کلمه جو
صفحه اصلی

gallantry


معنی : شجاعت، سلحشوری، رشادت، دلاوری، زن نوازی، بهادری
معانی دیگر : شجاعت قهرمانانه، (به ویژه نسبت به زنان) رفتار مودب، رفتار عاشقانه، (قدیمی) ظاهر پر زرق و برق

انگلیسی به فارسی

دلاوری، بهادری، رشادت، شجاعت، زن نوازی


دلبستگی، شجاعت، دلاوری، رشادت، زن نوازی، سلحشوری، بهادری


انگلیسی به انگلیسی

• chivalry; courage; heroism; courtesy
gallantry is bravery shown by someone who is in danger, especially in a war.
gallantry is also polite and considerate behaviour by men towards women.

مترادف و متضاد

شجاعت (اسم)
courage, pluck, bravery, valor, heroism, gallantry, manhood, valiancy, valiance

سلحشوری (اسم)
bravery, gallantry, prowess

رشادت (اسم)
heart, courage, gallantry

دلاوری (اسم)
courage, valor, gallantry, valiancy, prowess, errantry, valiance

زن نوازی (اسم)
gallantry

بهادری (اسم)
gallantry, valiancy, valiance

bravery, civility


Synonyms: address, attentiveness, audacity, boldness, courage, courageousness, courteousness, courtesy, daring, dauntlessness, deference, derring-do, duty, elegance, fearlessness, graciousness, honor, intrepidity, mettle, nerve, nobility, pluck, poise, politeness, prowess, resolution, reverence, savoir-faire, spirit, tact, urbanity, valiance, valor


Antonyms: cowardliness, fear


جملات نمونه

1. gallantry in action
(ارتش) رشادت در عملیات رزمی

2. He won a medal for gallantry.
[ترجمه ترگمان]او مدال شجاعت را به دست آورد
[ترجمه گوگل]او مدال طلبی را به دست آورد

3. He was awarded a cross for gallantry in combat.
[ترجمه نادی مدی] به خاطر شجاعت در نبرد، به او صلیبی اهدا شد
[ترجمه ترگمان]در جنگ صلیبی برای شجاعت به او اهدا شد
[ترجمه گوگل]او برای مقابله با خیانت به او تعلق گرفت

4. For his gallantry he was awarded a Victoria Cross.
[ترجمه ترگمان]به خاطر شجاعت او به صلیب ویکتوریا رسیده بود
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک شهروند وی به عنوان یک شهروند تبدیل شد

5. 'I like to think that gallantry isn't dead,' he said, kissing her hand.
[ترجمه ترگمان]او دستش را بوسید و گفت: من دوست دارم فکر کنم که این gallantry نمرده
[ترجمه گوگل]او گفت، 'من می خواهم فکر کنم که حیله گران مرده نیست،' او را بوسید، دستانش را بوسید

6. He won many hearts by his gallantry.
[ترجمه ترگمان]از این gallantry زیاد خوشش نمی آید
[ترجمه گوگل]او قلب های بسیاری را با قلبش به دست آورد

7. The young man was noted for gallantry.
[ترجمه ترگمان]مرد جوان به خاطر نزاکت به این مرد توجه کرد
[ترجمه گوگل]مرد جوان به خاطر عبرت گریزی بود

8. He was awarded the Military Cross for gallantry in combat.
[ترجمه ترگمان]وی به پاس شجاعت در نبرد، مدال صلیب نظامی را دریافت کرد
[ترجمه گوگل]او در جنگ به عنوان پادشاه صلیب نظامی اهدا شد

9. Sassoon fought with such conspicuous gallantry that he received the Military Cross and recommended for the V. C.
[ترجمه ترگمان]ساسون یانکی با چنان ظرافتی مبارزه می کرد که وی صلیب نظامی را دریافت و برای وی توصیه کرده بود ج
[ترجمه گوگل]ساسوون با چنین غرور آشکار، با صلیب نظامی دریافت کرد و برای ویلیام سی

10. But I'd like to think that gallantry isn't dead.
[ترجمه ترگمان]اما من دوست دارم فکر کنم که این شجاعت، نمرده
[ترجمه گوگل]اما من می خواهم فکر کنم که حیله گر مرده نیست

11. But so much gallantry to be squandered with so little hope!
[ترجمه ترگمان]اما با این امید کوچک، آن قدر شجاعت به خرج داد! …
[ترجمه گوگل]اما خیلی دلجویی به ریاض با امید بسیار کمی!

12. An incredible horror-barely mitigated by the gallantry award and hero's status he had earned by staking his own life.
[ترجمه ترگمان]یک وحشت باور نکردنی، به سختی از این جایزه و مقام قهرمانی که در زندگی خودش کسب کرده بود، تخفیف پیدا کرد
[ترجمه گوگل]یک ترسناک باور نکردنی که به سختی توسط جایزه دلتنگی و وضعیت قهرمانانه او به دست آورد و زندگی خود را به دست آورد

13. Johnson received a medal for conspicuous gallantry.
[ترجمه ترگمان]جانسن مدال شجاعت برجسته خود را دریافت کرد
[ترجمه گوگل]جانسون مدال طلبی را به دست آورد

14. Full details of the awards for gallantry and to voluntary workers are given below.
[ترجمه ترگمان]جزئیات کامل این جوایز برای gallantry و کارگران داوطلبانه در زیر آورده شده است
[ترجمه گوگل]جزئیات کامل جوایزی که برای خیرخواهی و کارگران داوطلبانه ارائه شده است، در زیر آمده است

اصطلاحات

gallantry in action

(ارتش) رشادت در عملیات رزمی


پیشنهاد کاربران

جوانمردانه

gallant actions or words

حرف و رفتار های دلاورانه
حرف و رفتارهای جوانمردانه - قهرمانانه
رفتارهای محترمانه
polite attention or respect given by men to women
chivalry


کلمات دیگر: