کلمه جو
صفحه اصلی

feculence


معنی : تیرگی، مدفوع، گل الودی، حالت دردی
معانی دیگر : سرگین واری، گه سانی، کثافت، نجاست

انگلیسی به فارسی

گل‌آلودی، تیرگی، حالت دُردی، مدفوع


رطوبت، تیرگی، گل الودی، حالت دردی، مدفوع


انگلیسی به انگلیسی

• state of being feculent, filthiness, foulness

مترادف و متضاد

تیرگی (اسم)
tension, obscurity, fog, gloom, blur, nigrescence, darkness, turbidity, dimness, feculence

مدفوع (اسم)
excrement, stool, excretion, faeces, feculence

گل الودی (اسم)
turbidity, feculence

حالت دردی (اسم)
feculence

جملات نمونه

1. Like nose-picking and a preoccupation with feculence, the inability to sit still for long periods is a defining characteristic of childhood.
[ترجمه ترگمان]ناتوانی در نشستن و مشغولیت ذهنی با feculence، ناتوانی در نشستن هنوز برای دوره های طولانی یک ویژگی مشخص از دوران کودکی است
[ترجمه گوگل]همچون چرت زدن و رعب و وحشت، عدم توانایی برای مدت طولانی نشستن، ویژگی مشخصی از دوران کودکی است

2. The laser cutting will be affected infinitely not only in quality but also in efficiency if there are some rust, paint or other else feculence.
[ترجمه ترگمان]برش لیزری نه تنها در کیفیت بلکه در کارایی نیز تاثیر خواهد داشت اگر مقداری زنگ، رنگ و یا چیزهای دیگر وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]برش لیزری به طور بی سابقه نه تنها در کیفیت، بلکه در کارآیی نیز تاثیر می گذارد، در صورتی که برخی از زنگ ها، رنگ ها یا دیگر مواد مخدر دیگر وجود داشته باشد

3. PKG series oil filter actually can release changing oil for compressor that caused by suspend feculence during the working.
[ترجمه ترگمان]یک فیلتر روغن سری PKG در واقع می تواند نفت در حال تغییر را برای کمپرسور که با معلق کردن feculence در حین کار ایجاد می شود، آزاد کند
[ترجمه گوگل]فیلتر نفت سری سری PKG در واقع می تواند تغییر روغن برای کمپرسور که باعث از دست دادن محرک در طول کار می کنند

4. The room has black furniture: Black is indicative chaotic water, black furniture can let love carry indispensible " water " enrages feculence .
[ترجمه ترگمان]اتاق اثاثیه سیاه دارد: سیاه نشان دهنده آب آشفته و پر هرج و مرج است، مبلمان سیاه می توانند اجازه دهند که عشق \"آب\" را باخود حمل کند
[ترجمه گوگل]این اتاق دارای مبلمان سیاه و سفید است: سیاه آب آشامیدنی منعکس شده است، مبلمان سیاه و سفید می تواند اجازه دهید عشق حمل ضروری 'آب' enrages feculence

5. Based on the characteristics of pump assembly, the influences of hydraulic resistance of trash rack and feculence on pump unit operation are investigated.
[ترجمه ترگمان]براساس ویژگی های مونتاژ پمپ، تاثیرات مقاومت هیدرولیکی صندوق های زباله و feculence بر روی عملیات واحد پمپ مورد بررسی قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]بر اساس ویژگی های مونتاژ پمپ، تأثیرات مقاومت هیدرولیکی رطوبتی سطحی و فاضلاب در عملیات واحد پمپ بررسی می شود

6. If be remained only a few when, color thicken, feculence, can add on a bit alcohol diluent, restore original colour and lustre.
[ترجمه ترگمان]اگر فقط چند دقیقه باقی بماند، رنگ ضخیم تر، feculence، می تواند کمی الکل به آن اضافه کند، رنگ اصلی و درخشش خود را باز گرداند
[ترجمه گوگل]اگر تنها چند وقت باقی مانده باشد، رنگ ضخیم شدن، رطوبت، می تواند بر روی یک کمی رقیق کننده الکل افزوده شود، رنگ اصلی و لرزش را بازگرداند


کلمات دیگر: