1. her dance combined speed and elegance
رقص او سرعت و زیبایی را در هم آمیخته بود.
2. The mansion had an atmosphere of genteel elegance and decay.
[ترجمه ترگمان]در این خانه، ساختمان، فضای زیادی از شکوه و پوسیدگی و پوسیدگی داشت
[ترجمه گوگل]این عمارت فضای زیبایی و شکوفایی داشت
3. John has never been known for his sartorial elegance.
[ترجمه ترگمان]جان هرگز به خاطر لباس ساده his شناخته نشده است
[ترجمه گوگل]جان هرگز برای ظرافت خیره کننده خود شناخته نشده است
4. The room had the elegance of a bygone era.
[ترجمه ترگمان]این اتاق ظرافت یک دوره گذشته را داشت
[ترجمه گوگل]اتاق زیبایی یک دوران گذشته بود
5. She looked the epitome of elegance.
[ترجمه ترگمان]او خلاصه ای از ظرافت و ظرافت به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]او ظهور ظرافت را نگاه کرد
6. Joanna has natural grace and elegance.
[ترجمه Aj] جوآنا از وقار و ظرافت طبیعی برخوردار است.
[ترجمه ترگمان]جوانا ظرافت و ظرافت طبیعی دارد
[ترجمه گوگل]جوآن دارای زیبایی طبیعی و ظرافت است
7. The ornamental ironwork lends a touch of elegance to the house.
[ترجمه Aj] آهن آلات زینتی زیبایی قابل لمسی به خانه می بخشند.
[ترجمه ترگمان]The آراسته به elegance در خانه lends
[ترجمه گوگل]آهن آلات زینتی به لمس ظرافت به خانه می دهد
8. The buildings reflect the elegance of a bygone era.
[ترجمه Aj] ساختمان ها ( اشاره به ساختمان های یک منطقه خاص ) ظرافت و زیبایی دوران گذشته را بازتاب می کنند.
[ترجمه ترگمان]این ساختمان ها منعکس کننده شکوه یک دوران گذشته هستند
[ترجمه گوگل]این ساختمان منعکس کننده ظرافت یک دوران گذشته است
9. The name Chanel became a byword for elegance.
[ترجمه ترگمان]اسم شنل \"Chanel\" (Chanel)به معنای \"byword\" (byword)به معنای \"byword\" (byword)بود
[ترجمه گوگل]نام Chanel یک کلمه برای ظرافت شد
10. Such is the elegance of this typeface that it is still a favourite of designers.
[ترجمه ترگمان]این سبک، ظرافت این سبک را دارد که هنوز هم مورد علاقه طراحان است
[ترجمه گوگل]چنین ظرافت این متن است که هنوز مورد علاقه طراحان است
11. Paris has always been synonymous with elegance,(Sentence dictionary) luxury and style.
[ترجمه ترگمان]پاریس همیشه مترادف با شکوه، سبک و سبک (حکم جمله)بوده است
[ترجمه گوگل]پاریس همواره مترادف با ظرافت، (فرهنگ لغت جمله) لوکس و سبک است
12. Beneath his refined manners and superficial elegance lay something treacherous.
[ترجمه ترگمان]در زیر آداب و رسوم ظاهری و ظرافت ظاهری، چیزی خطرناک وجود داشت
[ترجمه گوگل]در زیر شیوه های تصفیه شده و ظرافت سطحی، چیزی خائنانه است
13. He is admired for the elegance of his writing.
[ترجمه ترگمان]به خاطر the که دارد تحسین می کند
[ترجمه گوگل]او برای ظرافت نوشتنش تحسینش می کند
14. She was the personification of elegance.
[ترجمه ترگمان]او مظهر آراستگی و آراستگی بود
[ترجمه گوگل]او شخصیت ظرافت بود
15. lack of elegance as a consequence of pomposity.
[ترجمه ترگمان]lack به اندازه یک consequence جلوه می کرد
[ترجمه گوگل]فقدان ظرافت به عنوان یک نتیجه از تظاهرات