کلمه جو
صفحه اصلی

eastward


معنی : رو به مشرق، شرقی، روبخاور
معانی دیگر : به سوی خاور، به طرف شرق، خاورسوی، روبه شرق

انگلیسی به فارسی

رو به خاور، رو به مشرق، شرقی


به سمت شرق، شرقی، رو به مشرق، روبخاور


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
• : تعریف: toward the east.
صفت ( adjective )
• : تعریف: in, at, facing, or moving toward the east.
اسم ( noun )
مشتقات: eastwards (adv.)
• : تعریف: the east, or a point, direction, or region located in the east.

• toward the east
towards the east
eastward or eastwards means towards the east.
eastward is used to describe things which are moving towards the east or which face towards the east.

مترادف و متضاد

رو به مشرق (صفت)
eastbound, eastward

شرقی (صفت)
oriental, eastward, eastern

روبخاور (صفت)
eastward

جملات نمونه

1. to head eastward
به سوی خاور رفتن

2. the current set them eastward
جریان آب آنان را به سوی شرق راند.

3. the wind drove the boat eastward
باد کشتی را به سوی خاور راند.

4. A powerful snow storm is moving eastward.
[ترجمه ترگمان]یک طوفان قوی برف به سمت شرق حرکت می کند
[ترجمه گوگل]طوفان باران قوی به سمت شرق حرکت می کند

5. Desert land stretches eastward across Arabia into Central Asia.
[ترجمه ترگمان]زمین های بیابانی به سمت شرق به سوی شرق آسیا حرکت می کنند
[ترجمه گوگل]سرزمین کویری در سراسر عربستان به سمت آسیای مرکزی می رسد

6. The eastward route might be quicker.
[ترجمه ترگمان]مسیر شرق ممکنه سریع تر باشه
[ترجمه گوگل]مسیر شرق ممکن است سریعتر باشد

7. The crowd is heading eastward, believing that they can find gold there.
[ترجمه ترگمان]جمعیت به سمت شرق حرکت می کنند و باور دارند که آنجا می توانند طلا پیدا کنند
[ترجمه گوگل]جمعیت به سمت شرق می رود، اعتقاد دارند که می توانند طلا را پیدا کنند

8. The boy went out of school and wandered eastward.
[ترجمه ترگمان]پسر از مدرسه بیرون رفت و به طرف شرق رفت
[ترجمه گوگل]پسر از مدرسه بیرون رفت و به سمت شرق رفت

9. The river here tends eastward.
[ترجمه ترگمان]رودخانه در اینجا در سمت شرق است
[ترجمه گوگل]رودخانه در اینجا به سمت شرق است

10. That means the inner core makes a complete eastward rotation about two-thirds of a second faster than the rest of the planet.
[ترجمه ترگمان]این به این معنی است که هسته داخلی، چرخش کامل رو به سمت شرق را در حدود دو سوم از بقیه سیاره انجام می دهد
[ترجمه گوگل]به این معناست که هسته داخلی باعث چرخش کامل به سمت شرق در حدود دو سوم از یک ثانیه سریعتر از بقیه سیاره می شود

11. He was crossing the street and moving eastward.
[ترجمه ترگمان]از خیابان می گذشت و به سمت شرق حرکت می کرد
[ترجمه گوگل]او از خیابان عبور کرد و به سمت شرق حرکت کرد

12. As you travel eastward the route joins the River Almond where dippers and herons are familiar sights.
[ترجمه ترگمان]همچنان که شما به سمت شرق سفر می کنید، این مسیر به رودخانه River می پیوندد که در آن dippers و حواصیل با هم آشنا هستند
[ترجمه گوگل]همانطور که به سمت شرق حرکت می کنید این مسیر به رودخانه بادام می رسد که در آن قوطی ها و قهرمانان از مناظر آشنا هستند

13. From Mission Peak, the trail meanders eastward into Sunol Park.
[ترجمه ترگمان]این جاده از قله ماموریت در سمت مشرق به سوی پارک Sunol در حرکت بود
[ترجمه گوگل]از ماموریت پیک، مسیر دنباله دار به سمت شرق به پارک خورشید می رود

14. Sometimes migrant trains were seen travelling eastward, despite the higher fares, just as packed as those going west.
[ترجمه ترگمان]بعضی وقت ها قطارهای مهاجر با وجود کرایه بیشتری که به سمت شرق می رفتند، به سمت شرق دیده می شدند
[ترجمه گوگل]بعضی اوقات، قطارهای مهاجر، به رغم هزینه های بالاتری، به سمت شرق حرکت می کردند، همانطور که به سمت غرب حرکت می کردند

15. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!

پیشنهاد کاربران

سمت شرق ، جهت شرق


کلمات دیگر: