کلمه جو
صفحه اصلی

fag


معنی : سیگار، سیگارت، خرحمالی، خدمتکار، حمال مفت، جان کندن، خسته کردن، خرحمالی کردن، از پا در اوردن، سخت کار کردن
معانی دیگر : (سخت کار کردن و خسته شدن) فرسوده شدن یا کردن، خسته شدن یا کردن، ازپا افتادن، ستوهیدن، مانده شدن، خرحمالی کردن (معمولا با : away)، (معمولا با : out) از پا انداختن، (انگلیس ـ عامیانه) کار شاق، کد، کدیمین، (انگلیس ـ شاگردی که برای شاگرد کلاس بالاتر نوکری یا فرمانبری می کند) نوکر، فرمانبر، نوچه، به عنوان نوکر یا نوچه استخدام کردن، (انگلیس ـ عامیانه) خستگی، ماندگی، فرسودگی، ستوهیدگی، (انگلیس ـ عامیانه) آدم خرحمال، عمله، (قدیمی ـ خودمانی) سیگار

انگلیسی به فارسی

خرحمالی کردن، سخت کار کردن، جان کندن، خسته کردن، از پا درآوردن، حمال مفت، خدمتکار، سیگار


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: fags, fagging, fagged
• : تعریف: to make weary or exhausted; tire (often fol. by out).
مشابه: prostrate, waste
اسم ( noun )
(1) تعریف: a remnant or remainder, such as the end of a bolt of cloth; fag end.

(2) تعریف: tiresome work; drudgery.
مشابه: drudgery, moil

(3) تعریف: one who does tiring or menial work; drudge.
مشابه: drudge, hack, slave

• tiring work; (slang) homosexual (derogatory); cigarette (slang); english student who has to serve another (british slang)
tire, become tired; work as a drudge; serve an older student (british slang); compel to serve an older student (british slang)
a fag is a cigarette; an informal use.
in informal american english, a fag is a homosexual man; an offensive use.

مترادف و متضاد

سیگار (اسم)
fag, cigar, cigarette

سیگارت (اسم)
fag, cigarette

خرحمالی (اسم)
grind, slog, moil, fag, corvee, drudgery, elbow grease, plod, punisher, taskwork, hackwork, spadework

خدمتکار (اسم)
maid, maidservant, batman, servant, varlet, server, chambermaid, handmaid, fag, factotum, servitor

حمال مفت (اسم)
fag

جان کندن (فعل)
grub, moil, fag, swot

خسته کردن (فعل)
weary, harass, bore, fatigue, exhaust, strain, tire, fag, jade

خرحمالی کردن (فعل)
slog, moil, fag, plod, drudge

از پا در اوردن (فعل)
wash out, fag, wear down, kayo, knockout

سخت کار کردن (فعل)
grind, slave, fag

جملات نمونه

1. he was my fag at eaton
او در دبیرستان ایتون فرمانبر من بود.

2. i used to fag away in the office all day
تمام روز در اداره جان می کندم.

3. digging out the weeds is a bit of a fag
وجین کردن علف های هرزه،کار سختی است.

4. Doesn't this sort of work fag you out?
[ترجمه ترگمان]این کارا تو رو بیرون نمی کنه؟
[ترجمه گوگل]آیا این نوع کارها شما را از بین نمی برد؟

5. This sort of work fag ged me out.
[ترجمه ترگمان]باز هم این کار از اینجا بیرون می آید
[ترجمه گوگل]این نوع کار از من دور شد

6. I've got to tidy my room. What a fag!
[ترجمه Aydin Jz] باید اتاقمو تمیز کنم. چه کار خسته کننده ای!
[ترجمه ترگمان]باید اتاقم را مرتب کنم چه کونی!
[ترجمه گوگل]من باید اتاقم را تمیز کنم چه فاجعه ای!

7. She's gone outside for a quick fag.
[ترجمه ترگمان]اون بیرون برای یه کونی تند رفته بیرون
[ترجمه گوگل]او برای خارج شدن از یک فابرگاس سریع بیرون رفته است

8. It is too much of a fag.
[ترجمه ترگمان]این خیلی بیشتر از یک fag
[ترجمه گوگل]این بیش از حد است

9. It's such a fag to have to make your bed every morning.
[ترجمه ترگمان]هر روز صبح مجبور میشم تختت رو مرتب کنم
[ترجمه گوگل]این یک فاجعه است که هر روز صبح باید تختتان را مرتب کنید

10. I only caught the fag end of their conversation.
[ترجمه ترگمان]من فقط دنباله بحث آن ها را گرفتم
[ترجمه گوگل]من فقط پایان فابرگاس مکالمات خود را گرفتم

11. He only heard the fag - end of their conversation.
[ترجمه ترگمان]او فقط پایان مکالمه آن ها را شنید
[ترجمه گوگل]او فقط شنید که پایان گفتگو آنهاست

12. I take another drag on the fag.
[ترجمه ترگمان]یکی دیگه رو هم می کشم
[ترجمه گوگل]من یکی دیگر از کشیدن را بر می دارم

13. It's too much fag.
[ترجمه ترگمان]خیلی fag
[ترجمه گوگل]خیلی زیاد است

14. Instead, I just lit up a straight fag and shared it with her, Bogart style.
[ترجمه ترگمان]به جای آن، من فقط یک fag را روشن کردم و با او در حالی که انگار سر Bogart بود با او شریک شدم
[ترجمه گوگل]در عوض، من فقط یک فاکتور مستقیم روشن کرده ام و با سبک او، بوگارت را به اشتراک می گذارم

15. I have a look round for the fag packet, but it's gone.
[ترجمه ترگمان]من نگاهی به این پاکت کثیف انداختم، اما از بین رفته
[ترجمه گوگل]من برای بسته شدن fag نگاه می کنم، اما از بین رفته است

I used to fag away in the office all day.

تمام روز در اداره جان می‌کندم.


I am completely fagged out.

از خستگی رمق ندارم.


Digging out the weeds is a bit of a fag.

وجین کردن علف‌های هرزه، کار سختی است.


He was my fag at Eaton.

او در دبیرستان ایتون فرما‌نبر من بود.


پیشنهاد کاربران

یک نخ سیگار

همجنس گرا - مفعول ( تحقیرآمیز و خودمانی )

In the iran we can say چاق

واکنش شیمیایی

واژه تحقیرآمیز برای مخاطب قرار دادن همجنسگرایان, که از ذکر معادل فارسی آن معذورم

سخت کار کردن و خسته شدن ) فرسوده شدن یا کردن، خسته شدن یا کردن، ازپا افتادن، جان کندن، ستوهیدن، مانده شدن، خرحمالی کردن ( معمولا با : away )
( معمولا با : out ) از پا انداختن
( انگلیس – عامیانه ) کار شاق، جان کندن، کد، کدیمین، خرحمالی
( انگلیس – عامیانه ) خستگی، ماندگی، فرسودگی، ستوهیدگی
( انگلیس – شاگردی که برای شاگرد کلاس بالاتر نوکری یافرمانبری می کند ) نوکر، فرمانبر، نوچه، به عنوان نوکر یا نوچه استخدام کردن
( انگلیس – عامیانه ) آدم خرحمال، عمله
( امریکا – تحقیرآمیز ) کونی، همجنس باز
Fag ( 2 )
( قدیمی – خودمانی ) سیگار
Fag end
( بخش آخر توپ پارچه که ضخیم و بد بافت است ) سرتیکه ی پارچه، ته تیکه، ( انتهای طناب چندلا که ریسمان های آن از هم بازشده اند ) ته طناب، طناب ریش
( مجازی – بخش آخر و بد هرچیز ) ته مانده، وازده

ترجمه و معنی انگلیسی به انگلیسی Fag

جمله، مثال و اصطلاحات کاربردی با کلمه Fag

کونده گی

ابنه ای، مفعول، مرد همجنسگرایی که نقش مفعول را دارد


کلمات دیگر: