کلمه جو
صفحه اصلی

ferret


معنی : کاوش، موش خرما، ادم کنجکاو، خز، کنجکاوی کردن، گریزاندن
معانی دیگر : نواره (از پشم یا ابریشم یا پنبه)، باریکه (ferreting هم می گویند)، (از مخفی گاه خود) بیرون راندن، تاراندن، رماندن، (معمولا با: out) کاوش کردن (با پشتکار زیاد)، (با دقت و مداومت) پژوهیدن، جستجو کردن و یافتن، پی بردن، (جانور شناسی) راسو (putorius furo که پستانداری کوچک است)، (جانور شناسی) خز پا سیاه (mustela nigripes - بومی غرب ایالات متحده)، راسو، گریزاندن باaway یاout

انگلیسی به فارسی

فرشته، موش خرما، ادم کنجکاو، کاوش، خز، کنجکاوی کردن، گریزاندن


موش‌خرما، راسو، (مجازاً) آدم کنجکاو، کنجکاوی کردن، کاوش، گریزاندن(با away یا out )


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a domesticated, usu. albino variety of the European polecat, used in hunting rabbits, rats, and the like.

(2) تعریف: a North American mammal that resembles a weasel and is related to the European ferret.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: ferrets, ferreting, ferreted
(1) تعریف: to seek out or drive from cover, as if by using a hunting animal (usu. fol. by out).
مشابه: root

- We hope to ferret out the spies.
[ترجمه ترگمان] امیدواریم که جاسوس رو پیدا کنیم
[ترجمه گوگل] ما امیدواریم که جاسوسان را از بین ببریم

(2) تعریف: to hunt (usu. burrowing animals) using ferrets.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: ferreter (n.)
• : تعریف: to search; rummage.
مشابه: root

• small mammal which is bred for hunting rabbits and rats, domesticated variety of the polecat; thin ribbon of cotton or silk (for binding or trimming)
hunt with a ferret; drive out; worry; investigate; search about; find, discover (after searching)
a ferret is a small, fierce animal that is used for hunting rabbits and rats.
if you ferret out information, you discover it by searching thoroughly; an informal expression.

مترادف و متضاد

کاوش (اسم)
analysis, search, probing, probe, excavation, research, rummage, penetration, dig, ferret

موش خرما (اسم)
ferret, squirrel

ادم کنجکاو (اسم)
prier, ferret, pryer

خز (اسم)
ferret, fur, polecat, fitchew, foumart

کنجکاوی کردن (فعل)
poke, ferret

گریزاندن (فعل)
scare, ferret

جملات نمونه

The detective tried to ferret out the truth about the murder.

کارآگاه کوشید که حقایق مربوط به جنایت را کشف کند.


They ferreted a few rabbits and hunted three of them.

چند خرگوش را از لانه‌های خود راندند و سه تای آنها را شکار کردند.


1. the detective tried to ferret out the truth about the murder
کارآگاه کوشید که حقایق مربوط به جنایت را کشف کند.

2. The team is trying to ferret out missing details.
[ترجمه ترگمان]این تیم می کوشد تا جزئیات را از دست بدهد
[ترجمه گوگل]این تیم در حال تلاش برای فرار از جزئیات گم شده است

3. The police failed to ferret out the truth.
[ترجمه ترگمان]پلیس نتونست حقیقت رو کشف کنه
[ترجمه گوگل]پلیس نتوانست حقیقت را فراموش کند

4. I leave it to the reader to ferret these out.
[ترجمه ترگمان]من آن را به خواننده واگذار می کنم تا این چیزها را کشف کنم
[ترجمه گوگل]من آن را برای خواننده میگذارم که این را بیرون بکشد

5. She nonetheless continued to ferret about for possible jobs.
[ترجمه ترگمان]با این وجود او همچنان برای یافتن شغل احتمالی به ferret ادامه داد
[ترجمه گوگل]با این وجود او برای مشاغل احتمالی مشغول به کار شد

6. He is determined to ferret out the truth about what happened.
[ترجمه ترگمان]اون مصمم هست که حقیقت رو در مورد اتفاقی که افتاده کشف کنه
[ترجمه گوگل]او مصمم است که حقیقت را درباره آنچه اتفاق افتاده است فریاد بزند

7. She's determined to ferret out the truth.
[ترجمه ترگمان]او مصمم است که حقیقت را کشف کند
[ترجمه گوگل]او مصمم است تا حقیقت را از بین ببرد

8. Can you ferret out how to mend the thing?
[ترجمه ترگمان]میتونی یه چیزی رو درست کنی که این چیز رو درست کنی؟
[ترجمه گوگل]آیا میتوانی فراموش کنی چطور چیزی را اصلاح کنی؟

9. The new program is meant to ferret out problem cops.
[ترجمه ترگمان]برنامه جدید اینه که به پلیس مشکل پیدا کنیم
[ترجمه گوگل]این برنامه جدید به معروف کردن پلیس مشکل است

10. Now for the first time the ferret can progress beyond the rabbit and get at its head.
[ترجمه ترگمان]حالا برای اولین بار راسو می تواند جلوی خرگوش را بگیرد و به سرش برسد
[ترجمه گوگل]در حال حاضر برای اولین بار فرشته می تواند فراتر از خرگوش پیشرفت و در سر خود را دریافت کنید

11. Wait until a ferret fitted with a transmitter has taken up a fixed position down a burrow.
[ترجمه ترگمان]صبر کن تا یه راسو برات یه فرستنده درست کنه و یه سوراخ تو سوراخ ایجاد کنه
[ترجمه گوگل]منتظر بمانید تا زمانی که یک کرم با یک فرستنده نصب شده است، یک موقعیت ثابت را در پایین یک حلقه قرار داده است

12. The ferret can drink and will live a long time should it escape.
[ترجمه ترگمان]راسو می تواند نوشیدنی بخورد و مدتی طول بکشد تا بتواند از آن فرار کند
[ترجمه گوگل]فرشته می تواند بنوشد و برای مدت طولانی باید فرار کند

13. The black footed ferret is now extinct in the wild due to canine distemper virus, probably introduced by domestic dogs.
[ترجمه ترگمان]راسوی پا سیاه حالا به خاطر ویروس distemper که احتمالا توسط سگ های خانگی معرفی شده است، در حیات وحش منقرض شده است
[ترجمه گوگل]در حال حاضر در این وحشی به علت ویروس مرده سگ، احتمالا توسط سگ های خانگی معرفی شده است

14. It has one reporter who does nothing but ferret out supposed left-wing involvement in the membership of any organization the Tribune dislikes.
[ترجمه ترگمان]این گزارش یک گزارشگر را دارد که هیچ کاری نمی کند جز دخالت جناح چپ در عضویت هر سازمانی که تریبون آن را دوست ندارد
[ترجمه گوگل]این یک خبرنگار است که هیچ کاری انجام نمی دهد، بلکه تنها به این فکر می کند که دخالت چپ گرا در عضویت هر سازمانی که تریبون دوست ندارد

15. Typical ferret hutch with low-level doors for easy access and cleaning.
[ترجمه ترگمان]راسوی معمولی با در سطح پایین برای دسترسی آسان و تمیز کردن
[ترجمه گوگل]کت و شلوار کت و شلوار معمولی با درهای سطح پایین برای دسترسی آسان و تمیز کردن

پیشنهاد کاربران

پیدا کردن اطلاعات از طریق جستجو، تحقیق، کشف
اغلب با Out


کلمات دیگر: