کلمه جو
صفحه اصلی

generalized


معنی : کلی، تعمیم یافته
معانی دیگر : تعمیم یافته، کلی

انگلیسی به فارسی

تعمیم یافته، کلی، کلیت‌یافته، عمومی، فراگیر


عمومی است، کلی، تعمیم یافته


انگلیسی به انگلیسی

• made general, applied in a general manner
generalized means relating to a large number or variety of people, things, or situations.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] تعمیم یافته
[ریاضیات] توسعه یافته، تعمیم یافته، هامانیده

مترادف و متضاد

کلی (صفت)
material, total, general, universal, generic, generalized

تعمیم یافته (صفت)
generalized

جملات نمونه

1. Most of the report consists of generalized observations, unsupported by dates, names and times.
[ترجمه ترگمان]بیشتر این گزارش شامل مشاهدات کلی، پشتیبانی نشده از تاریخ، نام و زمان است
[ترجمه گوگل]اکثر این گزارش شامل مشاهدات عمومی است، که توسط تاریخ، اسم و زمان پشتیبانی نشده است

2. Darwin generalized from many facts to reach his idea about the origin of man.
[ترجمه ترگمان]داروین از بسیاری از حقایق برای رسیدن به ایده خود در مورد منشا انسانی استفاده کرد
[ترجمه گوگل]داروین از بسیاری از حقایق تعمیم داده شده است تا ایده خود را در باره منشا انسان به دست آورد

3. Use of this drug is now fairly generalized.
[ترجمه ترگمان]استفاده از این دارو اکنون نسبتا فراگیر شده است
[ترجمه گوگل]استفاده از این دارو در حال حاضر نسبتا تعمیم یافته است

4. He spoke of generalized corruption in the government.
[ترجمه ترگمان]او از فساد تعمیم یافته در دولت سخن گفت
[ترجمه گوگل]او از فساد عمومی در دولت صحبت کرد

5. She experienced an increase in generalized aches and pains.
[ترجمه ترگمان]او افزایش درد و درد عمومی را تجربه کرد
[ترجمه گوگل]او افزایش درد و اختلالات عمومی را تجربه کرد

6. Isolated showers will give way to more generalized rain later in the day.
[ترجمه ترگمان]بارش های Isolated به بارش بیشتر در روز ادامه خواهند داد
[ترجمه گوگل]دوش جداگانه بعدا در روز روزانه بارانی تر است

7. These conclusions cannot be generalized to the whole country.
[ترجمه ترگمان]این نتایج را نمی توان به کل کشور تعمیم داد
[ترجمه گوگل]این نتیجه گیری ها را نمی توان به کل کشور تعمیم داد

8. They generalized the use of a new invention.
[ترجمه ترگمان]آن ها استفاده از اختراع جدید را تعمیم دادند
[ترجمه گوگل]آنها استفاده از اختراع جدید را تعمیم دادند

9. Helmholtz generalized what others had suggested, or had established in one context.
[ترجمه ترگمان]هلمهولتز آنچه را که دیگران پیشنهاد کرده بودند، یا در یک زمینه، تعمیم داد
[ترجمه گوگل]هلمولتز آنچه را که دیگران پیشنهاد کرده بود یا آنچه در یک زمینه ایجاد کرده بود تعمیم داد

10. Clearly this definition can be generalized in order to compare a number of different systems and thus provide a useful comparative measure.
[ترجمه ترگمان]واضح است که این تعریف می تواند به منظور مقایسه تعدادی از سیستم های مختلف تعمیم داده شود و در نتیجه یک اندازه تطبیقی مفید ارایه دهد
[ترجمه گوگل]واضح است که این تعریف را می توان به منظور مقایسه تعدادی از سیستم های مختلف تعمیم داد و بنابراین یک مقیاس سازگاری مفید ارائه می دهد

11. The advent of generalized floating in early 1973 meant that there was no longer any requirement to keep the snake in the tunnel.
[ترجمه ترگمان]ظهور شناور عمومی در اوایل سال ۱۹۷۳ به این معنا بود که دیگر نیازی به نگهداری از مار در تونل وجود ندارد
[ترجمه گوگل]ظهور شناور عمومی در اوایل سال 1973 بدین معنی بود که دیگر نیازی به حفظ مار در تونل نبود

12. The first of these measured generalized interest in politics, the others measured interest in politics at particular times.
[ترجمه ترگمان]اولی که توجه عمومی را به سیاست جلب کرد، دیگران به طور خاص به سیاست علاقه نشان دادند
[ترجمه گوگل]اول از این ها منافع عمومی را در سیاست اندازه گیری کرد، دیگران علاقه خاصی به سیاست در زمان خاصی را اندازه گیری کردند

13. There are other kinds of generalized seizures that are basically inhibitory, like briefly turning off a switch.
[ترجمه ترگمان]انواع دیگری از تشنج عمومی وجود دارند که اساسا بازدارنده هستند، مانند خاموش کردن فوری یک کلید
[ترجمه گوگل]انواع دیگری از تشنجات عمومی که اساسا مهار کننده هستند، مانند کوتاه کردن سوئیچ است

14. It is also effective in primary generalized grand mal seizures.
[ترجمه ترگمان]آن هم چنین در مورد صرع در مرکز عمومی عمومی موثر است
[ترجمه گوگل]این نیز در تشنج اولیه غده فوق کلیوی موثر است

15. There may be a generalized constitutional upset with fever, headache, loss of appetite and weight, and joint pains.
[ترجمه ترگمان]ممکن است یک قانون اساسی تعمیم یافته با تب، سردرد، از دست دادن اشتها و وزن و درد مفاصل وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]ممکن است ناراحتی عمومی قانونی با تب، سردرد، از دست دادن اشتها و وزن و درد مفصلی وجود داشته باشد

پیشنهاد کاربران

انتشاری، منتشر شده. .

عمومی

عمومی، غیر شخصی

بیماری صرع

1 معمول، متداول، رایج، شایع، فراگیر، جامع، عام
2 مبهم، نامعلوم، نامشخص، گنگ، نامعین


کلمات دیگر: