کلمه جو
صفحه اصلی

effete


معنی : فرسوده، منحط، از کار افتاده، نیروی خود را از دست داده
معانی دیگر : (گیاه یا جاندار) نازا، عقیم، نابارور، بی حال، وامانده، ناتوان (در اثر عیاشی و خوش گذرانی)

انگلیسی به فارسی

از کارافتاده، فرسوده، نیروی خود را ازدست داده


فاطمه، فرسوده، منحط، از کار افتاده، نیروی خود را از دست داده


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: effetely (adv.), effeteness (n.)
(1) تعریف: lacking healthy vigor or effectiveness; worn out.
مترادف: enervated, feeble, powerless, weak
متضاد: lusty, robust
مشابه: barren, decadent, drained, exhausted, ineffectual, sapped, spent, sterile, unproductive, wasted, worn-out

(2) تعریف: marked by excessive refinement or delicateness of taste.
متضاد: rugged
مشابه: mincing, precious

- His father regarded poetry as an effete pastime.
[ترجمه ترگمان] پدرش شعر را سرگرمی effete می دانست
[ترجمه گوگل] پدرش شعر را به عنوان یک سرگرمی عالم در نظر گرفت

• degenerate, decadent; worn out, exhausted
someone who is effete is weak and powerless; a literary word.

مترادف و متضاد

Synonyms: barren, fruitless, impotent, infecund, infertile, sterile, unfruitful, unprolific


Antonyms: productive, useful, working


فرسوده (صفت)
old, beaten, rusty, effete, forworn, time-worn, worn-out

منحط (صفت)
degenerate, effete, decadent

از کار افتاده (صفت)
obsolete, effete, down, kaput, seedy, sear, hors de combat, washed-out

نیروی خود را از دست داده (صفت)
effete, spent

spoiled, exhausted


Synonyms: burnt out, corrupt, debased, decadent, decayed, declining, decrepit, degenerate, dissipated, dissolute, drained, enervated, enfeebled, far-gone, feeble, immoral, obsolete, overrefined, overripe, played out, soft, spent, vitiated, washed-out, wasted, weak, worn out


Antonyms: capable, tireless


unproductive


جملات نمونه

1. He studied the Gascon's dark effete face and the jewel-encrusted pearl which swung arrogantly from one ear lobe.
[ترجمه ترگمان]صورت تیره و سیاهش را برانداز کرد و the را که از یک قسمت گوش مغرورانه آویزان شده بود برانداز کرد
[ترجمه گوگل]او چهره ی تاریک فانوس گاسکون و مروارید بافته شده با سنگ های قیمتی را که از یک لوب گوش به شدت متلاشی می کردند، مطالعه کرد

2. If there were ever an illustration of an effete ruling elite, it is this.
[ترجمه ترگمان]اگر تا به حال تصویری از نخبگان حاکم مستبد وجود داشته باشد، این مورد نیز صدق می کند
[ترجمه گوگل]اگر تا به حال یک تصویر از نخبگان حاکم فاطمه وجود داشته باشد، این است

3. Could one call it decadent or effete?
[ترجمه ترگمان]آیا می توان آن را منحط و منحط نامید؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانم آن را فاجعه یا فاجعه نامید؟

4. The Road to Wigan Pier's wanton polemics against effete intellectuals and strident feminists are suffused by homophobia.
[ترجمه ترگمان]جاده به سوی اسکله wanton اسکله wanton بر ضد روشنفکران و feminists با شدت از همجنس گرایی پر شده است
[ترجمه گوگل]جاه طلبی های جنگجویانه وایگان در برابر روشنفکران فمینیست و فمینیست های مستبد توسط هوموفوبیا رنج می برند

5. Both were unpopular: Waugh as an effete reactionary; Orwell for his unfashionable anti-Stalinism.
[ترجمه ترگمان]هر دو مورد تنفر قرار گرفتند: Waugh به عنوان یک effete ارتجاعی، Orwell برای anti از مد افتاده او
[ترجمه گوگل]هر دوی اینها محبوب بودند: Waugh به عنوان یک ارتداد effete؛ اورول برای ضد استالینیسم غیرمعمول او

6. People said the aristocracy was effete.
[ترجمه ترگمان]مردم می گفتند که آریستوکراسی effete است
[ترجمه گوگل]مردم می گویند که اشرافیت کار سختی بود

7. During the ages, Greek civilization declined and became effete.
[ترجمه ترگمان]در طی قرون، تمدن یونانی کاهش یافت و تبدیل به effete شد
[ترجمه گوگل]در طول سنین، تمدن یونان از بین رفت و تبدیل شد

8. Besides, metacognition training has brought the effete of transfer to the academic results.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، آموزش فراشناخت دانش انتقال به نتایج تحصیلی را به ارمغان آورده است
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، آموزش فراشناختی موجب انتقال نتایج به نتایج دانشگاهی شده است

9. Do you know how many curly-haired, effete sycophants there are waiting to replace you?
[ترجمه ترگمان]می دونی چند تا مو فرفری، effete که منتظرن جای تو رو عوض کنن؟
[ترجمه گوگل]آیا می دانید که تعداد زیادی از موهای فرفری، صاف کننده های صاف در حال انتظار برای جایگزینی شما هستند؟

10. With nothing to do all day the aristocracy had grown effete and lazy.
[ترجمه ترگمان]در تمام طول روز، آریستوکراسی effete و تنبل شده بود
[ترجمه گوگل]با تمام وجود هیچ کاری انجام نداده بود، اشراف به صورت فصلی و تنبل رشد کرده بودند

11. A rich aroma of manure and wood smoke, pungent to my effete nostrils.
[ترجمه ترگمان]رایحه غنی کود و دود از سوراخ های بینی اش به مشام می رسید
[ترجمه گوگل]عطر و بوی غنی از کود و دود چوب، تند به من سوراخ بینی

12. If its people called you a liberal subversive in the pay of effete capitalist Western powers it was regarded as fair comment.
[ترجمه ترگمان]اگر مردم آن شما را a لیبرال در حقوق قدرت های غربی سرمایه داری می دانستند، نظر منصفانه ای در نظر گرفته می شد
[ترجمه گوگل]اگر مردم آن را به عنوان یک سرمایه داری لیبرال نامیدند در پرداخت نیروهای غربی سرمایه داری غربی، به عنوان نظر منصفانه مورد توجه قرار گرفت

13. She commenced an impersonation of Hodges, piping inaudible words in effete falsetto, rolling her eyes like a stage Othello.
[ترجمه ترگمان]او نقش Hodges را بازی کرد، کلمات نامفهومی را که با صدای effete ادا شده بود شروع کرد، چشم ها را مثل نقش اتللو در حدقه می چرخاند
[ترجمه گوگل]او شروع به جعل هویت از هاجز، لغو کلمات نامفهوم را در effet falsetto انجام داد، چشم هایش را مانند مرحله Othello نوردید

14. The absurd and backward - looking notion of locating a research centre in an effete, rundown, has - been country.
[ترجمه ترگمان]این ایده که به دنبال یافتن یک مرکز تحقیقاتی در یک منطقه effete، اجرایی و قدیمی بوده است، کشور بوده است
[ترجمه گوگل]مفهوم پوچ و عقب مانده از قرار دادن یک مرکز تحقیق در یک کارآزمایی، پیشگویی، کشور بوده است

پیشنهاد کاربران

فرسوده. پیرشده


کلمات دیگر: