1. withdrawal symptoms
نشانه های ترک اعتیاد
2. the withdrawal of a claim
انصراف از یک ادعا
3. the withdrawal of a dangerous product from the stores
گردآوری یک کالای خطرناک از مغازه ها
4. the enemy's withdrawal from ahwaz
عقب نشینی دشمن از اهواز
5. they agreed to a unilateral withdrawal
آنان با عقب نشینی یک طرفه موافقت کردند.
6. to offset items of deposit and withdrawal
اقلام به حساب گذاشته شده و از حساب برداشت شده را موازنه کردن
7. we want to expedite the enemy's withdrawal
می خواهیم عقب نشینی دشمن را تسریع بکنیم.
8. If you experience any unusual symptoms after withdrawal of the treatment then contact your doctor.
[ترجمه ترگمان]اگر بعد از خروج از درمان علائم غیرعادی را تجربه کردید، با پزشک خود تماس بگیرید
[ترجمه گوگل]اگر بعد از قطع درمان علائم غیر معمولی داشته باشید، با پزشک خود تماس بگیرید
9. The UN were faced with an ignominious withdrawal or a long - term military presence.
[ترجمه ترگمان]سازمان ملل با عقب نشینی مفتضحانه و یا حضور نظامی بلند مدت مواجه شد
[ترجمه گوگل]سازمان ملل متحد با خروج بی رحمانه یا حضور نظامی طولانی مدت مواجه شد
10. The army is making a well-phrased withdrawal from the occupied country.
[ترجمه ترگمان]ارتش از کشور اشغالی عقب نشینی خوبی به عمل آورده است
[ترجمه گوگل]ارتش یک خروج به خوبی از کشور اشغالگر می کند
11. Parliament adopted a resolution calling for the complete withdrawal of troops.
[ترجمه ترگمان]پارلمان قطعنامه ای را تصویب کرد که خواستار عقب نشینی کامل نیروها شد
[ترجمه گوگل]پارلمان قطعنامه ای خواستار خروج کامل نیروهای نظامی شد
12. The withdrawal of troops from the area has created a security vacuum which will need to be filled.
[ترجمه ترگمان]خروج نیروهای نظامی از منطقه خلا امنیتی ایجاد کرده است که باید پر شود
[ترجمه گوگل]خروج سربازان منطقه باعث ایجاد یک خلاء امنیتی شده که باید پر شود
13. The general has ordered a partial withdrawal of troops from the area.
[ترجمه ترگمان]ژنرال دستور عقب نشینی جزئی نیروها را از این ناحیه صادر کرده است
[ترجمه گوگل]ژنرال دستور داد خروج جزئی از سربازان منطقه
14. He was suffering from all the classic withdrawal symptoms associated with giving up heroin - inability to sleep, anxiety, sweating and fever.
[ترجمه ترگمان]او از تمام علائم عقب نشینی کلاسیک مرتبط با رها کردن هروئین - ناتوانی در خواب، اضطراب، عرق ریختن و تب رنج می برد
[ترجمه گوگل]او از تمام علائم ترک اعتیاد به هروئین - ناتوانی در خواب، اضطراب، عرق و تب بود
15. Our chief representative's withdrawal was construed as a protest.
[ترجمه ترگمان]کناره گیری نماینده اصلی ما به عنوان یک اعتراض تعبیر شد
[ترجمه گوگل]خروج نماینده اصلی ما به عنوان یک اعتراض تعبیر شد
16. Withdrawal is a classic symptom of depression.
[ترجمه ترگمان]عقب نشینی یک نشانه کلاسیک از افسردگی است
[ترجمه گوگل]استعمال علائم کلاسیک افسردگی است
17. His withdrawal to the second line of duty crossed up the whole arrangement.
[ترجمه ترگمان]پس از آن که به مرحله دوم ماموریت رسید، تمام نظم و ترتیب را طی کرد
[ترجمه گوگل]عقب نشینی او به خط دوم وظیفه تمام آرایش را گذراند
18. The newspaper published a withdrawal the next day.
[ترجمه مهرداد] روزنامه، روز بعد خبرش را تکذیب کرد
[ترجمه ترگمان]این روزنامه روز بعد کناره گیری کرد
[ترجمه گوگل]روز بعد یک روز خروج را منتشر کرد