1. The pilot swore a gallant oath to save his buddy.
خلبان سوگند دلیرانه یاد کرد دوستش را نجات دهد
2. Many gallant knights entered the contest to win the princess.
شوالیه های شجاع زیادی برای رسیدن به شاهزاده به رقابت پرداختند
3. Ed is so gallant that he always gives up his subway seat to a woman.
” اد” آنقدر برای زنان احترام قائل است که همیشه جای خود را در مترو به خانم ها می دهد
4. a gallant building
عمارت باشکوه
5. those gallant officers on horseback
آن افسران دلیر سوار بر اسب
6. The gallant soldiers lost their lives so that peace might reign again.
[ترجمه محمد ادریس] سربازان شجاع جان های شان را از دست دادند تا صلح دوباره حکمفرما شود
[ترجمه ترگمان]سربازان شجاع جانشان را از دست دادند تا صلح دوباره برقرار شود
[ترجمه گوگل]سربازان باهوش جان خود را از دست دادند تا صلح دوباره سلطنت کند
7. Despite fierce competition she made a gallant effort to win the first medal of the championships.
[ترجمه ترگمان]با وجود رقابت شدید، او تلاشی شجاعانه برای کسب اولین مدال از این رقابت ها کرد
[ترجمه گوگل]با وجود رقابت شدید، او تلاش بسیار خوبی را برای پیروزی در اولین مدال مسابقات قهرمانی به دست آورد
8. She made a gallant attempt to hide her tears.
[ترجمه امیرعلی] او سعی کرد اشک هایش را نگه دارد و بروز ندهد
[ترجمه محمد ادریس] او شجاعانه تلاش کرد تا اشک هایش را پنهان کند.
[ترجمه ترگمان]سعی کرد اشک هایش را پنهان کند
[ترجمه گوگل]او تلاش خوبی انجام داد تا اشک هایش را پنهان کند
9. Huang Jiguang's gallant deed is known by all men.
[ترجمه ترگمان]کاره ای شجاعانه Huang با همه مردها شناخته میشه
[ترجمه گوگل]اعمال شجاعانه هوانگ جیگانگ توسط همه مردان شناخته شده است
10. They have put up a gallant fight over the years.
[ترجمه Aydin Jz] آنها سالیان سال جنگ های شجاعانه برگزار کرده اند
[ترجمه ترگمان]در طول سال ها جنگ شجاعانه را مطرح کرده اند
[ترجمه گوگل]آنها در طول سال ها یک مبارزه خوب داشتند
11. I had been promoted for what was called gallant and meritorious service.
[ترجمه ادریس] من به خاطر خدمات شجاعانه و شایسته ی که انجام داده بودم ترفیع گرفته بودم
[ترجمه ترگمان]من به خاطر کاری که به آن خدمت کرده بودم ترفیع گرفته بودم
[ترجمه گوگل]من برای آنچه که خدمات دلسوز و شایسته نامیده می شد تبلیغ شده بودم
12. A seasoned gallant who spoke seven languages, he had a quick and agile mind that few women could resist.
[ترجمه ترگمان]چند زبان که هفت زبان سخن می گفت، ذهن تند و چابک داشت که بعضی از زن ها بتوانند در مقابلش مقاومت کنند
[ترجمه گوگل]یک چاق و چله دار که به هفت زبان صحبت کرد، او ذهن سریع و پرانرژی داشت که چند زن می توانستند مقاومت کنند
13. Well and nobly did. . . his gallant troops hold their own. . . .
[ترجمه ترگمان]خب، شرافتمندانه و شرافتمندانه، سربازان شجاع او، خود را حفظ کردند،
[ترجمه گوگل]خوب و شریف سربازان شجاعانه خود را نگه دارند
14. He was my gallant, my protector.
[ترجمه ترگمان]او حامی من بود، حامی من
[ترجمه گوگل]او عزیزم، محافظ من بود
15. Gallant talks about the ease of extending the techniques for dynamic systems with on-line learning and noisy data.
[ترجمه ترگمان]Gallant در مورد سهولت گسترش تکنیک ها برای سیستم های دینامیکی با یادگیری خط سیر و داده های نویزی، صحبت می کند
[ترجمه گوگل]گالانت در مورد سهولت گسترش تکنیک های سیستم های پویا با یادگیری آنلاین و اطلاعات پر سر و صدا صحبت می کند
16. Want to help our gallant team at the World Aerobatic Championships?
[ترجمه ترگمان]می خواهید به تیم gallant در مسابقات قهرمانی جهان Aerobatic کمک کنید؟
[ترجمه گوگل]آیا می خواهید برای کمک به تیم باهوش ما در مسابقات قهرمانی جهان ورزشهای آبیاری؟
17. The gallant commander and his horse fell in a heap. . . the horse dead, the rider unhurt.
[ترجمه ترگمان]فرمانده شجاع و اسبش روی یک کپه کشته شدند، سوار آسیبی ندیده بود
[ترجمه گوگل]فرمانده ارباب و اسب او در یک کوه افتاد اسب مرده، سوار بی دردسر