1. this pyramid stand as a testament to the ingenuity of ancient egyptians
این هرم گواه تبحر مصریان باستان است.
2. works published as a political testament
آثاری که به عنوان یک اظهاریه ی سیاسی چاپ شده اند
3. i am in love and my testament is this shredded heart
من عاشقم گواه من این قلب چاک چاک
4. The immaculate state of the garden bears testament to a lifetime's effort.
[ترجمه ترگمان]وضع تمیز و تمیز باغ، برای یک عمر در تلاش است
[ترجمه گوگل]وضعیت بی نظیر باغ، مستحق یک تلاش طول عمر است
5. This is his last will and testament.
[ترجمه ترگمان]این آخرین وصیت نامه او خواهد بود
[ترجمه گوگل]این آخرین اراده و اظهار اوست
6. The monument is a worthy testament to the courage of the men who fought in the war.
[ترجمه Taha] این بنای یادبود گواه ارزشمندی است بر شجاعت مردانی که در نبرد جنگیدند
[ترجمه ترگمان]این بنای یادبود یک سند شایسته برای شهامت کسانی است که در جنگ جنگیدند
[ترجمه گوگل]این بنای یادبود ارزشمند شجاعت مردان است که در جنگ جنگیدند
7. His success is a testament to his skills.
[ترجمه ترگمان]موفقیت او گواهی بر مهارت او است
[ترجمه گوگل]موفقیت او یک معجزه برای مهارت هایش است
8. Although New Testament apocrypha go into these details, some quite extensively.
[ترجمه ترگمان]اگر چه عهد جدید به این جزئیات ادامه خواهد داد، اما برخی کاملا گسترده هستند
[ترجمه گوگل]هرچند در این مقالات، عجیب و غریب عجیب و غریب وجود دارد
9. Braka's house, just off Sloane Square, is a testament to his Gothic tastes.
[ترجمه ترگمان]خانه Braka، درست خارج از میدان سل ون، شاهدی بر tastes سبک گوتیک اوست
[ترجمه گوگل]خانه برکا، درست از میدان Sloane، گواهی نامه گوشت خوک خود است
10. The new model is a testament to the skill and dedication of the workforce.
[ترجمه ترگمان]مدل جدید گواهی بر مهارت و وقف نیروی کار است
[ترجمه گوگل]مدل جدید یک اظهار نظر به مهارت و تعهد نیروی کار است
11. The final surprise is that in the Old Testament the Spirit does not appear as a divine being.
[ترجمه ترگمان]آخرین شگفتی این است که در عهد قدیم، روح به عنوان یک موجود آسمانی ظاهر نمی شود
[ترجمه گوگل]تعجب نهایی این است که در عهد عتیق روح به عنوان یک موجود الهی ظاهر نمی شود
12. In the New Testament there are only four references to homosexuality.
[ترجمه ترگمان]در عهد جدید تنها چهار مرجع در مورد همجنس گرایی وجود دارد
[ترجمه گوگل]در عهد جدید تنها چهار مرجع برای همجنسگرایی وجود دارد
13. Her indomitable spirit is testament enough to her working class, Liverpudlian roots.
[ترجمه ترگمان]روح رام نشدنی او به اندازه کافی برای کار working و ریشه های Liverpudlian کافی است
[ترجمه گوگل]روحیه ناپایدار او به اندازه کافی به طبقه کارگر خود، ریشه های لیورپول، کلام است
14. But that does not mean that those Old Testament rituals should now be completely ignored.
[ترجمه ترگمان]اما این بدان معنا نیست که این مراسم عهد عتیق هم اکنون باید کاملا نادیده گرفته شود
[ترجمه گوگل]اما این بدان معنا نیست که این مراسم عهد عتیق باید کاملا نادیده گرفته شود
15. The celibacy that is accepted in the New Testament is one that comes as the result of a spiritual gift.
[ترجمه ترگمان]تجرد که در عهد جدید پذیرفته شد، چیزی است که به عنوان نتیجه یک هدیه معنوی به دست می آید
[ترجمه گوگل]سلطنتی که در عهد جدید پذیرفته شده است، همان چیزی است که به عنوان یک هدیه معنوی به وجود می آید