1. the empathy existing between him and all the bereaved people in the village
همدلی موجود بین او و همه ی داغدیدگان دهکده
2. The nurse should try to develop empathy between herself and the patient.
[ترجمه ترگمان]پرستار باید سعی کند همدلی را بین خود و بیمار ایجاد کند
[ترجمه گوگل]پرستار باید تلاش کند تا همدلی را بین خود و بیمار ایجاد کند
3. I felt real empathy for my mother and what she had been through.
[ترجمه حسین] واقعا دلم برای مادرم و گذشته ای که پشت سر گذاشته بود سوخت.
[ترجمه ترگمان]دلم برای مادرم و بلایی که به سرش آمده بود احساس همدردی می کردم
[ترجمه گوگل]من احساس همدلی واقعی برای مادر من و آنچه که او از طریق آن بوده است
4. Empathy for the criminal's childhood misery does not imply exoneration of the crimes he committed as an adult.
[ترجمه ترگمان]همدلی مربوط به فقر دوران کودکی به exoneration از جرایمی که او به عنوان بزرگ سال مرتکب شده است، دلالت ندارد
[ترجمه گوگل]همدلی برای بدبختی کودکی جنایتکارانه به معنی عذرخواهی از جنایاتی که وی به عنوان یک بزرگسال انجام داده است نیست
5. There is a strange empathy between the old lady and her grandson.
[ترجمه ترگمان]یک همدردی عجیب بین این خانم و نوه اش وجود دارد
[ترجمه گوگل]همدلی عجیب بین بانوی پیر و نوه او وجود دارد
6. It is important to develop the empathy between dogs and their handlers.
[ترجمه ترگمان]مهم است که همدلی بین سگ ها و handlers را گسترش دهید
[ترجمه گوگل]مهم است که همدلی بین سگها و دستگیرشدگان آنها ایجاد شود
7. She had great empathy with people.
[ترجمه ترگمان]او همدلی زیادی با مردم داشت
[ترجمه گوگل]او همدلی خوبی با مردم داشت
8. She had a deep empathy with animals.
[ترجمه ترگمان]او همدردی عمیقی با حیوانات داشت
[ترجمه گوگل]او همبستگی عمیقی با حیوانات داشت
9. That's why Empathy created the first skincare range specially for women over forty.
[ترجمه ترگمان]به همین دلیل است که همدلی، اولین محافظت از پوست را برای زنان بالای چهل سال ایجاد کرد
[ترجمه گوگل]به همین دلیل همدلی اولین محدوده مراقبت از پوست را برای زنان بیش از چهل ایجاد کرد
10. I felt a very real empathy for it.
[ترجمه ترگمان]همدردی بسیار واقعی را نسبت به آن حس کردم
[ترجمه گوگل]من احساس همدلی بسیار زیادی را برای آن کردم
11. And, of course, empathy creates a closeness between you and your child.
[ترجمه ترگمان]و البته همدلی یک نزدیکی بین شما و فرزندتان ایجاد می کند
[ترجمه گوگل]و البته، همدلی بین شما و فرزند شما نزدیک است
12. Demonstrate your empathy and understanding of your children's problems.
[ترجمه ترگمان]همدلی و درک شما از مشکلات کودکان را نشان دهید
[ترجمه گوگل]نشان دادن همدلی و درک مشکلات کودکان شما
13. They could combine their compassion and empathy with being helpful.
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانند دلسوزی و همدردی خود را با مفید بودن ترکیب کنند
[ترجمه گوگل]آنها می توانند همدردی و همدلی خود را با مفید بودن ترکیب کنند
14. This helps to develop empathy - the ability to see things from the other's point of view in addition to one's own.
[ترجمه ترگمان]این کار به ایجاد همدلی کمک می کند - توانایی دیدن چیزها از نقطه نظر دیگر به علاوه خود فرد
[ترجمه گوگل]این کمک می کند تا همدلی را توسعه دهیم - توانایی دیدن چیزها از دیدگاه دیگر علاوه بر خود فرد