1. easy money
پول ارزان،پول کم بهره،پول مفت
2. easy money policy
سیاست گشایش پولی
3. easy come, easy go
آنچه آسان به دست آید آسان هم از دست می رود،هرچه را باد آورد بادش برد
4. easy does it!
مواظب باش !،یواش !،ملایم !،آهسته !
5. easy on the eyes
(امریکا - عامیانه) خوش نما،جذاب،چشمگیر،چشم نواز
6. an easy chair
صندلی راحتی
7. an easy descent
سرازیری (یا فرود روی) ملایم
8. an easy leap
جهش آسان
9. an easy life
زندگی مرفه
10. an easy manner
طرز رفتار خالی از تکلف
11. an easy mark
آدم زودباور
12. an easy market
بازار کساد
13. an easy test
آزمون آسان
14. go easy on butter
کمتر کره مصرف کن.
15. as easy as pie
(عامیانه) بسیار آسان،مثل آب خوردن
16. go easy on
(عامیانه) 1- (در مصرف) امساک کردن،خودداری کردن
17. on easy street
(امریکا) پولدار،در ناز و نعمت
18. he was easy to cheat
او زود گول می خورد،او به آسانی کلاه سرش می رفت.
19. it is easy to bicycle downhill
دوچرخه سواری در سرازیری آسان است.
20. it is easy to diagnose some ailments
تشخیص بعضی از بیماری ها آسان است.
21. it is easy to excuse one's own faults
توجیه عیوب خویشتن آسان است.
22. it is easy to get along with him
کنار آمدن با او آسان است.
23. it is easy to operate this machine, once you've got the knack of it
وقتی که لم این ماشین را به دست بیاوری،کار کردن با آن برایت آسان خواهد شد.
24. it is easy to read this book
خواندن این کتاب آسان است.
25. it looks easy
آسان به نظر می رسد.
26. to go easy on traffic violators
با متخلفان رانندگی مدارا کردن
27. woman of easy virtue
زن سهل الحصول
28. free and easy
خودمانی،بی ریا،صاف و ساده
29. take it easy
(عامیانه) 1- خودداری (از خشم یا خشونت یا شتاب و غیره)،مدارا کردن،(یا: مدارا کن !)،سخت نگیر!،ول کن بابا!،حالا که چیزی نشده !2- آرامیدن،دست نگهداشتن،سخت کار نکردن 3- (امریکا - خودمانی) خداحافظ !
30. take something easy
سخت نگرفتن،سخت گیری نکردن،آسان گرفتن
31. a loan with easy terms
وامی با شرایط آسان
32. a person of easy virtue
شخص بی ناموس
33. a woman of easy virtue
زن هرجایی (یا هرزه)
34. it is not easy to determine omar khayyam's canon
تعیین آثار واقعی عمر خیام آسان نیست.
35. it is not easy to digest certain foods
هضم برخی غذاها آسان نیست.
36. it is not easy to feed a large family
تغذیه ی یک خانواده ی بزرگ آسان نیست.
37. it is not easy to guess a man's price
تخمین ارزش یک انسان آسان نیست.
38. it is not easy to intellectualize love
اندیششی کردن عشق کار آسانی نیست.
39. it is not easy to strip wallpaper
کندن کاغذ دیواری آسان نیست.
40. it is not easy to treat with him
معامله با او کار آسانی نیست.
41. it is not easy to understand the argot of the ruffians in the city's south
فهم ویژه گویش (زبان لاتی) چاقوکش های جنوب شهر آسان نیست.
42. it must be easy to quit smoking; hossein has done it a hundred times!
لابد ترک سیگار آسان است چون حسین صدها بار آن کار را کرده است !
43. it was as easy as anything
از هر کاری آسان تر بود.
44. it was not easy to beat kennedy
شکست دادن کندی کار آسانی نبود.
45. it was not easy to comb the girl's snarled hair
شانه کردن گیسوی ژولیده ی آن دختر آسان نبود.
46. old people become easy prey to dishonest salesmen
اشخاص سالخورده به آسانی طعمه ی فروشندگان دغلکار می شوند.
47. she had an easy delivery
زایمان آسانی داشت.
48. this lesson is easy
این درس آسان است.
49. by (or in) easy stages
1- هر دفعه بخش کوتاهی از سفر را پیمودن،کم کم سفر کردن 2- مرحله به مرحله عمل یا کار کردن،بی شتاب عمل کردن
50. he was a man easy to anger
او مردی زود خشم بود.
51. resignation may provide an easy out
ممکن است که استعفا دادن چاره ی سهلی باشد.
52. the work itself is easy but my coworkers are unpleasant
کار فی نفسه آسان است ولی همکارانم آدم های خوبی نیستند.
53. washing dishes was not easy
شستن ظرف ها آسان نبود.
54. we ought to be easy on him
نباید به او سختگیری کنیم.
55. bridging that river is not easy
پل زدن روی آن رود آسان نیست.
56. her previous confinements were very easy
زایمان های قبلی او خیلی آسان بود.
57. his style is homely and easy to understand
سبک او خودمانی و ساده است.
58. parenting ten children is not easy
پدر و مادری کردن در حق ده بچه آسان نیست.
59. they were progressing at an easy pace
آنان (با گام های) آهسته پیش می رفتند.
60. writing is not such an easy proposition
نویسندگی چندان کار آسانی نیست.
61. writing poetry is anything but easy
تنها چیزی که درباره ی نگارش شعر نمی توان گفت سهولت آن است.
62. landing a big aircraft is not easy
فرود آوردن یک هواپیمای بزرگ کار آسانی نیست.
63. the upbringing of children is not easy
تربیت بچه کار آسانی نیست.
64. this problem is not at all easy
این مسئله اصلا آسان نیست.
65. writing this dictionary was not an easy labor
نگارش این فرهنگ کار آسانی نبود.
66. after the water broke, the labor became easy
پس از پاره شدن کیسه ی آب،زایمان آسان شد.
67. ministering to a ninety-year-old man was not easy
تر و خشک کردن پیر مرد نود ساله آسان نبود.
68. the financing of this project is not easy
تامین بودجه ی این طرح آسان نیست.