کلمه جو
صفحه اصلی

embroidery


معنی : قلاب دوزی، سوزنکاری
معانی دیگر : (شرح و داستان و غیره) شاخ و برگ، آب و تاب، غلو، سوزن دوزی، گلدوزی، نقش دوزی، چکن، شمسه، هنر گلدوزی

انگلیسی به فارسی

قلابدوزی


گلدوزی، قلاب دوزی، سوزنکاری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: embroideries
(1) تعریف: the art or product of ornamental needlework.

- The ladies were expected to master embroidery and other arts.
[ترجمه سارا نیک] از بانوان انتظار میرفت در گلدوزی و دیگر هنرها مهارت داشته باشند.
[ترجمه علی سیفی] امتطار گرفت که بانوان در گلدوزی و هنرهای دیگر مهارت داشته باشند باشند.
[ترجمه ترگمان] خانم ها در انتظار هنر و هنر دیگر بودند
[ترجمه گوگل] انتظار میرفت که خانم ها بتوانند گلدوزی و هنرهای دیگر را اداره کنند
- There is some delicate embroidery around the neck of the garment.
[ترجمه ترگمان] یک گلدوزی ظریف در اطراف گردن لباس وجود دارد
[ترجمه گوگل] در اطراف گردن لباس، قالی حسابی وجود دارد

(2) تعریف: the embellishment of a tale or report, esp. with fictitious details.

- I suspect that much of his story was sheer embroidery.
[ترجمه ترگمان] حدس می زنم که قسمت زیادی از داستان او گلدوزی محض بود
[ترجمه گوگل] من معتقدم که بیشتر داستان او گلدوزی منحصر به فرد است

• decorative designs created with ornamental needlework; something embroidered
embroidery consists of designs sewn onto fabric.
embroidery is also the activity of sewing designs onto fabric.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] گلدوزی - پارچه برودری

مترادف و متضاد

قلاب دوزی (اسم)
patchwork, broidery, embroidery, crochet, crocket, picot

سوزنکاری (اسم)
embroidery, fancywork

fancy stitching


Synonyms: adornment, appliqué, arabesque, bargello, brocade, crewel, crochet, cross-stitch, decoration, lace, lacery, needlepoint, needlework, quilting, sampler, tapestry, tatting, tracery


جملات نمونه

1. a brief statement of the country's economic condition, without embroidery
شرح مختصر و بی شاخ و برگ وضع اقتصادی کشور

2. Craft Resources also sells yarn and embroidery floss.
[ترجمه ترگمان]صنایع دستی also را به فروش می رساند
[ترجمه گوگل]صنایع دستی همچنین نخ و نخ ریسی را به فروش می رساند

3. The shorts had blue embroidery over the pockets.
[ترجمه Soheil] شلوارک ها داشتند گلدوزی آبی روی جیب ها
[ترجمه ترگمان]شلوارک آبی رنگی در جیب داشت
[ترجمه گوگل]شلوار جین آبی روی جیب بود

4. You can attend embroidery classes under the tutelage of Jocelyn James.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید تحت سرپرستی of جیمز در کلاس های گلدوزی شرکت کنید
[ترجمه گوگل]شما می توانید در کلاس های گلدوزی تحت نظارت Jocelyn جیمز شرکت کنید

5. She learned sewing, knitting and embroidery.
[ترجمه ترگمان]خیاطی و گلدوزی و گلدوزی یاد گرفت
[ترجمه گوگل]او دوختن، بافندگی و گلدوزی را یاد گرفت

6. A little embroidery made the story quite entertaining.
[ترجمه ترگمان]یک گلدوزی کوچک داستان را کاملا سرگرم کننده ساخت
[ترجمه گوگل]یک گلدوزی کوچک داستان را بسیار سرگرم کننده ساخته است

7. She began folding up her embroidery.
[ترجمه ترگمان]گلدوزی و گلدوزی خود را جمع کرد
[ترجمه گوگل]او شروع به کشیدن گلدوزی کرد

8. How is your beautiful embroidery going on?
[ترجمه ترگمان]گلدوزی زیبای شما چگونه ادامه دارد؟
[ترجمه گوگل]گلدان زیبا شما چطور است؟

9. She hasn't the patience to do embroidery.
[ترجمه ترگمان]او حوصله گلدوزی و گلدوزی را ندارد
[ترجمه گوگل]او صبر نکرد تا گلدوزی کند

10. I bought some black jersey scalloped with gold embroidery from the market, and made a long, three-tiered, halter-necked gown.
[ترجمه ترگمان]من یک پیراهن سیاه با گلدوزی طلایی از بازار خریدم و یک پیراهن بلند و بلند با گردن بلند و بلند به تن کردم
[ترجمه گوگل]من یک جوراب سیاه و سفید با گلدوزی طلایی را از بازار خریدم و یک لباس بلند، سه لایه ای و نیمه خیش را ساختم

11. What an amazing embroidery!
[ترجمه ترگمان]چه گلدوزی فوق العاده ای!
[ترجمه گوگل]گلدوزی شگفت انگیز!

12. Embroidery remains largely a cottage industry with thousands of girls and women employed as outworkers.
[ترجمه ترگمان]Embroidery تا حد زیادی یک صنعت روستایی با هزاران دختر و زن است که به عنوان outworkers استخدام شده اند
[ترجمه گوگل]گلدوزی عمدتا یک صنعت کلبه با هزاران دختر و زن به عنوان کارگرهای خارج از کشور کار می کند

13. He's good at embroidery.
[ترجمه ترگمان]تو کار گلدوزی خوب است
[ترجمه گوگل]او در گلدوزی خوب است

14. Lasher refused to comment on the embroidery and speculation in the article.
[ترجمه ترگمان]lasher از اظهار نظر درباره گلدوزی و گمانه زنی در این مقاله خودداری کرد
[ترجمه گوگل]لیشر از توضیح در مورد گلدوزی و گمانه زنی در مقاله اظهار نظر کرده است

a brief statement of the country's economic condition, without embroidery

شرح مختصر و بی‌شاخ و برگ وضع اقتصادی کشور


پیشنهاد کاربران

زینت یا اغراق در توصیف یا گزارش یک رویداد

گلدوزی

Let me show you Pat's embroideries

از سیر تا پیاز ( جهت شرمنده یاداستان نویسی )


کلمات دیگر: