کلمه جو
صفحه اصلی

easel


معنی : سه پایه، سهپایه نقاشی
معانی دیگر : سه پایه ی نقاشی

انگلیسی به فارسی

پاول، سه پایه، سهپایه نقاشی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a free-standing frame for holding an artist's canvas, blackboard, or the like.

- The artist set up her easel by the river and began to paint the landscape.
[ترجمه tina] هنرمند سه پایه نقاشی اش را در کنار رودخانه گذاشت و شروع به کشیدن منظره کرد
[ترجمه Mahan] هنرمند سه پایه خود را کنار رودخانه قرار داد و شروع به نقاشی منظره کرد.
[ترجمه ترگمان] هنرمند سه پایه خود را کنار رودخانه گذاشت و شروع به کشیدن چشم انداز کرد
[ترجمه گوگل] هنرمند برج میلاد را با رودخانه راه اندازی کرده و چشم انداز را رنگ می کند

• wooden frame on which an artist's canvas is supported or displayed
an easel is a wooden frame that supports a picture which an artist is painting.

مترادف و متضاد

سه پایه (اسم)
stand, andiron, tripod, easel, trivet, trestle, holder, three-legged table

سه پایه نقاشی (اسم)
easel

stand


Synonyms: frame, mount, tripod


جملات نمونه

1. This is a well designed easel which folds up quickly and neatly.
[ترجمه ترگمان]این یک سه پایه خوب طراحی شده که به سرعت و با دقت بالا و پایین می رود
[ترجمه گوگل]این مهره ای به خوبی طراحی شده است که به سرعت و منظم پوشانده می شود

2. I was sitting in front of my easel at about quarter to nine, doing preliminary tests on a little panel-picture of a City church.
[ترجمه ترگمان]من در حدود یک ربع به نه در مقابل easel نشسته بودم و آزمایش های مقدماتی را بر روی یک تابلو کوچک از یک کلیسای شهر انجام دادم
[ترجمه گوگل]من در حدود یک چهارم تا نه سالم جلوی مقرر من نشسته بودم، انجام آزمایش های اولیه در یک صفحه کوچک از کلیسای شهر

3. An easel deep enough to display a book may work for a shallow bowl or platter.
[ترجمه ترگمان]یک سه پایه با عمق کافی برای نمایش یک کتاب ممکن است برای یک کاسه یا بشقاب کم عمق کار کند
[ترجمه گوگل]یک انگشتر به اندازه کافی برای نمایش یک کتاب ممکن است برای یک کاسه کوچک یا تخت مناسب باشد

4. He was seated at an easel.
[ترجمه امیررضا] او بر روی سه پایه نشسته بود
[ترجمه ترگمان]روی سه پایه نشسته بود
[ترجمه گوگل]او در یک پایه نشسته بود

5. A cup stand consists of an easel to display the saucer of the cup sitting before it.
[ترجمه ترگمان]یک پایه فنجان شامل یک سه پایه برای نمایش saucer فنجان در برابر آن است
[ترجمه گوگل]یک پایه فنجان شامل یک پایه برای نشان دادن فنجان فنجان نشسته قبل از آن است

6. There was an easel with a half-finished painting of a man in harlequin drag playing the pipes of Pan.
[ترجمه ترگمان]یک سه پایه با یک نقاشی نیمه دیگر نقاشی شده بود که یک مرد با چشم بسته مشغول بازی کردن پیپ of بود
[ترجمه گوگل]یک نقاشی با نقاشی نیمی از نقاشی از یک مرد در الاخره کشیدن با بازی لوله های پان وجود داشت

7. She sits in a soft curve at her easel, gently swabbing away three centuries from a grumpy London sky.
[ترجمه ترگمان]او روی سه پایه نقاشی نرمی نشسته، و به آرامی سه قرن را از آسمان عبوس لندن جدا می کند
[ترجمه گوگل]او در منجلشی نرم در آغوش او نشسته است، به آرامی سه قرن را از یک آسمان لندن خائن می شکند

8. Mrs. Minnies was sitting at her easel but jumped up at once to greet them.
[ترجمه ترگمان]خانم Minnies روی سه پایه نشسته بود، اما بلافاصله بلند شد تا به آن ها خوش آمد بگوید
[ترجمه گوگل]خانم مینیس در آغوش او نشسته بود، اما در همان لحظه پرش کرد تا به آنها سلام کند

9. The painting on the easel is a portrait.
[ترجمه 😋] نقاشی ای که روی سه پایه ی است یک پرتره است
[ترجمه '] نقاشی ای که روی سه پایه است یک پرتره است
[ترجمه ترجمه ..] نقاشی چهره ای که روی سه پایه ای است
[ترجمه Ali] نقاشی که روی سه پایه است ، چهره است.
[ترجمه ترگمان]نقاشی روی سه پایه یک پرتره است
[ترجمه گوگل]نقاشی در مقبره یک پرتره است

10. One particular form of easel is actually known as a donkey.
[ترجمه ترگمان]یک شکل خاص از سه پایه در حقیقت به عنوان یک خر شناخته می شود
[ترجمه گوگل]یک شکل خاص از پاولت در واقع به عنوان یک خر است

11. And paint-splattered, wild-eyed Vincent, toting his easel like a crucifix and scarlet with the sun?
[ترجمه ترگمان]و وینسنت از روی سه پایه مثل صلیب سرخ و سرخ روی سه پایه نقاشی شده بود؟
[ترجمه گوگل]وینسنت وحشی به رنگ پریده و به صورت صلیب و قرمز با خورشید؟

12. The harlequin on the easel looked as depressed as ever, and who could blame him?
[ترجمه ترگمان]The روی سه پایه مثل همیشه افسرده به نظر می رسید، و چه کسی می توانست او را مقصر بداند؟
[ترجمه گوگل]ارلکین در پایه به عنوان افسرده به نظر می رسید و چه کسی می تواند او را سرزنش کند؟

13. Under the window was an easel and a stool and beside it a battered chest of drawers.
[ترجمه ترگمان]زیر پنجره یک سه پایه و یک سه پایه بود
[ترجمه گوگل]زیر پنجره یک پایه و مدفوع بود و در کنار آن یک قفسه سینه خرد شده بود

14. The maps were in rolls on an architect's easel in the corner of the office.
[ترجمه ترگمان]نقشه روی سه پایه یک معمار در گوشه اتاق قرار داشت
[ترجمه گوگل]نقشه ها در گوشه ای از دفتر در یک ورق معماری قرار داشتند

پیشنهاد کاربران

بوم نقاشی درسته ولی بهتره بگیم سه پایه نقاشی ⁦⁦⁦⁦ ( ^^ ) ⁩

A wooden frame that you put a painting on while you paint it

سه پایه نقاشی

۳ پایه ای که روش نقاشی می کشی


سه پایه چوبی

بابا زرنگ تو خودت پیدا کن ما میخویم از ابن ها یاد بگیرم ممنونم

بوم یا همون سه پایه نقاشی

بوم نقاشی

بزارین هر کی هر چیزی دوست داره بنویسه اصن من خودم معنیشو تو ساپلیمنتری میخاستم شما ها هر کدومو دوست دارین ببینین

A wooden farm that holds a blackboard

a wooden frame that holds a blackboard or a picture that is being painted

سه پایه نقاشی




تازه به خودشون مربوطه اگر تدی کار های همدیگه دخالت نمی کردین خیلی بهتر بود
تو چی کارداری اون چی میگه تو نظرت رو بده نخواستی هم نبین

سه پایه ی نقاشی

میشه سه پایه نقاشی

wooden frame to hold a picture while it is being painted
سه پایه نقاشی چوبی براى نگه داشتن بوم در زمانی که نقاشی می کشیم🎨
معنی کلمه:سه پایه نقاشی
جمله نمونه:
She set up the easel and started to painting.
او سه پایه را راه اندازی کرد و شروع به نقاشی کرد.

سه پایه بره نقاشی

معنی اش در کتاب sup. میشه سه پایه نقاشی یا بوم نقاشی
در کتاب کانون زبان ریچ ۴ میشه
A wooden frame that holds a blackboard or a picture that is being painted.
امیدوارم بهتون کمک کرده باشم دوستان🥰😘

of metal, usually flat and round, that is used as money
Or
A pice of money made of metal.

دوستان خواهش میکنم تکراری ننویسید کاش مدیر محترم نظارتی روی اینکار داشتندتکراری ها را از بین معانی پیشنهادی حذف می کردند

پایه بوم.
سه پایه یا پایه ای که بوم روی آن قرار میگیرد.


بوم نقاشی
The artist uses the easel to paint جمله ی نمونه

سه پایه بوم نقاشی

A wooden frame that holds a blackboard or a picture that is being painted

6 English time

Supplementary

Unit 9

Page 62


کلمات دیگر: