کلمه جو
صفحه اصلی

employed


معنی : مشغول
معانی دیگر : استعمال کردن، بکار گماشتن، استخدام کردن، مشغول کردن، بکار گرفتن، شغل

انگلیسی به فارسی

به کار گرفته شده، مشغول


انگلیسی به انگلیسی

• having work, occupied, put to use

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] معمول، رایج

مترادف و متضاد

مشغول (صفت)
busy, engaged, occupied, employed

جملات نمونه

1. he is employed by the goverment
او در استخدام دولت است.

2. activities in which the capacities and talents of the student might best be employed
فعالیت هایی که در آن استعدادها و علایق دانشجو به بهترین وجه به کار گرفته می شوند

3. Lose not time; be always employed in something useful; cut off all unnecessary actions.
[ترجمه زهرا] زمان رو از دست نده، همیشه مشغول کار مفیدی باش؛ تمام کارهای غیر ضروری رو قطع کن.
[ترجمه مه لقا] زمان را ازدست نده ، همیشه به کار مفیدی مشغول باش ، انجام کارهایی که ضروری نیستند را کنار بگذار
[ترجمه ترگمان]وقت را تلف نکنید؛ همیشه به کار مفیدی اشتغال داشته باشید؛ همه اقدامات غیر ضروری را قطع کنید
[ترجمه گوگل]زمان را از دست ندهید همیشه در کار مفید باشد قطع کردن تمام اقدامات غیر ضروری

4. A number of people have been employed to deal with the backlog of work.
[ترجمه ترگمان]تعدادی از مردم برای پرداختن به کاره ای انباشته شده کار به کار گرفته شده اند
[ترجمه گوگل]تعدادی از افراد برای حل معضلات کار به کار گرفته شده اند

5. I have been employed at this job for five years.
[ترجمه ترگمان]پنج سال است که در این شغل استخدام شده ام
[ترجمه گوگل]من در این کار پنج ساله کار کرده ام

6. She was employed in a bank.
[ترجمه ترگمان]او در بانک کار می کرد
[ترجمه گوگل]او در یک بانک کار می کرد

7. He employed a scorched-earth policy, destroying villages and burning crops.
[ترجمه ترگمان]او یک سیاست زمین سوخته را به کار گرفت، روستاها و محصولات را سوزاند
[ترجمه گوگل]او یک سیاست سوزانده شده زمین، ویران کردن روستاها و سوزاندن محصولات کشاورزی را به کار گرفت

8. The ranch employed ten or twelve cowboys.
[ترجمه ترگمان]مزرعه ده دوازده گاو نر را استخدام کرده بود
[ترجمه گوگل]مزرعه ده و یا دوازده کابوی دارد

9. He was employed to chuck out any troublemakers.
[ترجمه ترگمان]او را استخدام کرده بودند که دردسر و دردسر درست کند
[ترجمه گوگل]او برای رفع هر مشکلی کار می کرد

10. Male nurses are often employed in hospitals for the mentally ill.
[ترجمه ترگمان]پرستاران مرد اغلب برای بیمار روانی در بیمارستان استخدام می شوند
[ترجمه گوگل]پرستاران مردانه اغلب در بیمارستان ها برای بیماران روانی کار می کنند

11. By 1960 the arms industry in America directly employed 5 million people.
[ترجمه ترگمان]تا سال ۱۹۶۰، صنعت اسلحه در آمریکا به طور مستقیم ۵ میلیون نفر را استخدام کرد
[ترجمه گوگل]تا سال 1960 صنعت تسلیحات در امریکا به طور مستقیم 5 میلیون نفر را استخدام کرد

12. They employed the girl for that job.
[ترجمه ترگمان] اون دختره رو استخدام کردن که این کار رو بکنه
[ترجمه گوگل]آنها دختر را برای این کار استخدام کردند

13. You will be employed to assist in the development of new equipment.
[ترجمه ترگمان]شما برای کمک به توسعه تجهیزات جدید استخدام خواهید شد
[ترجمه گوگل]شما برای کمک به توسعه تجهیزات جدید مشغول به کار خواهید شد

14. For the past three years he has been employed as a firefighter.
[ترجمه ترگمان]در طول سه سال گذشته به عنوان آتش نشان به کار گرفته شده است
[ترجمه گوگل]برای سه سال گذشته او به عنوان یک آتش نشان کار کرده است

15. The woman secretaries should be employed for their ability not for their looks.
[ترجمه ترگمان]منشی های زن باید به خاطر توانایی هایشان به کار گرفته شوند نه به خاطر ظاهرشان
[ترجمه گوگل]وزیران زن باید به خاطر توانایی آنها به خاطر نگاهشان استفاده شود

پیشنهاد کاربران

استخدام

استخدام شدن

مستخدم

استخدام کردن

مورداستفاده، استفاده شده، استعمال شده، به کاررفته، به کارگرفته شده، به کاربرده شده
گماشته ( شده )

شاغل

به کار گرفته شدن

بکار گرفته
مشغول کرده


capital employed
سرمایه در گردش


کلمات دیگر: