کلمه جو
صفحه اصلی

feeler


معنی : دیده بان، احساس کننده، سخن استمزاجی
معانی دیگر : (شخص یا چیز) احساس کننده، سهش گر، سوهش گر، (جانور شناسی ـ به ویژه در حشرات) شاخک، (حرف یا عملی که برای فهمیدن عقیده یا گرایش دیگری به کار می رود) یاب گر، آزمون گر، محک

انگلیسی به فارسی

احساس‌کننده، دیده‌بان، (مجازاً) سخن مزاج‌دانی ( سخن گفتن با کسی برای شناخت میل و خواهش او)


احساس خستگی، دیده بان، احساس کننده، سخن استمزاجی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a hint, suggestion, or question intended to cause another's thoughts or feelings to be revealed.

(2) تعریف: an organ of touch on certain animals, such as an insect's antenna.

• person or thing who feels or senses (especially by touch); (zoology) body organ used for touching or feeling (i.e. antennae, tentacle, etc.); hint, tentative proposal
an insect's feelers are the two thin stalks on its head which it touches and senses things with.
a feeler is also a suggestion that you make in a tentative way in order to find out what people's reactions will be before making a decision or putting a plan into action.

مترادف و متضاد

دیده بان (اسم)
scout, sentinel, feeler, look-out

احساس کننده (اسم)
feeler

سخن استمزاجی (اسم)
feeler

anything that investigates by touch


Synonyms: tentacle, antenna, finger, claw, hand, vibrissa, whisker, barbel, palpus, palp


an effort to discover opinion


Synonyms: hint, probe, essay, proposal, prospectus, intimation, trial balloon, test, sample, overture, advance, approach, straw vote


جملات نمونه

1. The letter was a feeler to see what his attitude might be.
[ترجمه ترگمان]نامه از آن بود که ببیند طرز رفتار او چه خواهد بود
[ترجمه گوگل]این نامه احساساتی بود که می تواند دیدگاه خود را پیدا کند

2. The letter was a feeler to see how he would look upon such a movement.
[ترجمه ترگمان]نامه از آن بود که ببیند چه گونه به این حرکت نگاه می کند
[ترجمه گوگل]این نامه احساساتی بود تا ببیند که چگونه به چنین جنبشی نگاه می کند

3. He had already put out feelers with local employers but they hadn't been interested.
[ترجمه ترگمان]او قبلا با employers محلی کار کرده بود، اما آن ها علاقه ای به این کار نداشتند
[ترجمه گوگل]او قبلا با کارفرمایان محلی احساس می کرد اما آنها علاقه ای نداشتند

4. I'll try to put out some feelers to gauge people's reactions to our proposal.
[ترجمه ترگمان]من سعی خواهم کرد تا نظر خود را در مورد واکنش افراد به این پیشنهاد بررسی کنم
[ترجمه گوگل]من سعی می کنم برخی از احساسات را برای سنجش واکنش افراد به پیشنهاد ما بگذاریم

5. When vacancies occur, the office puts out feelers to the universities.
[ترجمه ترگمان]زمانی که جاه ای خالی رخ می دهند، این دفتر feelers را به دانشگاه ها معرفی می کند
[ترجمه گوگل]هنگامی که جابجایی ها رخ می دهد، این اداره احساس خستگی می کند

6. The government has put out some feelers to gauge people's reactions to the plan.
[ترجمه ترگمان]دولت برخی از feelers را برای اندازه گیری واکنش مردم به این برنامه مورد استفاده قرار داده است
[ترجمه گوگل]دولت برخی از احساسات را برای سنجش واکنش مردم نسبت به این طرح گذاشته است

7. Bismarck followed it up by putting out a feeler to Great Britain, but nothing came of it.
[ترجمه ترگمان]در پی آن، بیسمارک به دنبال آن، feeler را به بریتانیا معرفی کرد، ولی هیچ چیز از آن بیرون نیامد
[ترجمه گوگل]بیسمارک آن را دنبال کرد، با ایجاد یک احساس به بریتانیا، اما هیچ چیز از آن آمد

8. Clive felt delicate feelers worming through his mind, draining his pain, his fear.
[ترجمه ترگمان]کلایو حس می کرد که feelers از ذهن او به حرکت در می آید و درد و ترس او را از بین می برد
[ترجمه گوگل]کلایو از طریق ذهنش احساس خستگی مفرط می کند، احساس درد و ترس را از بین می برد

9. Hanoi, meanwhile, had sent out peace feelers.
[ترجمه ترگمان]در این ضمن، Hanoi را برای صلح اعزام کرده بودند
[ترجمه گوگل]در همین حال، هانوی، صلح طلبان را فرستاد

10. And dial gauge than feeler, its read a value accurate, but relatively difficult when the certain place of chassis is operated.
[ترجمه ترگمان]و gauge از هر feeler، یک مقدار دقیق و دقیق را مطالعه می کند، اما زمانی که یک مکان خاص از شاسی کار می کند نسبتا دشوار است
[ترجمه گوگل]و شماره گیری سنج از حسگر، خواندن آن ارزش دقیق، اما نسبتا مشکل زمانی که محل خاصی از شاسی در حال اجرا است

11. The maximum deflection under full load was measured with a "feeler" gage, and found to be a mere 0. 0035 inch (0. 09 mm).
[ترجمه ترگمان]حداکثر انحراف تحت بار کامل با یک \"feeler\" اندازه گیری شد و پیدا شد که تنها صفر است اینچ (۰)اینچ (۰ ۰۹ mm)
[ترجمه گوگل]حداکثر انحراف تحت بار کامل با اندازه گیر 'احساس' سنجیده شد و تنها 0 0035 اینچ (0 09 میلی متر) یافت شد

12. As a feeler he added, " Probably had more interesting things to look at. "
[ترجمه ترگمان]وی افزود: \" احتمالا چیزهای جالبی برای دیدن داشت \"
[ترجمه گوگل]وی افزود: 'احتمالا چیزهای جالبی برای نگاه کردن داشت '

13. Take the clearance with a feeler.
[ترجمه ترگمان]اختیارات رو با یه feeler بردار
[ترجمه گوگل]ترخیص را با یک احساس راحت کنید

14. The feeler material must be harder than the material that is checked ( hardened pins ).
[ترجمه ترگمان]ماده feeler باید سخت تر از موادی باشد که چک می شوند (pins سفت شده)
[ترجمه گوگل]مواد حساس باید از مواد مورد بررسی (پین های سخت) سخت تر باشد

اصطلاحات

put out feelers

برای فهمیدن نظر یا گرایش دیگران اقدام به عمل آوردن


پیشنهاد کاربران

حسگر


Tentacle
به معنی شاخک یا حسگر موجود بر روی سر حشراتی چون سوسک و. . .

به معنی شاخک یا حسگری که بر روی سر حشرات وجود دارد

شاخک حشره

some butterflies find their mate with thier feeler

سخنی که برای محک عکس العمل طرف مقابل ایراد می شود
Hitler put out feelers to Moscow


به معنای شاخک در حشرات هست

1 ) احساس کننده ، سهش گر، سوهش گر ( برای شخص/چیزی )
2 ) شاخک ( جانور شناسی، به ویژه در حشرات )
3 ) یاب گر، آزمون گر، محک ( حرف یا عملی برای فهمیدن یا گرایش دیگری به کار می رود )

Put out feelers
برای فهمیدن نظر یا گرایش دیگران اقدام به عمل آوردن

شاخکی که روی حشرات وجود داره

احساساتی، کسی که احساساتی تصمیم میگیرد


کلمات دیگر: