کلمه جو
صفحه اصلی

withdrawal


معنی : باز گرفتن، بازگیری، صرفنظر کردن
معانی دیگر : عقب نشینی، پس روی، پس کشی، گردآوری، پس بردن، پس گیری، انصراف، ترک اعتیاد (ترک دارو یا ماده ی معتادکننده که معمولا با دشواری های جسمی و روحی همراه است)، روگردانی، (جماع) پس کشیدن، (حساب بانک) برداشت، withdraw پس گرفتن

انگلیسی به فارسی

( withdraw ) پس گرفتن، باز گرفتن، صرفنظر کردن،بازگیری


برداشت از حساب، بازگیری، صرفنظر کردن، باز گرفتن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the state, act, or process of withdrawing.
متضاد: approach, invasion
مشابه: reaction, remove, retreat, reverse, seclusion

- ATMs have made withdrawal of money from the bank much easier than it used to be.
[ترجمه Toosi] دستگاههای خودپرداز برداشت پول از بانک را بسیار راحتتر کرده است از ان چیزی که قبلا انجام میشد ( بود )
[ترجمه ترگمان] دستگاه های خود پرداز پولی را که از بانک بسیار آسان تر از آن است که باید باشد، از بانک خارج کرده اند
[ترجمه گوگل] دستگاه های خودپرداز باعث می شود تا پول بیشتری از بانک حذف شود

• departure, retreat; drawing out funds (as from a bank account); revoking, retraction; resignation, retirement; pulling out; cessation of an addictive habit (e.g. use of narcotics)
the withdrawal of something is the act or process of removing it or taking it away; a formal word.
withdrawal from an activity or organization is a refusal to continue taking part in it; a formal word.
the withdrawal of a remark or statement is the act of saying formally that you wish to change or deny it; a formal word.
withdrawal is behaviour in which someone shows that they do not want to communicate with other people; a formal word.
a withdrawal is an amount of money that you take from your bank account; a formal word.

مترادف و متضاد

باز گرفتن (اسم)
requisition, withdrawal

بازگیری (اسم)
withdrawal

صرفنظر کردن (اسم)
withdrawal

removal; retraction


Synonyms: abandonment, abdication, abjuration, alienation, departure, disavowal, disclaimer, disengagement, egress, egression, exit, exiting, exodus, extraction, marooning, palinode, recall, recantation, relinquishment, repudiation, rescission, resignation, retirement, retreat, revocation, revulsion, secession


Antonyms: remainder, stay


جملات نمونه

1. withdrawal symptoms
نشانه های ترک اعتیاد

2. the withdrawal of a claim
انصراف از یک ادعا

3. the withdrawal of a dangerous product from the stores
گردآوری یک کالای خطرناک از مغازه ها

4. the enemy's withdrawal from ahwaz
عقب نشینی دشمن از اهواز

5. they agreed to a unilateral withdrawal
آنان با عقب نشینی یک طرفه موافقت کردند.

6. to offset items of deposit and withdrawal
اقلام به حساب گذاشته شده و از حساب برداشت شده را موازنه کردن

7. we want to expedite the enemy's withdrawal
می خواهیم عقب نشینی دشمن را تسریع بکنیم.

8. If you experience any unusual symptoms after withdrawal of the treatment then contact your doctor.
[ترجمه ترگمان]اگر بعد از خروج از درمان علائم غیرعادی را تجربه کردید، با پزشک خود تماس بگیرید
[ترجمه گوگل]اگر بعد از قطع درمان علائم غیر معمولی داشته باشید، با پزشک خود تماس بگیرید

9. The UN were faced with an ignominious withdrawal or a long - term military presence.
[ترجمه ترگمان]سازمان ملل با عقب نشینی مفتضحانه و یا حضور نظامی بلند مدت مواجه شد
[ترجمه گوگل]سازمان ملل متحد با خروج بی رحمانه یا حضور نظامی طولانی مدت مواجه شد

10. The army is making a well-phrased withdrawal from the occupied country.
[ترجمه ترگمان]ارتش از کشور اشغالی عقب نشینی خوبی به عمل آورده است
[ترجمه گوگل]ارتش یک خروج به خوبی از کشور اشغالگر می کند

11. Parliament adopted a resolution calling for the complete withdrawal of troops.
[ترجمه ترگمان]پارلمان قطعنامه ای را تصویب کرد که خواستار عقب نشینی کامل نیروها شد
[ترجمه گوگل]پارلمان قطعنامه ای خواستار خروج کامل نیروهای نظامی شد

12. The withdrawal of troops from the area has created a security vacuum which will need to be filled.
[ترجمه ترگمان]خروج نیروهای نظامی از منطقه خلا امنیتی ایجاد کرده است که باید پر شود
[ترجمه گوگل]خروج سربازان منطقه باعث ایجاد یک خلاء امنیتی شده که باید پر شود

13. The general has ordered a partial withdrawal of troops from the area.
[ترجمه ترگمان]ژنرال دستور عقب نشینی جزئی نیروها را از این ناحیه صادر کرده است
[ترجمه گوگل]ژنرال دستور داد خروج جزئی از سربازان منطقه

14. He was suffering from all the classic withdrawal symptoms associated with giving up heroin - inability to sleep, anxiety, sweating and fever.
[ترجمه ترگمان]او از تمام علائم عقب نشینی کلاسیک مرتبط با رها کردن هروئین - ناتوانی در خواب، اضطراب، عرق ریختن و تب رنج می برد
[ترجمه گوگل]او از تمام علائم ترک اعتیاد به هروئین - ناتوانی در خواب، اضطراب، عرق و تب بود

15. Our chief representative's withdrawal was construed as a protest.
[ترجمه ترگمان]کناره گیری نماینده اصلی ما به عنوان یک اعتراض تعبیر شد
[ترجمه گوگل]خروج نماینده اصلی ما به عنوان یک اعتراض تعبیر شد

16. Withdrawal is a classic symptom of depression.
[ترجمه ترگمان]عقب نشینی یک نشانه کلاسیک از افسردگی است
[ترجمه گوگل]استعمال علائم کلاسیک افسردگی است

17. His withdrawal to the second line of duty crossed up the whole arrangement.
[ترجمه ترگمان]پس از آن که به مرحله دوم ماموریت رسید، تمام نظم و ترتیب را طی کرد
[ترجمه گوگل]عقب نشینی او به خط دوم وظیفه تمام آرایش را گذراند

18. The newspaper published a withdrawal the next day.
[ترجمه مهرداد] روزنامه، روز بعد خبرش را تکذیب کرد
[ترجمه ترگمان]این روزنامه روز بعد کناره گیری کرد
[ترجمه گوگل]روز بعد یک روز خروج را منتشر کرد

the enemy's withdrawal from Ahwaz

عقب‌نشینی دشمن از اهواز


the withdrawal of a dangerous product from the stores

گردآوری یک کالای خطرناک از مغازه‌ها


the withdrawal of a claim

انصراف از یک ادعا


withdrawal symptoms

نشانه‌های ترک اعتیاد


پیشنهاد کاربران

( . n )
A period during which somebody feels sick because they have stopped taking a drug or other substance that they are
: addicted to
دوره ناخوشی پس از ترک مصرف مواد مخدر

﴿Inter 2 ، درس ۸، کانون زبان ایران﴾

The withdrawal agreement

توافقنامۀ خروج ( مثلا برای خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا )

صرف نظر کردن، پس گرفتن

اعتیادآور

رجوع

علایم ترک ( مواد و دارو )

برداشت ( از منابع آب )

دوره زمانی و احساسی که شخص پس از ترک چیزی که بهش اعتیاد داشته پیدا میکنه

خماری

گوشه گیرانه

جدا از

برداشت پول

برداشت از حساب

خروج ، استخراج

پس گرفتن


در بازار فارکس به مفهوم برداشت پول از حساب می باشد

( n. )
A period during which somebody feels sick because they have stopped taking a drug or other substance that they are
: addicted to
دوره ناخوشی پس از ترک مصرف دارو یا مواد مخدر

خماری







کناره گیری

[بانکداری، حسابداری، امور مالی] برداشت، برداشت از حساب، از حساب برداشت کردن، برداشتن

قطع ناگهانی دارو، علائمی که در اثر قطع ناگهانی دارو رخ میدهد.

دوره ناخوشی پس از ترک مواد مخدر

withdrawal agreement
توافقنامۀ خروج ( برای خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا )

باید ببینیم توی چه جمله ای استفاده میشه
اگر در مورد حساب بانکی بود خوب معنی برداشت پول رو میده
اگه در مورد یه جمع یا یه گروه بود یا به طور کلی مجموع چند جامعه مثل اتحادیه اروپا بود خوب میشه خروج از اون مجموعه
اگر در مورد مواد مخدر بود خوب به خماری اون اشاره داره
و اگر در مورد استرس و این چیزا بود معنی گوشه گیری میده

اسم است به معنای انصراف ( مثلا از مسابقه یا رقابت )
ترک ( مواد اعتیاد آور )

شانه خالی کردن از زیرکار

از واژگان تخصصی سازمان استاندارد میباشد. به معنای ابطال

ترک

حذف کردن یا پایان دادن ( مثلا تحریم ها, امتیازات و یا کمک ها )
withdrawal of government aid

withdrawal ( علوم نظامی )
واژه مصوب: عقب نشینی
تعریف: نوعی عملیات پدافندی که در آن نیروی درگیر با دشمن از ادامۀ درگیری پرهیز می کند و از دشمن فاصله می گیرد

به معنای removal , move away یا حذف , انصراف

طبیعی. مثلا در اصطلاح تخصص روش طبیعی ( پیشگیری از بارداری )
withdrawal method

دوری گزینی - انزوا طلبی


کلمات دیگر: