کلمه جو
صفحه اصلی

eaten


معنی : خورده
معانی دیگر : خوردن، ساییدن، فاسدکردن، خورده شدن، غذاخوردن

انگلیسی به فارسی

قسمت سوم فعل Eat


خورده شده، خورده


انگلیسی به انگلیسی

( verb )
• : تعریف: past participle of eat.

• consumed, having been taken into the mouth and swallowed
eaten is the past participle of eat.

Infinitive: eat, Simple Past: ate


مترادف و متضاد

خورده (صفت)
drunk, eaten

جملات نمونه

1. be eaten up with jealousy (or desire or curiosity)
(عامیانه) سخت دستخوش حسادت (یا میل یا کنجکاوی) شدن

2. rust had eaten right through the fenders
زنگ کاملا گلگیرها را خورده (و سوراخ کرده) بود.

3. the fruit has been eaten
میوه خورده شده است.

4. the inheritance that was eaten up by debt
میراثی که بدهی آن را از بین برد

5. string beans are cooked and eaten with the pod
لوبیا سبز را با غلاف می پزند و می خورند.

6. he intimated that he had not eaten in two days
او اشاره کرد که دو روز است خوراک نخورده است.

7. "i am not hungry". "nonsense! you haven't eaten anything since yesterday!"
((گرسنه نیستم))،((چه حرفی ! تو از دیروز چیزی نخورده ای !))

8. enemy dead were left to rot or be eaten by carrion
گذاشتند که اجساد دشمن یا بپوسد یا توسط لاشخورها خورده شود

9. a foolhardy man who challenged two hungry lions and was eaten
آدم بی کله ای که یک نفره به جنگ دو شیر گرسنه رفت و خورده شد.

10. I've eaten so much, I'm really quite uncomfortable.
[ترجمه ترگمان]خیلی غذا خوردم، واقعا احساس ناراحتی می کنم
[ترجمه گوگل]من خیلی خورده ام، من واقعا کاملا ناراحت هستم

11. The rats have eaten holes in those bags of flour.
[ترجمه ترگمان]موش ها سوراخ هایی را در کیسه های آرد خورده بودند
[ترجمه گوگل]موش ها سوراخ هایی را در آن کیسه های آرد خورده اند

12. The worms have already eaten off some pages of that old book.
[ترجمه ترگمان]کرم ها از قبل چند صفحه از آن کتاب قدیمی را خورده بودند
[ترجمه گوگل]کرم ها قبلا برخی از صفحات این کتاب قدیمی را خورده اند

13. Please excuse my stomach rumbling - I haven't eaten all day.
[ترجمه ترگمان]لطفا شکمم رو ببخشید - تمام روز غذا نخوردم
[ترجمه گوگل]لطفا گول زدن معده من را ببخشید - من تمام روز خورده ام

14. Amy realized that she had eaten nothing since leaving Bruton Street, and she was ravenous.
[ترجمه ترگمان]ای می دید که از رفتن به خیابان بروتن هیچ چیزی نخورده است و خیلی گرسنه بود
[ترجمه گوگل]امی متوجه شد که او از زمان ترک خیابان بروتون هیچ چیز خورده بود و او جوشانده بود

15. Have you eaten your breakfast yet?
[ترجمه ترگمان]صبحونه ات رو خوردی؟
[ترجمه گوگل]آیا صبحانه تان خورده اید؟


کلمات دیگر: