کلمه جو
صفحه اصلی

fair play


معنی : پاکبازی
معانی دیگر : (رفتار منصفانه و طبق مقررات به ویژه با مشتریان یا رقیبان یا هم بازی ها) جوانمردی، انصاف و مروت، بی شیله پیله بودن، رازی، شرایط برابر

انگلیسی به فارسی

رازی،‌شرایط برابر، انصاف


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the act of following, honorably, the established rules of a game or sport; honorable conduct in business or any other competitive activity.

• playing or behaving according to the rules; justice
if you want fair play, you want everyone to be treated in a reasonable and just way.

مترادف و متضاد

پاکبازی (اسم)
fair dealing, fair play, sporting blood

جملات نمونه

1. His sense of decency and fair play made him refuse the offer.
[ترجمه ترگمان]حس ادب و ادب به او دست داد که پیشنهادش را رد کند
[ترجمه گوگل]حس او از شایستگی و بازی عادلانه او را از این پیشنهاد رد کرد

2. There must be fair play whatever the competition is.
[ترجمه ترگمان]باید منصفانه باشه که مسابقه هر چیزی که هست باشه
[ترجمه گوگل]باید رقابت عادلانه ای داشته باشد

3. The spirit of fair play is sadly missing from the sport these days.
[ترجمه ترگمان]این روزها روح بازی منصفانه از ورزش تنگ نمی شود
[ترجمه گوگل]در این روزها ورزش روحیه بازی عادلانه از دست رفته است

4. He has a reputation for fair play and good sportsmanship.
[ترجمه ترگمان] اون یه شهرت برای بازی جوانمردانه و ورزش خوب داره
[ترجمه گوگل]او شهرت خوبی برای بازی عادلانه و ورزشی دارد

5. The committee's job is to ensure fair play between all the political parties and candidates during the election.
[ترجمه ترگمان]وظیفه این کمیته تضمین نمایش عادلانه بین همه احزاب سیاسی و نامزدها در طی انتخابات است
[ترجمه گوگل]کار کمیته این است که اطمینان از بازی عادلانه بین تمام احزاب و کاندیداهای سیاسی در انتخابات داشته باشد

6. The film tears down the cosy myths about fair play in war.
[ترجمه ترگمان]فیلم بر روی افسانه های cosy در مورد نمایش عادلانه در جنگ اشک می ریزد
[ترجمه گوگل]این فیلم افسانه های گرسنه را درباره بازی عادلانه در جنگ فرو می کند

7. The task of the organization is to ensure fair play when food is distributed to the refugees.
[ترجمه ترگمان]وظیفه سازمان تضمین نمایش عادلانه زمانی است که غذا به پناهندگان توزیع می شود
[ترجمه گوگل]وظیفه سازمان این است که اطمینان حاصل شود که غذا به پناهندگان توزیع شود

8. Also, Haines reckons that fair play has helped it win repeat orders.
[ترجمه ترگمان]همچنین، هینز فکر می کند که بازی منصفانه به این حزب کمک کرده است تا دستورها تکرار شود
[ترجمه گوگل]همچنین، هینس معتقد است که بازی منصفانه به آن کمک کرده است تا دستورات تکراری را به دست آورد

9. It was fair play, wasn't it, my lad, absolutely fair play.
[ترجمه ترگمان]این بازی منصفانه بود، نه، پسرک من، واقعا بازی خوبی بود
[ترجمه گوگل]این بازی عادلانه بود، آیا، پسر من، بازی کاملا منصفانه نبود

10. At a practical level, we see fair play, and deliver the groceries.
[ترجمه ترگمان]در سطح عملی، ما بازی منصفانه را می بینیم و خواربار را تحویل می دهیم
[ترجمه گوگل]در سطح عملی، بازی منصفانه ای را مشاهده می کنیم و مواد غذایی را عرضه می کنیم

11. Curiosity alone kept me there, and fair play.
[ترجمه ترگمان]تنها کنجکاوی مرا در آنجا نگه داشت و بازی عادلانه
[ترجمه گوگل]کنجکاوی تنها من را در آنجا نگه داشت و بازی عادلانه داشت

12. We stand for fair play.
[ترجمه ترگمان]ما منتظر یک بازی منصفانه هستیم
[ترجمه گوگل]ما برای بازی عادلانه ایستاده ایم

13. Ever keen to see fair play, we are happy to oblige the handsomely-coiffed Cumbrian arts supremo.
[ترجمه ترگمان]ما تا به حال مشتاق تماشای بازی های منصفانه هستیم، خوشحالیم که the هنرهای زیبا و handsomely را به خود اختصاص می دهیم
[ترجمه گوگل]همیشه مشتاق دیدن بازی عادلانه هستیم، ما خوشحال هستیم که هنرهای زیبا Cumbrian را به نمایش می گذاریم

14. It doesn't feel like fair play, but I have to forgive them.
[ترجمه ترگمان]این احساس منصفانه نیست، اما من باید آن ها را ببخشم
[ترجمه گوگل]این مثل بازی عادلانه نیست، اما من باید آنها را ببخشم

پیشنهاد کاربران

Equally یکسان

عدالت


کلمات دیگر: