کلمه جو
صفحه اصلی

easygoing


معنی : اسان، بی قید، اسان گیر
معانی دیگر : (آدم) آسانگیر، سخت نگیر، آرام و خوش برخورد، خونسرد و خوش سلوک، باگذشت، لاقید، ناخوددار، اسان گیر، اسان گذار، بی قید، راحت طلب، رهوار

انگلیسی به فارسی

آسان‌گیر، آسان‌گذار، بی‌قید، راحت‌طلب


اسان گیر، بی قید، اسان


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: not worried or rushed; not easily upset; relaxed; calm; placid.
متضاد: ardent, bad-tempered, high-strung, irritable, moody, uptight
مشابه: cool, easy, mellow

(2) تعریف: not demanding or strict; lenient.
متضاد: demanding, exacting, hard, hot-tempered, irritable, persnickety
مشابه: easy, lenient

- an easygoing style of management
[ترجمه بابک] یک سبک آسان مدیریت
[ترجمه ترگمان] سبک بی قید و شرط مدیریت
[ترجمه گوگل] یکی از سبک های مدیریت سالمتی است

• relaxed; loving comfort and ease; inactive, lazy
an easy-going person is not easily annoyed or upset.

مترادف و متضاد

اسان (صفت)
light, easy, light-handed, straightforward, potty, degage, facile, easygoing, duck soup

بی قید (صفت)
light-headed, remiss, easygoing, insouciant, harum-scarum, light-minded

اسان گیر (صفت)
permissive, easygoing, lenient

complacent, permissive


Synonyms: amenable, breezy, calm, carefree, casual, collected, complaisant, composed, devil-may-care, even-tempered, flexible, free and easy, hang-loose, happy-go-lucky, indolent, indulgent, informal, insouciant, laid-back, lazy, lenient, liberal, low-pressure, mild, moderate, nonchalant, offhand, outgiving, patient, placid, poised, relaxed, self-possessed, serene, tolerant, tranquil, unconcerned, uncritical, undemanding, unhurried, uninhibited


Antonyms: agitated, critical, demanding, hurried, hyped, intolerant, nervous, strict, upset, worried


جملات نمونه

1. an easygoing man who is rarely stirred to anger
مرد آرامی که کمتر به خشم می آید

2. He was an easygoing man of very moderate views.
[ترجمه ترگمان]او مرد آسان گیر و نسب تا متوسط بود
[ترجمه گوگل]او یک مرد سالخورده با دیدگاه های بسیار متوسط ​​بود

3. From an easygoing young girl, she had metamorphosed into a neurotic middle-aged woman.
[ترجمه ترگمان]از یک دختر ساده و ساده، به یک زن میان سال و میان سال تبدیل شده بود
[ترجمه گوگل]از یک دختر جوان سالخورده، او به یک زن میانسال نئوپلاسم تبدیل شده است

4. Our manager's an easygoing person; she never gets angry.
[ترجمه 😎] مدیر ما یک فرد آسان گیر است اوهیچ وقت عصبانی نمیشود
[ترجمه ترگمان]مدیر ما آدم ساده ای است و هیچ وقت عصبانی نمی شود
[ترجمه گوگل]مدیر ما یک فرد سالخورده است؛ او هرگز عصبانی نمی شود

5. I'm not. I'm easygoing.
[ترجمه ترگمان]نیستم خیلی راحت نیستم
[ترجمه گوگل]من نیستم من آسانگیر هستم

6. Los Angeles was a sunny, easygoing mecca for crackpot religions and fantasies endorsed by the movie industry.
[ترجمه ترگمان]لس انجلس مکانی آفتابی و آرام برای crackpot ادیان و تخیلات و تخیلات بود که صنعت سینما آن را تایید می کرد
[ترجمه گوگل]لس آنجلس یک مکه آبی و آرام بود برای ادیان و فانتزی های فریب خورده تایید شده توسط صنعت فیلم

7. I tried to write them in an easygoing style, which was my hallmark.
[ترجمه ترگمان]سعی کردم با سبکی easygoing آن ها را بنویسم، که نشانه من بود
[ترجمه گوگل]من سعی کردم آن ها را در یک سبک پرطرفدار بنویسم که مشخصه من بود

8. Though normally good-natured and easygoing, Paul hated to be at a disadvantage.
[ترجمه ترگمان]اگر چه به طور عادی خوش فطرت و آسان گیر، اما پل از آن نفرت داشت
[ترجمه گوگل]پولو از عواقب خوشبختی و آرامش لذت برد

9. From an easygoing girl she had metamorphosed into some one who wanted the proverbial all-or-nothing relationship.
[ترجمه ترگمان]او از یک دختر ساده، به کسی که همه چیز را دوست داشت و یا هر چیز دیگر را دوست داشت، نشان داده بود
[ترجمه گوگل]از یک دختر سالخورده او به برخی از کسانی که خواستار ارتباط همه یا هیچ چیز با معرفت بود، دگرگون شده بود

10. We basked in the easygoing atmosphere, where our welcome included the offer of a kayak for exploring the bay next day.
[ترجمه ترگمان]ما در فضای آسوده پناه گرفتیم، جایی که استقبال ما شامل پیشنهاد کایاک برای اکتشاف خلیج در روز بعد بود
[ترجمه گوگل]ما در فضای آرام و درخشان تمرین کردیم، جایی که خوشامد ما شامل پیشنهاد قایقی برای کاوش خلیج روز بعد بود

11. His grandfather, outwardly easygoing, was frustrated with a luckless career as an insurance salesman: the young Obama would hear him making cold calls that hit a dead end.
[ترجمه ترگمان]پدربزرگ او، به ظاهر آسان گیر، با یک شغل آشفته، به عنوان یک فروشنده بیمه، نا امید شده بود: جوان اوباما صدای او را که به بن بست می رسید، می شنید
[ترجمه گوگل]پدربزرگ او، به طور بی حد و حصر، با یک حرفه ای بی رحمانه به عنوان یک فروشنده بیمه ناامید شد: جوان اوباما می شنود که او تماس های سرد را که به مرز ختم می شود، می شنود

12. Paul is a very easygoing guy.
[ترجمه صبا کریمی] پل مردی بسیار آسان گیر است.
[ترجمه ترگمان]پل آدم very است
[ترجمه گوگل]پل مردی بسیار خوشحال است

13. Easygoing Montreal is increasingly popular with foreign travelers, who enjoy the joie de vivre of a place with bilingual ambience, good local beer and even skiing at nearby Mt Royal.
[ترجمه ترگمان]easygoing مونترال به طور فزاینده ای با مسافران خارجی محبوب است، که از زندگی یک مکان با محیط دو زبانه، آبجو محلی خوب و حتی اسکی در رویال رویال لذت می برند
[ترجمه گوگل]Easygoing مونترال به طور فزاینده ای با مسافران خارجی محبوب است، که لذت بردن از جوی د vivre از محل با محیط زیست دو زبانه، آبجو خوب و حتی اسکی در Mt Royal در نزدیکی

14. She really likes people that are easygoing and sincere.
[ترجمه ترگمان]او واقعا افرادی را دوست دارد که آسان گیر و بی ریا هستند
[ترجمه گوگل]او واقعا افرادی را دوست دارد که سالم و صمیمی باشند

15. Horses are usually pretty easy going creatures who grow fond of people and attention: why then should some be anxious?
[ترجمه ترگمان]اسب ها معمولا موجودات ساده ای هستند که به مردم و توجه علاقه دارند: پس چرا باید نگران باشند؟
[ترجمه گوگل]اسب ها معمولا موجودات بسیار زیبا هستند که علاقه مند به مردم و توجه می شوند: چرا باید بعضی ها مضطرب باشند؟

16. Atmosphere is easy going, service is attentive.
[ترجمه ترگمان]جو آسان است، خدمات دقیق است
[ترجمه گوگل]اتمسفر آسان است، خدمات مورد توجه است

17. Catherine Prince is tall, athletic-looking, easy going and sociable.
[ترجمه ترگمان]کاترین پرنس بلند قامت، ورزشی، بی تکلف و اجتماعی است
[ترجمه گوگل]کاترین پرنس قد بلند، ورزشی به نظر می رسد، آسان و اجتماعی است

18. They tend to be more easy going and popular, and take more risks, but they can remain insecure and vulnerable.
[ترجمه ترگمان]آن ها تمایل دارند راحت تر و محبوب شوند و ریسک بیشتری بکنند، اما آن ها می توانند ناامن و آسیب پذیر بمانند
[ترجمه گوگل]آنها تمایل دارند که راحت تر و محبوب تر شوند و خطرات بیشتری را متحمل شوند اما می توانند ناامن و آسیب پذیر باشند

19. These people are contented, easy going, generous, and always have a positive outlook in life.
[ترجمه ترگمان]این افراد راضی، آسان، سخاوتمند، و همیشه دیدگاه مثبتی در زندگی دارند
[ترجمه گوگل]این افراد مضطرب هستند، به راحتی، سخاوتمندانه و همیشه در زندگی چشم انداز مثبت دارند

20. I am an easy going guy, but can be passionate about things I am very much into.
[ترجمه ترگمان]من آدم ساده ای هستم، اما می توانم احساساتی در مورد چیزهایی باشم که خیلی به آن علاقه دارم
[ترجمه گوگل]من یک مرد ساده ای هستم، اما می توانم در مورد چیزهایی که من بسیار به آن علاقه مند هستم پرشور باشم

21. He is not an easy going person. He always gets huffy with others.
[ترجمه ترگمان] اون آدم آسونی نیست همیشه از دست بقیه عصبانی میشه
[ترجمه گوگل]او شخص ساده ای نیست او همیشه با دیگران شوخی می کند

22. This is an easy going couple which will always find ways to surprise each other.
[ترجمه ترگمان]این یک زوج آسان است که همیشه راه هایی برای سورپرایز کردن یکدیگر پیدا خواهند کرد
[ترجمه گوگل]این یک زن و شوهر آسان است که همیشه راهی برای تعجب یکدیگر پیدا خواهد کرد

23. Easy Going: 90% of women say their Ideal Man is a regular, capable, laid-back kind of guy.
[ترجمه ترگمان]رفتن آسان: ۹۰ % از زنان می گویند انسان ایده آل آن ها یک نوع عادی، توانا و پشت سر است
[ترجمه گوگل]رفتن آسان: 90 درصد از زنان می گویند مردان ایده آل خود را یک مرد منظم، توانا و پایدار می دانند

24. Her easy going manner and friendliness immediately put me at ease and for the next 30 minutes before she got off at her stop while we talked and traded stories about our lives.
[ترجمه ترگمان]رفتار ساده و دوستانه او فورا مرا راحت و آرام گذاشت و برای ۳۰ دقیقه بعد، قبل از اینکه در حین صحبت درباره زندگی مان صحبت کنیم، توقف کرد
[ترجمه گوگل]آرامش و آرامش او به سرعت به من آرام و به مدت 30 دقیقه قبل از او در توقف خود را در حالی که ما بحث و گفت و گو داستان در مورد زندگی ما بود

25. These sleepers are easy going, social people who like being part of the in-crowd, and who are trusting of strangers.
[ترجمه ترگمان]این خفتگان در حال رفتن هستند و افراد اجتماعی که دوست دارند بخشی از جمعیت باشند و به غریبه ها اعتماد دارند
[ترجمه گوگل]این افراد خواب راحت می گیرند، افراد اجتماعی که دوست دارند که بخشی از جمعیت باشند و اعتماد به غریبه ها را داشته باشند

26. She is very easy going and only to willing to help with whatever she can.
[ترجمه ترگمان]او خیلی ساده است و فقط مایل است با هر چیزی که می تواند کمک کند
[ترجمه گوگل]او بسیار آسان است و تنها به تمایل به کمک به هر آنچه که می تواند

27. He is so easy going and warm hearted. He is more our brother than a teacher.
[ترجمه ترگمان]خیلی راحت و خوش قلب است اون بیشتر از یه معلم بود
[ترجمه گوگل]او خیلی راحت و دل گرم است او بیشتر برادر ما نسبت به یک معلم است

28. I'm easy to adopt to new circumstances, funny, easy going, being a father of two boys helped me to develop perfect my children teaching abilities.
[ترجمه ترگمان]من به راحتی با شرایط جدید آشنا می شوم، خنده دار، آسان، و پدر دو پسر به من کمک کردند تا توانایی های آموزشی فرزندانم را کامل کنم
[ترجمه گوگل]من آسان به اتخاذ شرایط جدید، خنده دار، آسان رفتن، به عنوان پدر دو پسر کمک کرد تا من توسعه کامل کودکان من تدریس توانایی

An easygoing man who is rarely stirred to anger.

مرد آرامی که کمتر به خشم می‌آید.


پیشنهاد کاربران

تسامح گر
مسامحه کننده

خونسرد

آدم راحت

آسان گیر؛کسی که سخت نگیر نیست.

بی خیال

اسان


آسان گیر، سخت نگیر، خونسرد


بی خیال و خونسرد

آسان گیر ، سهل گیر

خوش برخورد

کسی که خوش بینه و معمولا چیزی به این راحتی آزارش نمیده و همه چیز رو راحت میگیره

Not sensitive
Relax
Casual
آسان گیر
بی خیال
خونسرد
سهل انگار

relaxed and not worried by what other people do


فردی که خونسرده و با آرامش به موقعیت ها جواب می دهد و به راحتی آزرده خاطر نمی شود

باری به هر جهت

راحت و آسان گیر

کسی که در مورد مسائل به راحتی ناراحت، آزرده و نگران نمیشه

کسی که به راحتی ناراحت ، عصبی و آزرده نمیشود ( نه اینکه راحت طلب یا بیخیال باشد )

کسی که زیاد به پول یا مادیات یا تجملات یا لباس انچنانی توجه ندارد ، رفتار و نگرش ساده ای دارد , لباس ساده ای میپوشد


Nothig eroh to do
انجام دهنده ی بی باک
Nothing to stand in
کار برای انجام دادن نداشته باشد


خونسرد، آسان گیر

They take the life easy

اسان گیر، بی دغدغه، بیخیال

What's your character type ?
Independent : مستقل
Easygoing : آسان گیر
Serious : جدی یا با ابهت
Mysterious : مرموز
Friendly : دوستانه
Cool : باحال و خفن
Generous : بخشنده
Daydreamer : خیال پرداز - خیالباف - رویاپرداز ( امیدوار به آینده و اینکه خودت رو در پله های موفقیت و خوشحالی ببینی در سال های آینده )
Crazy : روانی و دیوانه
Simple : ساده
Talker : حراف ( پرحرف - چِنِه دراز )
Cute : گوگولی
Otaku : اوتاکو ( کسیکه عشق انیمه هست و معمولا تو اتاقش لِگو، عروسک، ماکت، پوستر و رپلیکای شخصیت های انیمه ای پیدا میشه )


کلمات دیگر: