کلمه جو
صفحه اصلی

gathering


معنی : گرد اوری، جماعت همراهان
معانی دیگر : جلسه، گردهمایی، هم نشست، فراخواند، گردآوری، جمع آوری، آنچه که گردآوری شده، توده، انباشته، دستاورد، چین پارچه

انگلیسی به فارسی

دورهمی، گردآوری، جمع‌آوری، آنچه که گردآوری شده، توده، انباشته، دستاورد، جلسه، گردهمایی، هم نشست، فراخواند


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: anything that is gathered or collected.
مشابه: accumulation, collection, compilation, convocation, crowd, harvest, mass, pile

(2) تعریف: the act of one who gathers.
مترادف: collection
مشابه: accumulation, assembling, assembly, compilation, congregation, convocation, harvest

(3) تعریف: a meeting.
مترادف: assembly, meeting
مشابه: congregation, convention, convocation

(4) تعریف: gathers or a gather in cloth.
مشابه: pleat, pucker, shirr, tulle

• assembly; meeting; convention; cluster, collection; pustule, abscess
a gathering is a group of people meeting for a particular purpose.
gathering darkness or a gathering storm is beginning to become visible.
see also gather.

دیکشنری تخصصی

[نفت] لوله ی جمع آوری

مترادف و متضاد

گردآوری (اسم)
cumulation, collection, amassment, gathering, compilation

جماعت همراهان (اسم)
meeting, gathering

assemblage, accumulation


Synonyms: acquisition, affair, aggregate, aggregation, association, band, body, bunch, caucus, clambake, collection, company, concentration, conclave, concourse, conference, congregation, congress, convention, convocation, crowd, crush, drove, flock, function, gain, get-together, group, heap, herd, horde, huddle, junction, knot, levy, mass, meet, meeting, muster, parley, party, pile, powwow, rally, roundup, social function, society, stock, stockpile, swarm, throng, turnout, union


جملات نمونه

a scientific gathering

یک گردهمایی علمی


1. a gathering of democratic candidates
گردهمایی نامزدهای انتخاباتی حزب دموکرات

2. a gathering of literary eminences
گردهمایی برجستگان عالم ادبیات

3. a gathering of luminaries in the field of physics
گردهمایی (همایش) چهره های درخشان در رشته ی فیزیک

4. the gathering took place under the aegis of the u. n.
گردهمایی تحت لوای سازمان ملل صورت گرفت.

5. a convivial gathering of friends
گردهمایی پر بزن و بکوب دوستان

6. a funeral gathering is no place for joking!
مجلس ختم جای شوخی کردن نیست !

7. a scientific gathering
یک گردهمایی علمی

8. an informal gathering of friends
گردهمایی خودمانی دوستان

9. he is gathering new material for his novel
او مشغول گردآوری مطالب تازه ای برای رمان خود می باشد.

10. she is gathering her bits and pieces to move to a new house
برای انتقال به منزل جدید مشغول گردآوری خرت و پرت خود می باشد.

11. the next gathering of the delegates will be convoked tomorrow
همایش بعدی نمایندگان فردا تشکیل خواهد شد.

12. an intelligence - gathering satellite
ماهواره ی جاسوسی (اطلاعاتی)

13. people are prohibited from gathering in streets
مردم حق ندارند در خیابان ها اجتماع کنند.

14. Mrs Foster bobbed about, gathering up her things.
[ترجمه ترگمان]خانم فاستر چیزی نمانده بود که وسایلش را جمع کند
[ترجمه گوگل]خانم فاستر در مورد چیزهای زیادی جمع شده است

15. Many of the machines are gathering dust in basements.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از این ماشین ها، گرد و غبار را در زیرزمین جمع آوری می کنند
[ترجمه گوگل]بسیاری از ماشین ها گرد و غبار را در زیر زمین جمع می کنند

16. The crowd is gathering.
[ترجمه ترگمان]جمعیت جمع می شوند
[ترجمه گوگل]جمعیت جمع می شود

17. Storm clouds were gathering so we hurried home.
[ترجمه ترگمان]ابره ای طوفانی در حال جمع شدن بودند و ما با عجله به خانه برگشتیم
[ترجمه گوگل]ابرهای طوفان جمع شده بودند، بنابراین ما خانه را تکان دادیم

18. Detectives have spent months gathering evidence.
[ترجمه Mo] کاراگاهان برای جمع اوری شواهد ماه ها سپری کرده اند
[ترجمه ترگمان]کارآگاه ها ماه را صرف جمع کردن مدارک کرده اند
[ترجمه گوگل]کارشناسان ماه ها جمع آوری شواهد را سپری کرده اند

19. He drew his conclusion by gathering up the facts.
[ترجمه ترگمان]پس از جمع کردن حقایق، نتیجه گیری خود را به پایان رساند
[ترجمه گوگل]او نتیجه گیری خود را با جمع آوری واقعیت ها انجام داد

20. Storm clouds are gathering over the trade negotiations.
[ترجمه ترگمان]ابره ای طوفان بر سر مذاکرات تجاری گرد هم آمده اند
[ترجمه گوگل]ابرهای طوفان بر سر مذاکرات تجاری جمع می شوند

پیشنهاد کاربران

گرداوری

جمع شدن

اجتماع، انجمن


دورهمی

Gathering speed
سریعتر حرکت کردن

فزاینده، رو به رشد/افزایش، در راه، پیش رو

تو اکثر بازی های استراتژیکی این واژه اومده ک ب معنی در حال جمع اوری چیزی هست
مثلا: Gathering oil

gathering ( noun ) = دورهمی، گردهمایی، جلسه، اجماع، تجمع، انجمن، ملاقات، مجالس، اجتماع/جمع آوری، گردآوری/

Definition = یک مهمانی یا جلسه ای که بسیاری از افراد به صورت گروهی گرد هم می آیند/ملاقات افرادی که به صورت گروهی گرد هم می آیند/

a gathering of religious leaders = گردهمایی رهبران دینی
a social/family gathering = یک دورهمی خانوادگی/اجتماعی


examples:
1 - The city is hosting a gathering of business leaders next month.
این شهر ماه آینده میزبان گردهمایی رهبران تجاری است.
2 - They started as informal gatherings but they have become increasingly formalized in the last few years.
آنها به عنوان انجمن غیر رسمی شروع به کار کردند اما در چند سال اخیر به طور فزاینده ای رسمی شده اند.
3 - He didn't enjoy these social gatherings and would look for an excuse to leave early.
او از این مجالس اجتماعی لذت نمی برد و به دنبال بهانه ای برای زود رفتن بود.
4 - We’re having a little social gathering tonight and hope you can come.
ما امشب کمی دورهمی اجتماعی داریم و امیدوارم که بتوانید بیایید.
5 - There will be a gathering of world leaders in Canada next month.
ماه آینده گردهمایی رهبران جهان در کانادا برگزار خواهد شد.
6 - he is gathering new material for his novel
او در حال جمع آوری ( گردآوری ) مطالب جدید برای رمان خود است
7 - A gathering of citizens developed outside the courthouse.
اجتماع شهروندان در بیرون از ساختمان دادگاه گسترش یافت.



جمع بندی ( مطالب یا معلومات )


کلمات دیگر: