کلمه جو
صفحه اصلی

eleventh


معنی : یازدهم، یازدهمین
معانی دیگر : یازدهمی، یک یازدهم

انگلیسی به فارسی

یازدهم، یازدهمین، یک‌یازدهم، یک قسمت از یازده قسمت


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: indicating rank or position between tenth and twelfth.
اسم ( noun )
(1) تعریف: one of eleven equal parts of a whole.

(2) تعریف: the member of a series between tenth and twelfth.

• next after the tenth; being one of 11 equal parts
number 11 in a series; one part of eleven equal parts, 1/11
the eleventh item in a series is the one that you count as number eleven.

مترادف و متضاد

یازدهم (صفت)
eleventh

یازدهمین (صفت)
eleventh

جملات نمونه

1. an eleventh share of the money is mine
یک یازدهم پول به من می رسد.

2. the eleventh of the month
یازدهم ماه

3. the eleventh person
نفر یازدهم

4. at the eleventh hour
در آخرین لحظه،در آخرین فرصت،درست پیش از آنکه دیر بشود

5. at the eleventh hour
در آخرین فرصت،درست قبل از اینکه کار از کار بگذرد

6. he kept resisting, but at the eleventh hour he consented and got on the train
او مقاومت می کرد ولی در آخرین لحظه موافقت کرد و سوار قطار شد.

7. reza skipped the tenth grade, going from the nineth to the eleventh
رضا از کلاس دهم پرید و از نهم به یازدهم رفت.

8. At the eleventh hour the government decided that something had to be done.
[ترجمه A.A] در آخرین لحظه ( دقیقه نود ) دولت تصمیم گرفت که یک کاری باید انجام شود
[ترجمه ترگمان]در ساعت یازدهم دولت تصمیم گرفت که کاری انجام شود
[ترجمه گوگل]در ساعت یازدهم دولت تصمیم گرفت تا چیزی را انجام دهد

9. The eleventh century saw the formal rupture between East and West.
[ترجمه ترگمان]قرن یازدهم شاهد گسیختگی رسمی بین شرق و غرب بود
[ترجمه گوگل]قرن یازدهم، شکاف رسمی بین شرق و غرب را دید

10. Their plan was called off at the eleventh hour.
[ترجمه ترگمان]برنامه آن ها در ساعت یازدهم شروع شد
[ترجمه گوگل]برنامه آنها در ساعت یازدهم نامیده شد

11. The president's visit was called off at the eleventh hour.
[ترجمه ترگمان]دیدار رئیس جمهور در ساعت یازدهم آغاز شد
[ترجمه گوگل]دیدار رئیس جمهور در ساعت یازدهم لغو شد

12. We only received the official signatures at the eleventh hour.
[ترجمه ترگمان]ما فقط امضاهای رسمی را در ساعت یازدهم دریافت کردیم
[ترجمه گوگل]ما در ساعت یازدهم امضای رسمی را دریافت کردیم

13. The antique is assigned to the eleventh Century.
[ترجمه ترگمان]این عتیق به قرن یازدهم سپرده شده است
[ترجمه گوگل]این عتیقه به قرن یازدهم اختصاص دارد

14. I'm planning to leave on the eleventh .
[ترجمه ترگمان]من قصد دارم روز یازدهم را ترک کنم
[ترجمه گوگل]من قصد دارم به یازدهم بروم

15. It has come at the eleventh hour.
[ترجمه ترگمان]ساعت یازدهم فرا می رسد
[ترجمه گوگل]این ساعت یازدهم است

16. The stated intention of the Eleventh Directive is to harmonise the laws relating to subsidiaries and branches.
[ترجمه ترگمان]هدف اعلام شده یازدهمین دوره دستورالعمل هماهنگ سازی قوانین مربوط به شرکت های تابعه و شعبه های آن است
[ترجمه گوگل]هدف اعلامیه یازدهمین دستورالعمل، هماهنگ سازی قوانین مربوط به شعبه های تابعه و شعبه است

17. Leading scorer Tommy Mooney netted his eleventh goal of the campaign on 38 minutes.
[ترجمه ترگمان](تامی مونی)، گلزن پیشتاز مسابقه، در طول ۳۸ دقیقه به سمت هدف یازدهم فعالیت خود به راه افتاد
[ترجمه گوگل]تامی موونی، بهترین گلزن تیم ملی، 38 دقیقه است

the eleventh person

نفر یازدهم


the eleventh of the month

یازدهم ماه


An eleventh share of the money is mine.

یک یازدهم پول به من می‌رسد.


He kept resisting, but at the eleventh hour he consented and got on the train.

او مقاومت می‌کرد؛ ولی در آخرین لحظه موافقت کرد و سوار قطار شد.


اصطلاحات

at the eleventh hour

در آخرین لحظه، در آخرین فرصت، درست پیش از آنکه دیر بشود


پیشنهاد کاربران

آخرین لحظه ، به اصطلاح : دقیقه نود


کلمات دیگر: