کلمه جو
صفحه اصلی

gambol


معنی : طفره، جست، جست و خیز، ورجه ورجه، پرش کردن، جست و خیز کردن
معانی دیگر : الیز، جفت و لگد، پایکوبی، ورجه ورجه در رقص

انگلیسی به فارسی

جست وخیز، ورجه ورجه (در رقص)، جست، جست و خیز کردن، پرش کردن


قمار، جست و خیز، ورجه ورجه، جست، طفره، جست و خیز کردن، پرش کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: gambols, gamboling, gamboled
• : تعریف: to run, leap, or skip about; frisk; frolic.
مترادف: caper, frisk, frolic, romp
مشابه: antic, cavort, lark, play, rollick, skip

- The children gamboled on the lawn.
[ترجمه ترگمان] بچه ها روی چمن می دویدند
[ترجمه گوگل] بچه ها روی زمین چمن کار می کردند
اسم ( noun )
• : تعریف: an act or period of playful running or skipping; frolic.
مترادف: caper, romp
مشابه: frolic, lark, play

• frolic, skipping, frisking, capering
frolic, skip, frisk, caper
if animals or people gambol, they run or jump about in a playful way.

مترادف و متضاد

طفره (اسم)
hop, evasion, equivocation, jink, avoidance, elusion, subterfuge, runaround, jump, leap, gambol, gambado, put-off

جست (اسم)
skip, leap, bounce, gambol

جست و خیز (اسم)
bound, frolic, caper, gambol, saltation, frisk, spring, curvet, tittup, exultance

ورجه ورجه (اسم)
gambol

پرش کردن (فعل)
skip, gambol

جست و خیز کردن (فعل)
lope, skip, gambol, cavort, jig, tumble, rollick

tumble playfully


Synonyms: bound, caper, carry on, cavort, cut, cut a caper, cut loose, fool around, frisk, frolic, hop, horse around, jump, kibitz around, kick up one’s heels, lark, leap, play, prance, revel, roister, rollick, romp, skip, sport, spring, whoop it up


جملات نمونه

1. Lambs were gambolling in the spring sunshine.
[ترجمه ترگمان]لمب ها در زیر نور بهار جست وخیز می کردند
[ترجمه گوگل]جوجه ها در نور آفتاب به گلدان می روند

2. And gambol with the natives: penguins and southern seals, charming and unafraid of mankind in this frozen and beautiful world.
[ترجمه ترگمان]و gambol با بومیان: penguins و فک های جنوبی، فریبنده و unafraid از بشر در این جهان منجمد و زیبا
[ترجمه گوگل]و گل با بومی ها: پنگوئن ها و مهر و موم جنوب، جذاب و بی خطر از بشر در این جهان یخ زده و زیبا

3. Refuse to accept the fact that the gambolling lamb in the field is their future Sunday lunch.
[ترجمه ترگمان]امتناع از قبول این واقعیت که بره gambolling در میدان ناهار روز یکشنبه آینده آن ها است
[ترجمه گوگل]از پذیرش این واقعیت که گوشت گمشده در این زمینه، یکشنبه ناهار آینده است، رد می شود

4. Hector, who had been gambolling about the porch, slunk in behind her, depressed by the angry voices.
[ترجمه ترگمان]هکتور که در ایوان جست وخیز می کرد و از پشت سرش با صدای خشمگین از پشت سرش به داخل سرک می کشید
[ترجمه گوگل]هکتور، که در مورد حیاط قمار کرده بود، پشت سر او خم شد و با صدای عصبی افسرده شد

5. Lambs gamboled in the meadow.
[ترجمه ترگمان]لمب ها در چمن زار پرسه می زنند
[ترجمه گوگل]بره های قارچ خورده در مزرعه

6. Now, at seventeen, I could gambol in the forbidden delights of Elysium with no one tugging at my hand.
[ترجمه ترگمان]حالا، در هفده سالگی، من می توانستم با لذتی که در دست داشتم جست وخیز کنم
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، در هفده سالگی، می توانم در لذت های ممنوعه الیسیوم بازی کنم، و هیچ کس به من دست نخواهد کشید

7. Ron Gambol has become a household name.
[ترجمه ترگمان]رون Gambol نام یک خانواده است
[ترجمه گوگل]رون گامبول تبدیل به یک نام خانوادگی شده است

8. You totally feel for your success that gambol justifiedly!
[ترجمه ترگمان]* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
[ترجمه گوگل]شما کاملا برای موفقیت خود که gambol قابل توجیه است احساس!

9. The ones in love gambol when they walk, sing when they work, laugh when they have dinner and talk in their sleep.
[ترجمه ترگمان]آن هایی که عاشق gambol هستند وقتی راه می روند، وقتی کار می کنند آواز می خوانند، می خندند، وقتی که شام می خورند و در خواب حرف می زنند
[ترجمه گوگل]کسانی که قلب عاشق را در هنگام راه رفتن، آواز خواندن هنگامی که آنها کار می کنند، می شنوند وقتی شام می خورند و در خواب خود صحبت می کنند

10. I 'm very excited to hear Dr. Gambol 's talk.
[ترجمه ترگمان]خیلی هیجان زده هستم که حرف های دکتر Gambol را می شنوم
[ترجمه گوگل]من بسیار هیجان زده به صحبت دکتر Gambol است

11. They sped along on nimble feet; the musicians played; their cloaks swirled, they laughed and gambolled in their finery.
[ترجمه ترگمان]با سرعت به سرعت به سرعت پیش می رفتند؛ نوازندگان بازی می کردند؛ cloaks تاب می خوردند، می خندیدند و از زرق و برق جست وخیز می کردند و به جست وخیز می پرداختند
[ترجمه گوگل]آنها در پشت پاها حرکت می کردند؛ نوازندگان بازی کردند کت و شلوار خود را چرخاند، آنها خندان و gambolled در finery خود

12. A silvery thread of water cut through the forest lawn, a gambolling secret between high narrow banks.
[ترجمه ترگمان]یک رشته آبی نقره فام از میان چمن جنگلی رد می شد و در میان بانک های تنگ و باریک چیزی جست وخیز می کرد
[ترجمه گوگل]موضوع حلقه ای از آب از طریق چمن جنگل، یک مخلوق gambolling بین بانک های باریک بالا است

13. It's a real treat to have the opportunity to meet Dr. Gambol.
[ترجمه ترگمان]این یه درمان واقعیه که فرصت ملاقات با دکتر \"Gambol\" رو داشته باشی
[ترجمه گوگل]این درمان واقعی است تا فرصتی برای دیدار با دکتر گامبول داشته باشد

14. He didn't play sports or a musical instrument, gamble at whist or gambol on a horse.
[ترجمه ترگمان]او ورزش یا موسیقی musical، قمار بازی ویست یا پرش روی اسب را بازی نمی کرد
[ترجمه گوگل]او ورزش و یا یک ساز موسیقی را انجام نداد، در یک اسب قمار و یا قمار بازی میکرد

پیشنهاد کاربران

ورجه ورجه. جست وخیز
the mare gamboled toward Connie

خیلی چاق/گامبو /گامبالو


کلمات دیگر: