eminence

معنی : بلندی، بزرگی، تعالی، پشته، برجستگی، بر امدگی، مقام، عالیجناب، جاه، علی، علو

معانی دیگر : (مکان) بلندی، (جمع) ارتفاعات، فرازگاه، تپه، زمین بلند، تل، گریوه، برتری، شایستگی، آوازه، شهرت، اشتهار، والایی، آدم برجسته، شخصیت ممتاز، (کلیسای کاتولیک - e بزرگ - با your یا his می آید - عنوان کاردینال ها)، eminency عالی رتبه، طب برامدگی

انگلیسی به فارسی

برجسته، علو، برجستگی، مقام، عالیجناب، تعالی، جاه، بزرگی، بلندی، علی، پشته، بر امدگی

( eminency ) عالی‌رتبه، عالی‌جناب، (پزشکی) برآمدگی،بزرگی، جاه، مقام، تعالی، بلندی، برجستگی

انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )

• (1) تعریف: a lofty and respected position or reputation.
• مشابه: distinction, elevation, nobility, note

• (2) تعریف: an elevated place or part; hill.
• مشابه: elevation

• (3) تعریف: (cap.) in the Roman Catholic Church, a title used in addressing or referring to a cardinal.

- Your Eminence.

[ترجمه ترگمان] عالی جناب!
[ترجمه گوگل] امانت شما

- His Eminence.

[ترجمه ترگمان] عالی جناب!
[ترجمه گوگل] برجسته او

• city in kentucky (usa); city in missouri (usa); title of a roman catholic cardinal
high position, elevated rank; title of honor; preeminence; excellence; height; hill; (anatomy) body projection, protuberance in the body (especially on the surface of a bone )
eminence is the quality of being very well-known and highly respected.
the expression your eminence is used to address a roman catholic cardinal.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] برجستگی، بلندی، تعالی

مترادف و متضاد

بلندی (اسم)

elevation, lift, supremacy, height, altitude, looming, eminence, sublimity, exaltation, eminency, toft

بزرگی (اسم)

amplitude, enlargement, hauteur, eminence, magnitude, dignity, grandeur, bigness, magnificence, voluminosity, bulkiness, headship, gentility, formidability, eminency, lordship

تعالی (اسم)

ascendancy, god, holy, eminence, ascendency, sublimation, sublimity, eminency

پشته (اسم)

stack, heap, hill, eminence, mound, barrow, embankment, hillock, knap, rick, toft, hummock, monticule

برجستگی (اسم)

jut, relief, eminence, knob, swell, boss, prominence, salience, saliency, ness, eminency, flange, notability

بر امدگی (اسم)

eminence, nook, projection, excrescence, mound, bulge, protuberance, protuberancy, granulation, bump, overhang, knob, knop, nub, stigma, promontory, ledge, burr, tumor, convexity, ganglion, node, nodule, knurl, eminency, turgescence, excrescency, ridge, gibbosity, outgrowth, knur, verruca, whaleback

مقام (اسم)

post, stand, capacity, dwelling, residence, domicile, order, function, office, status, position, mode, title, tone, eminence, dignity, rank, pew, station, eminency, portfolio

عالیجناب (اسم)

eminence, eminency, excellency

جاه (اسم)

eminence, dignity, pomp, eminency

علی (اسم)

height, eminence, loftiness

علو (اسم)

elevation, eminence, magnanimity, prominence, nobility, loftiness, lordliness, majesty

importance, fame

Synonyms: authority, celebrity, credit, dignity, distinction, esteem, famousness, glory, greatness, honor, illustriousness, influence, kudos, loftiness, notability, note, power, preeminence, prepotency, prestige, prominence, prominency, rank, renown, reputation, repute, significance, standing, superiority, weight

Antonyms: inferiority, unimportance

high ground

Synonyms: altitude, elevation, height, highland, highness, hill, hillock, knoll, loftiness, peak, project, prominence, promontory, raise, ridge, rise, summit, upland

Antonyms: flat, low ground

جملات نمونه

Ferdowsi's eminence as an epic poet

رفعت فردوسی به عنوان یک شاعر حماسی

a gathering of literary eminences

گردهمایی برجستگان عالم ادبیات

His Eminence will arrive in five minutes.

عالی‌جناب (کاردینال) تا پنج دقیقه‌ی دیگر وارد خواهند شد.

1. ferdowsi's eminence as an epic poet

رفعت فردوسی به عنوان یک شاعر حماسی

2. the eminence of new york is primarily due to natural advantages

برتری نیویورک در درجه ی اول مدیون موهبت های طبیعی می باشد.

3. the artistic eminence of london

آوازه ی هنری لندن

4. she built her house on an eminence overlooking the city

خانه ی خود را بر یک بلندی مشرف به شهر بنا کرد.

5. Many of the pilots were to achieve eminence in the aeronautical world.

[ترجمه ترگمان]بسیاری از خلبانان برای رسیدن به این هدف در دنیای هوا نوردی بودند
[ترجمه گوگل]بسیاری از خلبانان برای دستیابی به اهمیت در دنیای هواپیمائی تلاش کردند

6. Few could have predicted that she would reach eminence as a surgeon.

[ترجمه ترگمان]کم تر کسی پیش بینی کرده بود که به عنوان جراح به مقام کاردینالی برسد
[ترجمه گوگل]چند می توانست پیش بینی کند که او به عنوان یک جراح برتری خواهد یافت

7. Beveridge was a man of great eminence.

[ترجمه ترگمان]Beveridge مرد بزرگی بود
[ترجمه گوگل]Beveridge یک مرد عالی بود

8. She was brought into eminence.

[ترجمه ترگمان]او را به خدمت جناب عالی آوردند
[ترجمه گوگل]او به برجسته آورده شد

9. The family was of some eminence in Hull and especially in the Hull Trinity House.

[ترجمه ترگمان]این خانواده در هال هال و به خصوص در the هال قرار داشت
[ترجمه گوگل]این خانواده در هال و به ویژه در خانه هیل ترتییلی از اهمیت بسیاری برخوردار بود

10. Of course, his own eminence contributed to his isolation, but he also chose solitude as his appropriate fate.

[ترجمه ترگمان]البته، عالیجناب به انزوای خود کمک کرد، اما او همچنین تنهایی را به عنوان سرنوشت مناسب خود انتخاب کرد
[ترجمه گوگل]البته، سرپرستی خود را به جدایی او کمک کرد، اما او نیز به عنوان سرنوشت مناسب خود را انتخاب کرد

11. We are a young world, your eminence.

[ترجمه ترگمان]ما یک دنیای کوچک هستیم، عالیجناب
[ترجمه گوگل]ما دنیای جوان هستیم، برجستگی شما

12. Filaret owed his eminence less to his holy office than to his son's willingness to treat him as a co-ruler.

[ترجمه ترگمان]Filaret بیشتر به مقام مقدس خود مدیون بود تا به تمایل پسرش برای برخورد با او به عنوان یک هم کار
[ترجمه گوگل]فیلااتر، مدرک وی را نسبت به اداره مقدسش نسبت به تمایل پسرش نسبت به او به عنوان یک حاکم مشترک، به عهده داشت

13. The wealth of Worcester, its size and eminence in the textile industry not withstanding, showed similar characteristics.

[ترجمه ترگمان]ثروت ووستر، که اندازه و بلندی آن در صنعت نساجی برابر نبود، خصوصیات مشابهی را نشان می داد
[ترجمه گوگل]ثروت ورسستر، اندازه و برجسته آن در صنایع نساجی باقی نمانده، ویژگی های مشابهی را نشان داد

14. It is made annually for eminence in organic chemistry and includes a monetary prize of ￡2000.

[ترجمه ترگمان]که در شیمی آلی به صورت سالیانه به دست می آید و شامل جایزه نقدی سال ۲۰۰۰ می شود
[ترجمه گوگل]این سالانه برای جایزه در شیمی آلی ساخته شده و شامل یک جایزه پولی از 2000 پوند است

She built her house on an eminence overlooking the city.

خانه‌ی خود را بر یک بلندی مشرف به شهر بنا کرد.

The eminence of New York is primarily due to natural advantages.

برتری نیویورک در درجه‌ی اول مدیون موهبت‌های طبیعی می‌باشد.

the artistic eminence of London

آوازه‌ی هنری لندن

پیشنهاد کاربران

تعالی. اهمیت و شهرت

کلمات دیگر: