کلمه جو
صفحه اصلی

effectuate


معنی : انجام دادن
معانی دیگر : موجب شدن، باعث شدن، انگیزاندن، سبب شدن، ایجاد کردن، فراهم کردن، عملی کردن، صورت دادن

انگلیسی به فارسی

موجب شدن، باعث شدن، انگیزاندن، سبب شدن، ایجاد کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: effectuates, effectuating, effectuated
مشتقات: effectuation (n.)
• : تعریف: to cause to happen; put into effect.
مشابه: administer, do, effect, work

- They discussed how to best effectuate the reforms.
[ترجمه ترگمان] آن ها درباره بهترین اعمال اصلاحات بحث و تبادل نظر کردند
[ترجمه گوگل] آنها در مورد چگونگی بهبود اصلاحات بهتر بحث کردند

• cause, bring about, execute; effect

مترادف و متضاد

انجام دادن (فعل)
accomplish, complete, achieve, do, perform, carry out, fulfill, make, implement, administer, administrate, put on, pay, char, consummate, do up, effectuate

جملات نمونه

1. she strove successfully to effectuate a settlement, not by force but by reason
او با موفقیت توانست که توافق ایجاد کند نه با زور بلکه با استدلال.

2. Effectuated rage is a forbidden concept in the politics of adult education.
[ترجمه ترگمان]خشم effectuated یک مفهوم غیر مجاز در سیاست آموزش بزرگسالان است
[ترجمه گوگل]خشم مبهم یک مفهوم ممنوعه در سیاست آموزش بزرگسالان است

3. Once she is cleared medically effectuate her repatriation will resume.
[ترجمه ترگمان]زمانی که از نظر پزشکی برای بازگشت وی تمیز شود، بازگشت او ادامه خواهد یافت
[ترجمه گوگل]هنگامی که او از لحاظ پزشکی قانع شود، بازپرداخت او از سر گرفته خواهد شد

4. We do not have sufficient resources to effectuate our business.
[ترجمه ترگمان]ما منابع کافی برای اعمال کسب وکار خود نداریم
[ترجمه گوگل]ما منابع کافی برای انجام کسب و کار ما نداریم

5. The disease do not prevent him from effectuate his plan.
[ترجمه ترگمان]این بیماری مانع از اعمال این برنامه نمی شود
[ترجمه گوگل]این بیماری مانع از اجرای طرح او نمی شود

6. they then took to the streets and risked life and limb to effectuate change.
[ترجمه ترگمان]سپس آن ها به خیابان ها ریختند و جان و پای خود را برای اعمال تغییر به خطر انداختند
[ترجمه گوگل]آنها سپس به خیابان ها می آمدند و زندگی و اندام را به خطر می انداختند تا تغییرات را انجام دهند

7. Said first party, on the other party's request, shall sign or cause to be executed all lawful documents and perform all lawful acts to effectuate fully such assignments to the other party.
[ترجمه ترگمان]اولین حزب، به درخواست حزب دیگر، باید همه اسناد قانونی را امضا کرده و همه اعمال قانونی برای اعمال کامل چنین تکالیفی را به حزب دیگر انجام دهد
[ترجمه گوگل]گفت که حزب اول، به درخواست طرف دیگر، باید تمام اسناد قانونی را اجرا کند و یا تمام اقدامات قانونی را انجام دهد تا به طور کامل چنین وظایفی را به طرف دیگر انجام دهد

8. We believe that such funds will not be sufficient to effectuate our plans with respect to the business of Qianbao over the next twelve months.
[ترجمه ترگمان]ما معتقدیم چنین پولی برای اعمال برنامه های ما با توجه به کسب وکار of در طول دوازده ماه آینده کافی نخواهد بود
[ترجمه گوگل]ما بر این باوریم که این بودجه برای اجرای طرح های ما در رابطه با کسب و کار چیانگوا در طی دوازده ماه آینده کافی نخواهد بود

9. The relevant departments for economic and trade under the State Council shall formulate concrete methodologies to effectuate these objectives.
[ترجمه ترگمان]بخش های مربوطه برای تجارت و تجارت تحت شورای دولتی باید روش های بتونی برای اعمال این اهداف تدوین کند
[ترجمه گوگل]ادارات مربوط به اقتصاد و تجارت تحت شورای دولتی روش های مشخصی را برای تحقق این اهداف آماده می کنند

10. He's going to put together an administration of people who can effectuate his vision.
[ترجمه ترگمان]او قصد دارد یک حکومت مردمی را کنار هم قرار دهد که بتواند دیدگاه خود را تحت تاثیر قرار دهد
[ترجمه گوگل]او قصد دارد تا مردمی را که بتوانند چشم انداز خود را به دست آورند، کنار بگذارند

11. The first service is the provision of all proprietary software needed to effectuate fund transfers between the United States and China.
[ترجمه ترگمان]اولین خدمت تامین تمام نرم افزارهای اختصاصی مورد نیاز برای اعمال انتقال سرمایه بین ایالات متحده و چین است
[ترجمه گوگل]اولین سرویس ارائه تمامی نرم افزارهای اختصاصی مورد نیاز برای انتقال وجه بین ایالات متحده و چین است

12. That will change the name label into an editable textbox. Rename the file to "blog. html" and hit Enter to effectuate the name change.
[ترجمه ترگمان]این کار برچسب نام را به یک textbox قابل ویرایش تغییر می دهد نام پرونده را به \"وبلاگ\" تغییر دهید html \" و وارد کنید تا نام تغییر نام اعمال شود
[ترجمه گوگل]که برچسب نام را به یک جعبه متن قابل ویرایش تغییر خواهد داد تغییر نام فایل به وبلاگ html 'را بزنید و وارد شوید تا تغییر نام تغییر کند

13. Much that the 2300 page long "Dodd-Frank Wall Street Reform and Consumer Protection Act" ordains is within the existing powers of the financial regulatory agencies to effectuate.
[ترجمه ترگمان]مطالب زیادی که در ۲۳۰۰ صفحه \"داد - فرانک استریت ژورنال\" و \"قانون حمایت از مصرف کننده\" قرار دارد، در اختیارات موجود آژانس های مقررات مالی برای اعمال اعمال است
[ترجمه گوگل]به طوری که 2300 صفحه طولانی 'Dodd-فرانک وال استریت اصلاح قانون و قانون حمایت از مصرف کننده' تعریف می شود در قدرت های موجود از سازمان های نظارتی مالی برای تحقق است

14. But the combination of the Web and mobile devices—be it an eBook reader, phone, netbook, or laptop—is sufficient infrastructure to effectuate all kinds of transactions, small and large.
[ترجمه ترگمان]اما ترکیبی از ابزارهای موبایل و موبایل می تواند یک خواننده eBook، تلفن، نوت بوک یا لپ تاپش باشد - زیرساخت کافی برای اعمال همه انواع معاملات، کوچک و بزرگ است
[ترجمه گوگل]اما ترکیبی از وب و دستگاه های تلفن همراه - مانند خواننده کتاب، تلفن، نوت بوک یا لپ تاپ - زیرساخت کافی برای انجام انواع معاملات کوچک و بزرگ است

she strove successfully to effectuate a settlement, not by force but by reason

او با موفقیت توانست توافق ایجاد کند، نه با زور؛ بلکه با استدلال



کلمات دیگر: