1. elementary (or primary) education
آموزش ابتدایی
2. elementary education
آموزش ابتدایی
3. the elementary principles of each science
اصول آغازین هر علم
4. the rich discountenanced elementary education for the workers
طبقه ی ثروتمند از آموزش ابتدایی برای کارگران رو گردان بود.
5. today, electricity is considered to be one of the elementary necessities of life
امروزه برق یکی از نیازهای ابتدایی زندگی محسوب می شود.
6. Most children go to public elementary and secondary schools.
[ترجمه باری] همه ی کودکان به مدارس ابتدایی و راهنمایی می روند
[ترجمه ....] اکثر کودکان به مدارس ابتدایی و راهنمایی دولتی میروند.
[ترجمه ترگمان]اغلب کودکان به مدارس ابتدایی و راهنمایی می روند
[ترجمه گوگل]اکثر کودکان به مدارس ابتدایی و متوسطه مراجعه می کنند
7. His classmates were labouring with elementary algebra.
[ترجمه عمت] عمم
[ترجمه ترگمان]هم کلاسی هایش با جبر ابتدایی کار می کردند
[ترجمه گوگل]همکلاسی هایش با جبر های ابتدایی کار می کردند
8. She was very shy while she was in elementary school.
[ترجمه Negin] او خیلی خجالتی بود وقتی در دوره ابتدای بود
[ترجمه Sepide] او در دوره ابتدایی دختری بسیار خجالتی بود
[ترجمه سانافرخی] او وقتی در مدرسه پایه ابتدایی بود دختری بسیار خجالتی بود
[ترجمه Joker] او خیاچلی خجالت زده بود وقتی که در مدرسه ابتدایی بود
[ترجمه ترگمان]وقتی در مدرسه ابتدایی بود، خیلی خجالتی بود
[ترجمه گوگل]او در مدرسه ابتدایی بسیار خجالتی بود
9. You've made a very elementary mistake.
[ترجمه ترگمان]تو اشتباه بزرگی مرتکب شدی
[ترجمه گوگل]شما یک اشتباه بسیار ابتدایی را انجام داده اید
10. I know a little elementary science.
[ترجمه MANI] من کمی دانش ابتدایی بلدم
[ترجمه m.n] من کمی از دانش ابتدایی را میدانم
[ترجمه ترگمان] من یه علم ابتدایی رو میدونم
[ترجمه گوگل]من می دانم یک دانش ابتدایی کمی
11. A proton is an elementary particle of matter.
[ترجمه ترگمان]پروتون یک ذره بنیادی ماده است
[ترجمه گوگل]پروتون یک ذره اولیه ماده است
12. Their course of study includes elementary hygiene and medical theory.
[ترجمه ترگمان]دوره تحصیلی آن ها شامل بهداشت اولیه و تئوری پزشکی است
[ترجمه گوگل]دوره مطالعه آنها شامل بهداشت عمومی و تئوری پزشکی است
13. The questions were so elementary that he easily passed the test.
[ترجمه Negin] سوال ها ابتدایی بود و او به آسانی آن هارا حل کرد
[ترجمه ترگمان]سوال ها خیلی ابتدایی بودند که او به آسانی آزمون را رد کرد
[ترجمه گوگل]سوالات بسیار ابتدایی بود که او به راحتی تست را انجام داد
14. I'm only familiar with the subject at an elementary level.
[ترجمه ترگمان]من فقط با سوژه در سطح ابتدایی آشنا هستم
[ترجمه گوگل]من فقط با موضوع در سطح ابتدایی آشنا هستم
15. This book contains a series of elementary exercises for learners.
[ترجمه ترگمان]این کتاب شامل یک سری تمرینات ابتدایی برای دانش آموزان است
[ترجمه گوگل]این کتاب حاوی مجموعه ای از تمرینات ابتدایی برای زبان آموزان است
16. One behavioural example that approaches this degree of elementary simplicity concerns hygienic behaviour in honeybees.
[ترجمه ترگمان]یک نمونه رفتاری که این درجه از سادگی ابتدایی را نزدیک می کند رفتار hygienic در زنبوره ای عسل است
[ترجمه گوگل]یک مثال رفتاری که به این درجه سادگی ابتکاری نزدیک می شود، مربوط به رفتار بهداشتی در زنبور عسل است