام فئودال به مدت دو هزار سال در چین به طول انجامید
[ترجمه گوگل]سیستم فئودال در چین دو هزار سال طول کشید

6. Public opinion was against the old feudal system.
[ترجمه ترگمان]افکار عمومی بر ضد نظام فئودالی قدیمی بود
[ترجمه گوگل]افکار عمومی علیه نظام فئودالی قدیمی بود

7. The famous anti - feudal and anti - imperialist May Fourth Movement broke out in Beijing in 191
[ترجمه ترگمان]جنبش ضد - و ضد امپریالیسم معروف در روز چهارم ماه مه در پکن در ۱۹۱ شکست خورد
[ترجمه گوگل]جنبش چهارم ماه مه ضد فئودال و ضد امپریالیست مشهور در سال 191 در پکن آغاز شد

8. Many people look back with nostalgia to feudal times.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم با نوستالژی به زمان ملوک الطوایفی نگاه می کنند
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم با نوستالژی به زمان فئودالی نگاه می کنند

9. Consequently the forms of paternalism signified by feudal relations are more likely to be a recent tradition rather than a distant memory.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه اشکال of signified توسط روابط فئودالی بیش از یک حافظه دور، سنتی هستند
[ترجمه گوگل]در نتیجه، اشکال پدرسالاری که به وسیله روابط فئودالی معنی می شود، به جای یک خاطره دور، بیشتر به یک سنت اخیر تبدیل می شود

10. The stability of feudal society had always depended upon a relationship of trust between lords and vassals.
[ترجمه ترگمان]ثبات جامعه فئودالی همیشه به رابطه اعتماد میان خاوندان و رعایا متکی بود
[ترجمه گوگل]ثبات جامعه فئودال همواره بر روابط اعتماد بین ارباب و وصال بستگی داشت

11. They were also hired as soldiers by feudal lords.
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین به عنوان سربازان خاوندان فئودال استخدام شدند
[ترجمه گوگل]آنها نیز به عنوان سربازان توسط افسران فئودال استخدام شدند

12. Liberties were conferred on cities, in order that feudal laws should not restrict trade and other important aspects of mercantile power.
[ترجمه ترگمان]آزادی های در شهرها اعطا شد تا قوانین فئودالی نباید تجارت و دیگر جنبه های مهم قدرت تجاری را محدود کنند
[ترجمه گوگل]آزادی ها به شهرها اعطا شد، به این ترتیب قوانین فئودالی نباید تجارت و سایر جنبه های مهم قدرت تجاری را محدود کند

13. After the Opium War of 1840, China was gradually reduced to a semicolonial and semi - feudal society.
[ترجمه ترگمان]پس از جنگ تریاک در سال ۱۸۴۰، چین به تدریج به جامعه semicolonial و نیمه فئودالی کاهش یافت
[ترجمه گوگل]پس از جنگ تریاک در سال 1840، چین به تدریج به یک جامعه متخاصم و نیمه فئودال تبدیل شد

14. The way some landowners treat their tenants today seems almost feudal.
[ترجمه ترگمان]امروزه بعضی از مالکان با tenants که امروزه تقریبا فئودالی محسوب می شوند رفتار می کنند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که برخی از صاحبخانه ها امروزه مستاجرین خود را فئودال می کنند

the feudal era

دوران ملوک‌الطوایفی (زمین‌سالاری)


the feudal states in medieval Europe

ایالت‌های خان‌خانی در اروپای قرون وسطی


پیشنهاد کاربران

ارباب و رعیت

معنی در فرهنگ فارسی معین
مالک ، دارندة زمین های بسیار.

معنی در فرهنگ فارسی عمید
زمین دار بزرگ




کلمات دیگر: