کلمه جو
صفحه اصلی

east


معنی : شرق، خاور، خاورگرایی، مشرق، بسوی خاور رفتن
معانی دیگر : خاوری، شرقی، (e بزرگ) بخش شرقی، بخش خاوری (اقلیم یا کشور و غیره)، به سوی یا وابسته به محراب کلیسا، خاور مشرق

انگلیسی به فارسی

خاور مشرق، شرق، خاورگرایی، به‌سوی خاور رفتن


شرق، خاور، خاورگرایی، بسوی خاور رفتن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the direction in front of a person facing the rising sun.

(2) تعریف: one of the four major points of direction on the compass, ninety degrees clockwise from north.

(3) تعریف: (often cap.) the eastern part of a country or area.

(4) تعریف: (cap.) the Orient; the Near East; the Far East.
مشابه: orient
صفت ( adjective )
(1) تعریف: from, of, or in the east.

- an east wind
[ترجمه ترگمان] بادی شرقی می وزید
[ترجمه گوگل] باد شرقی

(2) تعریف: toward or facing the east.

- the east gate
[ترجمه ترگمان] دروازه شرقی
[ترجمه گوگل] دروازه شرق
قید ( adverb )
• : تعریف: from, in, or toward the east.

• direction from which the sun rises, direction opposite west on a compass
of the east; situated in the east
toward the east
the east is the direction in which you look to see the sun rise.
the east of a place is the part which is towards the east. singular noun here but can also be used as an attributive adjective. e.g. ...east africa.
east means towards the east, or to the east of a place or thing.
an east wind blows from the east.
the east is used to refer either to the countries in the southern and eastern part of asia, including india, china, and japan.
see also far east, middle east.

مترادف و متضاد

شرق (اسم)
east, orient

خاور (اسم)
sun, east, orient

خاورگرایی (اسم)
east, easting

مشرق (اسم)
levant, east, sunrise

بسوی خاور رفتن (فعل)
east

جملات نمونه

The wind was blowing from the east.

باد از سوی خاور می‌وزید.


1. east coast schools have a good reputation
دانشگاه های کرانه ی خاوری (آمریکا) شهرت خوبی دارند.

2. east or west, home is best!
چه شرق و چه غرب وطن از همه جا بهتر است !

3. an east wind
باد خاوری

4. the east coast
ساحل شرقی

5. the east gate
دروازه ی شرقی

6. he lives to the east of us
او در شرق ما زندگی می کند.

7. the army of the east
سپاه شرق

8. the lighthouse bears due east
برج فانوس دریایی در سمت خاور قرار دارد.

9. the two roads meet east of kashan
آن دو جاده در شرق کاشان با هم تلاقی می کنند.

10. night's shadows rose from the east
تاریکی شب از خاور به پا خاست.

11. the wind was blowing from the east
باد از سوی خاور می وزید.

12. genghis khan's army thundered across the near east
قشون چنگیزخان مثل رعد سرتاسر خاور نزدیک را پیمود.

13. one of them went west, the other went east
یکی از آنها به غرب رفت و دیگری به شرق.

14. East or west, home is best.
[ترجمه ترگمان]در شرق یا غرب، خانه بهتر است
[ترجمه گوگل]شرق یا غرب، خانه بهترین است

15. The prevailing current flows from east to west.
[ترجمه ترگمان]جریان اصلی جریان از شرق به غرب است
[ترجمه گوگل]جریان غالب از شرق به غرب جریان دارد

16. Lichun traditionally signifies the beginning of spring in East Asian cultures.
[ترجمه ترگمان]Lichun به طور سنتی بیانگر آغاز بهار در فرهنگ های شرق آسیا است
[ترجمه گوگل]لیچون به طور سنتی آغاز بهار در فرهنگ های شرق آسیا را نشان می دهد

17. The building points to the east.
[ترجمه ترگمان]ساختمان به سمت شرق اشاره می کند
[ترجمه گوگل]این ساختمان به شرق اشاره دارد

18. The army made many conquests in the east.
[ترجمه ترگمان]ارتش در شرق پیروزی های زیادی ایجاد کرده بود
[ترجمه گوگل]ارتش بسیاری از فتوحات را در شرق ایجاد کرد

19. Western ideas penetrate slowly through the East.
[ترجمه ترگمان]ایده های غربی به آرامی از طریق شرق نفوذ می کنند
[ترجمه گوگل]ایده های غربی به آرامی از طریق شرق نفوذ می کنند

20. Japan lies to the east of China.
[ترجمه ترگمان]ژاپن در شرق چین قرار دارد
[ترجمه گوگل]ژاپن در شرق چین قرار دارد

21. In East Germany learning Russian was compulsory.
[ترجمه ترگمان]در آلمان شرقی، یادگیری زبان روسی اجباری بود
[ترجمه گوگل]در آلمان شرقی یادگیری روسی اجباری بود

22. east or west, home is best.
[ترجمه ترگمان]شرق یا غرب، خونه بهترینه
[ترجمه گوگل]شرق یا غرب، خانه بهترین است

23. The East Wind prevails over the West Wind.
[ترجمه ترگمان]باد شرق بر باد غرب غلبه دارد
[ترجمه گوگل]باد شرقی بر باد غرب غالب است

24. Spain is bounded on the east by Portugal.
[ترجمه ترگمان]اسپانیا در شرق با پرتغال محدود شده است
[ترجمه گوگل]اسپانیا توسط پرتغال در شرق محدود شده است

25. He became the uncrowned king of the East End, scoring 28 goals in his first season.
[ترجمه ترگمان]او اولین پادشاه شرق آسیا شد و ۲۸ گل در اولین فصل خود به ثمر رساند
[ترجمه گوگل]او تبدیل به پادشاه Uncrowned از شرق پایان، به ثمر رساند 28 گل در فصل اول خود را

26. Stanley traversed the continent from west to east.
[ترجمه ترگمان]استنلی از قاره غرب به شرق رفت
[ترجمه گوگل]استنلی قاره را از غرب به شرق گذراند

He lives to the east of us.

او در شرق ما زندگی می‌کند.


the east gate

دروازه‌ی شرقی


an east wind

باد خاوری


the east coast

ساحل شرقی


East Africa

افریقای خاوری


He was born in the East but lives in the West.

او در شرق (ایالات متحده) زاده شد؛ ولی در غرب (ایالات متحده) زندگی می‌کند.


an improvement in East-West relations

بهبود روابط شرق و غرب


اصطلاحات

the East

1- بخش شرقی ایالات متحده (شرق رود میسی‌سیپی و شمال ایالت اوهایو)


the East

2- خاور دور، آسیای خاوری 3- (سابقاً) کشورهای بلوک شرق


پیشنهاد کاربران

East and West به معنای شرق و غرب یا قدرت های سابق امریکا و شوروی

مشرق.
The sun rises in the east
خورشید از مشرق طلوع می کند.


کلمات دیگر: