کلمه جو
صفحه اصلی

economist


معنی : متخصص اقتصاد، خانه دار
معانی دیگر : دانشمند علم اقتصاد، مانبدشناس، اقتصاددان

انگلیسی به فارسی

اقتصاددان، متخصص اقتصاد، خانه دار


اقتصاددان، عالم اقتصادی، متخصص اقتصاد


آدم صرفه‌جو، مقتصد


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a person who has expertise in the study of economics.

• weekly british magazine devoted to a wide variety of topics related to the field of business
specialist in economics, expert in the study of the management of goods and services
an economist is a person who studies, teaches, or writes about economics.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] اقتصاد دان

مترادف و متضاد

متخصص اقتصاد (اسم)
economist

خانه دار (اسم)
host, economist, housekeeper, homemaker, householder, thrifty host

Synonyms: business analyst, financial expert


statistician


جملات نمونه

1. an economist should form an independent judgement on currency questions
یک اقتصاددان بایستی نسبت به مسایل پولی نظریات مستقلی داشته باشد.

2. He was recently appointed chief economist at the Bank of Scotland.
[ترجمه ترگمان]او به تازگی به عنوان اقتصاددان ارشد بانک اسکاتلند منصوب شده بود
[ترجمه گوگل]او اخیرا اقتصاددان اصلی در بانک اسکاتلند منصوب شد

3. Economist Jeffrey Faux says a tax cut is a bad idea.
[ترجمه ترگمان]\"جفری فو\"، اقتصاددان، می گوید که کاهش مالیاتی یک ایده بد است
[ترجمه گوگل]اقتصاددان جفری فاکس می گوید کاهش مالیات یک ایده بد است

4. Under his editorship, the Economist has introduced regular sports coverage.
[ترجمه ترگمان]در زمان سردبیری او، اقتصاددان پوشش ورزشی منظم را معرفی کرده است
[ترجمه گوگل]اقتصاددان تحت مجوزش به طور منظم پوشش ورزشی را معرفی کرد

5. Now it is an American economist who is sounding the alarm .
[ترجمه ترگمان]اکنون این یک اقتصاددان آمریکایی است که زنگ خطر را به صدا در می آورد
[ترجمه گوگل]اکنون یک اقتصاددان آمریکایی است که صدای زنگ را می شنود

6. The report is the joint work of an economist and a sociologist.
[ترجمه ترگمان]این گزارش کار مشترک یک اقتصاددان و یک جامعه شناس است
[ترجمه گوگل]این گزارش کار مشترک اقتصاددان و جامعه شناس است

7. According to an article in The Economist the drug could have side effects.
[ترجمه ترگمان]طبق یک مقاله در نشریه اکونومیست، این دارو می تواند اثرات جانبی داشته باشد
[ترجمه گوگل]طبق یک مقاله در The Economist، دارو ممکن است عوارض جانبی داشته باشد

8. As an economist, he was able to shed some light on the problem.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک اقتصاددان، او توانست کمی نور را روشن کند
[ترجمه گوگل]به عنوان یک اقتصاددان، او توانست مشکلاتی را به وجود آورد

9. I lay no claim to being an expert economist.
[ترجمه ترگمان]من هیچ ادعایی نداشتم که یک اقتصاددان خبره باشم
[ترجمه گوگل]من هیچ مدرک اقتصادی ندارم

10. His competence as an economist had been reinforced by his successful fight against inflation.
[ترجمه ترگمان]صلاحیت او به عنوان یک اقتصاددان با مبارزه موفقیت آمیز او علیه تورم تقویت شده بود
[ترجمه گوگل]شایستگی او به عنوان یک اقتصاددان در مبارزه موفق خود با تورم تقویت شده است

11. The Economist offers a grander scheme.
[ترجمه y.younesi] اقتصاد دان طرح فوق العاده ای ارائه می دهد.
[ترجمه ترگمان]اکونومیست طرح بزرگتری را ارایه می دهد
[ترجمه گوگل]اکونومیست طرح فوق العاده ای ارائه می دهد

12. A leading economist said the changes could cost the industry millions, and hit exploration and appraisal plans.
[ترجمه ترگمان]یک اقتصاددان برجسته گفت که این تغییرات می تواند میلیون ها دلار هزینه داشته باشد و طرح های ارزیابی و ارزیابی را هدف قرار دهد
[ترجمه گوگل]یک اقتصاددان پیشرو گفت که این تغییرات می تواند میلیون ها صنعت را خراب کند و برنامه های اکتشاف و ارزیابی را تحت تاثیر قرار دهد

13. But one top economist viewed the Government's decision to spotlight manufacturing as another U-turn.
[ترجمه ترگمان]اما یک اقتصاددان برجسته تصمیم دولت برای توجه به تولید را به عنوان تبدیل U دیگر مورد توجه قرار داد
[ترجمه گوگل]اما یکی از اقتصاددانان برتر تصمیم دولت برای تولید کانون توجه را به عنوان یکی دیگر از نوبه خود مشاهده کرد

14. Gerard Lyons, the chief economist with Standard Chartered Bank, divides them into five groups.
[ترجمه ترگمان]جرارد لیون، اقتصاددان برجسته با بانک Chartered استاندارد، آن ها را به پنج گروه تقسیم می کند
[ترجمه گوگل]جرارد لیونز، اقتصاددان ارشد بانک Standard Chartered، آنها را به پنج گروه تقسیم می کند

15. The economist who gives the prime minister bad advice can bring misery and unemployment to the average family.
[ترجمه ترگمان]اقتصاددان که به نخست وزیر توصیه بد می دهد می تواند بدبختی و بیکاری را به خانواده متوسط تبدیل کند
[ترجمه گوگل]اقتصاددان که به نخست وزیر می گوید مشاوره بد می تواند بدبختی و بیکاری را به خانواده های متوسط ​​بدهد

پیشنهاد کاربران

اقتصاد دان


کلمات دیگر: