کلمه جو
صفحه اصلی

fattish


معنی : چاق
معانی دیگر : نسبتا چاق، گوشتالو، تپل، متمایل به چاق

انگلیسی به فارسی

چاق، متمایل به چاق


چربی، چاق


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: somewhat fat.

• chubby, somewhat fat

مترادف و متضاد

چاق (صفت)
replete, fatty, fat, thick, blubbery, pursy, lob, beefy, tubby, obese, chubby, overweight, massy, pudgy, fattish, podgy

پیشنهاد کاربران

نسبتا چاق

کاملا چاق

چاقالو، تپلی


کلمات دیگر: