1. The media has brought more unwelcome attention to the Royal Family.
[ترجمه ترگمان]رسانه ها توجه ناخواسته بیشتری به خانواده سلطنتی کرده اند
[ترجمه گوگل]رسانه ها توجه بیشتری به خانواده سلطنتی کرده اند
2. Their hostile looks showed that he was unwelcome.
[ترجمه ترگمان]نگاه های خصمانه آن ها نشان می داد که آدم ناخوشایندی است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که خصومت آنها نشان می دهد که او ناخوشایند بود
3. He parried the unwelcome question very skilfully.
[ترجمه ترگمان]او این سوال ناخوشایند را با مهارت پاسخ داد
[ترجمه گوگل]او بسیار متشکل از سؤال ناخواسته است
4. There was more unwelcome news waiting for me at the office.
[ترجمه ترگمان]در دفتر اخبار ناخوشایندی در انتظار من بود
[ترجمه گوگل]خبرهای ناخواسته دیگری در انتظار من بود
5. I felt that we were unwelcome.
[ترجمه ترگمان]من احساس کردم که ما ناراحت هستیم
[ترجمه گوگل]احساس کردم که ما ناخوشایند بودیم
6. It's a not unwelcome piece of news.
[ترجمه ترگمان]این خبر بد ناخوشایندی است
[ترجمه گوگل]این یک خبر ناخوشایند نیست
7. To avoid attracting unwelcome attention he kept his voice down.
[ترجمه ترگمان]برای اجتناب از جلب توجه دیگران، صدایش را پایین نگه داشت
[ترجمه گوگل]برای جلوگیری از جذب توجه ناخواسته، صدای خود را پایین نگه داشت
8. They perceived that they were unwelcome and left.
[ترجمه ترگمان]آن ها متوجه شدند که آن ها unwelcome و چپ هستند
[ترجمه گوگل]آنها متوجه شدند که آنها ناخوشایند بوده و چپ شده اند
9. Your kindness is unwelcome.
[ترجمه ترگمان] مهربانی تو is
[ترجمه گوگل]مهربانی شما ناخواسته است
10. He sensed that his proposals were unwelcome.
[ترجمه ترگمان]او احساس می کرد که پیشنهادهای او نا خوشایند است
[ترجمه گوگل]او احساس کرد که پیشنهاداتش ناخوشایند بود
11. We got rid of our unwelcome guests by saying we had to go to bed.
[ترجمه ترگمان]با گفتن اینکه مجبور شدیم بریم بخوابیم، از شر مهمانان unwelcome خلاص شدیم
[ترجمه گوگل]ما از مهمانان ناخواسته ما خلاص شدیم و گفتیم که ما مجبور به رفتن به رختخواب هستیم
12. There has been an unwelcome recrudescence of racist attacks.
[ترجمه ترگمان]یه سری حملات ناخوشایند رخ داده
[ترجمه گوگل]تجاوز ناخواسته حملات نژادپرستانه صورت گرفته است
13. She was, quite deliberately, making him feel unwelcome.
[ترجمه ترگمان]او کاملا عمدی بود و باعث می شد احساس ناخوشایندی به او دست بدهد
[ترجمه گوگل]او کاملا عمدا، باعث شد او احساس ناخشنودی کند
14. A colleague made unwelcome sexual advances towards her.
[ترجمه ترگمان]یه هم کار، یه رابطه جنسی ناخوشایند رو نسبت به اون انجام داد
[ترجمه گوگل]یک همکار، پیشرفت های جنسی ناخواسته ای را به او نسبت داد