کلمه جو
صفحه اصلی

faithless


معنی : بی وفا، بی ایمان، گول زن
معانی دیگر : عهدشکن، خائن، نابکار، غیرقابل اعتماد، اوستام ناپذیر

انگلیسی به فارسی

بی‌وفا، بی‌ایمان


بی اعتمادی، بی وفا، بی ایمان، گول زن


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: faithlessly (adv.), faithlessness (n.)
(1) تعریف: failing in one's duties or responsibilities.
متضاد: faithful
مشابه: unfaithful

(2) تعریف: untrue to promises or vows.
متضاد: faithful
مشابه: unfaithful

(3) تعریف: lacking religious faith or conviction.
مشابه: agnostic

• lacking faith; unbelieving; unreliable; disloyal, unfaithful
a faithless person is disloyal or dishonest.

مترادف و متضاد

بی وفا (صفت)
fickle, variable, recreant, disloyal, unfaithful, faithless, untrue, fair-weather, inconstant

بی ایمان (صفت)
unfaithful, faithless, infidel, unbelieving, unbeliever

گول زن (صفت)
fraudulent, faithless

disloyal


Synonyms: capricious, changeable, changeful, cheating, deceitful, dishonest, double-crossing, double-dealing, doubting, dubious, false, fickle, fluctuating, inconstant, perfidious, recreant, skeptical, traitorous, treacherous, two-faced, two-timing, unbelieving, unconverted, unfaithful, unloyal, unreliable, unstable, untrue, untrustworthy, untruthful, wavering


Antonyms: believing, faithful, constant, loyal, reliable, true


جملات نمونه

1. a faithless spouse
همسر خیانتکار

2. What if he was faithless to his friends and to his wife?
[ترجمه ترگمان]اگر او به دوستانش و همسرش خیانت می کرد چه؟
[ترجمه گوگل]اگر او به دوستانش و همسرش ایمان نداشت چه؟

3. She decided to divorce her increasingly faithless and unreliable husband.
[ترجمه ترگمان]تصمیم گرفت که او را به شوهر خائن و خائن طلاق دهد
[ترجمه گوگل]او تصمیم گرفت تا شوهرش را به طور فزاینده ای بی اعتبار و غیر قابل اطمینان طلاق دهد

4. Nearly 30 years on, Faithless testifies to the awesome fertility of his oeuvre.
[ترجمه ترگمان]نزدیک به ۳۰ سال، Faithless بر باروری شگفت انگیز آثار خود شهادت می دهد
[ترجمه گوگل]نزدیک به 30 سال، Faithless شهادت به باروری بسیار جذاب از او می کند

5. The despairing, faithless, gaping, horrified wife looked down at her lover, and knew that he was dead.
[ترجمه ترگمان]زن نومید و نومید و مبهوت به معشوق خود نگریست و دانست که او مرده است
[ترجمه گوگل]ناامید، بی اعتمادی، خیره کننده، همسر ترسناک به عاشقش نگاه کرد و می دانست که مرده است

6. Were all men faithless, driven only by their own needs?
[ترجمه ترگمان]آیا همه مردان بی وفا هستند که فقط به نیازهای خود driven؟
[ترجمه گوگل]آیا همه ی مردان بی اعتمادی بودند که تنها با نیازهای خودشان هدایت می شد؟

7. Faithless is the result of a close collaboration between Ullmann and her scriptwriter, who is none other than Ingmar Bergman.
[ترجمه ترگمان]Faithless نتیجه هم کاری نزدیک بین Ullmann و نمایشنامه نویس او، که جز Ingmar Bergman نیست
[ترجمه گوگل]Faithless نتیجه یک همکاری نزدیک بین Allman و نویسندگی او است، که هیچ کدام دیگر از Ingmar Bergman است

8. The faithless tutor entertained him with sentimental conversations in place of lectures on algebra and Greek.
[ترجمه ترگمان]معلم بی وفا او را با گفتگوهای احساساتی به جای سخنرانی درباره جبر و ادبیات یونانی سرگرم کرد
[ترجمه گوگل]معلم بی ایمان به جای سخنرانی در مورد جبر و یونانی با صحبت های احساسی او را سرگرم کرد

9. I look on the faithless with loathing, for they do not obey your word.
[ترجمه ترگمان]من با نفرت به بی وفایی او نگاه می کنم، زیرا از حرف شما اطاعت نمی کنند
[ترجمه گوگل]من با بی رحمانه با بی احترامی نگاه می کنم؛ زیرا از کلمه شما اطاعت نمی کنند

10. The story of the faithless son left a deep impression on my mot her.
[ترجمه ترگمان]داستان پسر faithless اثر عمیقی بر او گذاشت
[ترجمه گوگل]داستان این پسر بی ایمان عمیق را بر روی موی من گذاشت

11. Feeling so faithless, lost under the surface.
[ترجمه ترگمان]احساس بی وفایی و بی وفایی را از دست داد
[ترجمه گوگل]احساس بی اعتمادی، زیر سطح از دست داده است

12. What if he was faithless to his friends and to his wives?
[ترجمه ترگمان]اگر او به دوستانش و همسرانشان خیانت می کرد چه؟
[ترجمه گوگل]اگر او به دوستانش و همسرش ایمان نداشت چه؟

13. Like their fathers they were disloyal and faithless, as unreliable as a faulty bow.
[ترجمه ترگمان]آن ها هم مانند پدرشان بی وفا و بی وفا بودند، به همان اندازه که تیر معیوب قابل اطمینانی نبودند
[ترجمه گوگل]همانند پدران آنها، بی رحم و بی اعتمادی بودند، به عنوان یک غلط نادرست به عنوان غیر قابل اعتماد

14. The faithless Soulscar must be destroyed.
[ترجمه ترگمان]The بی وفا را باید نابود کرد
[ترجمه گوگل]Soulscar ایمان ناپذیر باید نابود شود

a faithless spouse

همسر خیانتکار


پیشنهاد کاربران

بی حاصل


کلمات دیگر: