1. she favors a total elimination of all taxes
او طرفدار ازمیان برداشتن کامل همه ی مالیات ها است.
2. exercise is good for the elimination of tension
ورزش برای رفع تنش خوب است.
3. The killings are part of a campaign of elimination of the political opposition.
[ترجمه ترگمان]این قتل ها بخشی از مبارزه حذف احزاب مخالف سیاسی است
[ترجمه گوگل]این قتل ها بخشی از مبارزات انتخاباتی مخالفان سیاسی است
4. Their elimination from the competition was a great surprise.
[ترجمه ترگمان]حذف آن ها از رقابت بسیار غافلگیر کننده بود
[ترجمه گوگل]حذف آنها از رقابت یک شگفتی عالی بود
5. I solved the problem by a process of elimination.
[ترجمه ترگمان]من مشکل را با یک فرآیند حذف حل کردم
[ترجمه گوگل]من مشکل را با فرایند حذف حل کردم
6. Great strides had been made, but the elimination of poverty, Johnson's ultimate aim, was far from complete.
[ترجمه ترگمان]گام های عالی برداشته شده بود، اما حذف فقر، هدف نهایی جانسون، بسیار دور از کامل بود
[ترجمه گوگل]پیشرفت های بزرگی صورت گرفته است، اما نابودی فقر، هدف نهایی جانسون، به دور از کامل نبود
7. Elimination of tedious repetitive work such as casting and balancing.
[ترجمه ترگمان]حذف کاره ای تکراری خسته کننده مانند ریخته گری و بالانس کردن
[ترجمه گوگل]از بین بردن کار تکراری خسته کننده مانند ریخته گری و تعادل
8. The treaty called for the elimination of an entire class of nuclear weapons.
[ترجمه ترگمان]این معاهده خواستار حذف یک گروه کامل از سلاح های هسته ای شد
[ترجمه گوگل]این معاهده خواستار از بین بردن کل طبقه سلاح های هسته ای شد
9. Second, the elimination of exchange rate uncertainty will stimulate the manufacturing sectors of member countries.
[ترجمه ترگمان]دوم، حذف عدم قطعیت نرخ ارز، بخش های تولیدی کشورهای عضو را تحریک خواهد کرد
[ترجمه گوگل]دوم، از بین بردن عدم اطمینان نرخ ارز بخش تولیدی کشورهای عضو را تحریک می کند
10. Plans include the elimination of the dome over the reactor.
[ترجمه ترگمان]طرح هایی شامل حذف گنبد روی رآکتور هستند
[ترجمه گوگل]طرح هایی شامل حذف گنبد بر روی راکتور است
11. By process of elimination, scientists were able to find a cure.
[ترجمه ترگمان]با فرآیند حذف، دانشمندان توانستند درمان را پیدا کنند
[ترجمه گوگل]با گذشت زمان، دانشمندان توانستند درمان را پیدا کنند
12. They commit themselves to strive for its elimination.
[ترجمه ترگمان]آن ها خود را متعهد به تلاش برای حذف آن می کنند
[ترجمه گوگل]آنها متعهد به تلاش برای از بین بردن آن هستند
13. The elimination of redundancy means that database searches do not return duplicate sequence information.
[ترجمه ترگمان]حذف افزونگی به این معنی است که جستجوهای پایگاه داده اطلاعات توالی تکراری را باز نمی گرداند
[ترجمه گوگل]از بین بردن افزونگی بدان معنی است که جستجوهای پایگاه داده اطلاعات توالی تکراری را ارسال نمی کند
14. The elimination sequence is presented in Fig.
[ترجمه ترگمان]ترتیب حذف در شکل ۶ ارائه شده است
[ترجمه گوگل]توالی حذف در شکل 3 ارائه شده است
15. We were all disappointed by Iowa's elimination in the semi-finals.
[ترجمه ترگمان]همه ما از حذف آیووا در مرحله نیمه نهایی ناامید شدیم
[ترجمه گوگل]همه ما در نیمه نهایی با حذف آیووا ناامید شدیم