کلمه جو
صفحه اصلی

whiz


معنی : صدای غژ، صدای تیز و تند، غژغژ کردن، مثل فرفره چرخیدن
معانی دیگر : فش فش

انگلیسی به فارسی

صدای غژ، صدای تیز و تند، فش فش، غژغژ کردن، مثل فرفره چرخیدن


سوت زدن، صدای تیز و تند، صدای غژ، غژغژ کردن، مثل فرفره چرخیدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: whizzes, whizzing, whizzed
(1) تعریف: to make a buzzing or hissing sound by, or as if by, flying swiftly through the air.
مشابه: buzz

(2) تعریف: to fly or rush past with such a sound.
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to cause to move with a buzzing or hissing sound; throw or speed (an object).
اسم ( noun )
حالات: whizzes
مشتقات: whizzingly (adv.)
(1) تعریف: a buzzing or hissing sound made by a rapidly moving or flying object.
مشابه: buzz, zip

(2) تعریف: a rapid movement that causes such a sound.
مشابه: romp

(3) تعریف: (informal) one who has exceptional skill or comprehension in a specified activity or subject.
متضاد: dud, duffer
مشابه: ace, adept, expert, mastermind, natural, phenomenon, wizard

- She's a whiz at chemistry.
[ترجمه فاطمه ملکی] اون در شیمی خبره هست، whiz در اینجا به معنی smart هستش
[ترجمه ترگمان] اون تو شیمی دان هست
[ترجمه گوگل] او شبیه به شیمی است

• hissing sound of friction, whistle; fast movement that creates a whizzing sound; genius or expert (informal)
whistle, buzz, hum; pass with a whistle, pass quickly; (vulgar slang) piss, urinate

مترادف و متضاد

صدای غژ (اسم)
whiz, ping

صدای تیز و تند (اسم)
whiz

غژغژ کردن (فعل)
whir, creak, whiz, whirr, whizz

مثل فرفره چرخیدن (فعل)
purl, whiz

very intelligent person


Synonyms: adept, expert, genius, gifted person, marvel, pro, prodigy, professional, star, virtuoso, wonder


Antonyms: ignoramus, imbecile


move quickly by


Synonyms: bullet, buzz, dart, flit, fly, hiss, hum, hurry, hurtle, race, speed, swish, whir, whirl, whisk, whoosh, zip


Antonyms: decelerate


جملات نمونه

1. a whiz at football
خدای فوتبال

2. a whiz of a car!
یک اتومبیل معرکه !

3. the constant whiz of passing cars
(صدای) غژ غژ دایم اتومبیل های درحال عبور

4. Gee whiz, they carried on and on, they loved the evening.
[ترجمه ترگمان]Gee که ادامه می دادند، شب را دوست می داشتند
[ترجمه گوگل]عجله نکنید، آنها در طول روز انجام می دادند و عاشق می شدند

5. Scuse the errors - will whiz this off and put in for 0800 lift tomorrow.
[ترجمه ترگمان]تصحیح خطاها، این کار را خاموش کرده و فردا برای lift ۰۸۰۰ انجام خواهد داد
[ترجمه گوگل]خطاهای را از بین ببرید - این کار را بیهوده و فردا برای 0800 بلند کنید

6. But gee whiz, there are other schools in town equally deserving of coverage.
[ترجمه ترگمان]اما gee، مدارس دیگری هم در شهر هستند که به همین اندازه مستحق پوشش هستند
[ترجمه گوگل]اما شوخ طبعی، مدارس دیگری در شهر وجود دارد که به همان اندازه مستحق پوشش هستند

7. Motorcycles whiz through winding streets, adding to a cacophony of rumbling truck motors and screaming vendors.
[ترجمه ترگمان]Motorcycles از خیابان های پر پیچ وخم عبور می کنند و به یک سمفونی ناهماهنگ از موتور سیکلت ها و فروشندگان جیغ گوش اضافه می کنند
[ترجمه گوگل]موتورسیکلت ها از طریق پیچ و خم خیابان ها، به اضافه کردن به cacophony از موتورهای کامیون رنج می برند و فریاد فروشندگان

8. Recently, I heard a projectile whiz past my ear again.
[ترجمه ترگمان] اخیرا، صدای شلیک گلوله از گوشم شنیدم
[ترجمه گوگل]به تازگی یک شلیک پرتابه را پشت سرم شنیدم

9. The widow's whiz kid's weird window is a wonder.
[ترجمه ترگمان]پنجره عجیب آن بچه، عجیب است
[ترجمه گوگل]پنجره عجیب و غریب بچه بچه بیوه شگفتی است

10. Apparently, he is a whiz at thank - you notes!
[ترجمه Arad] ریدم تو این ترجمه کردنتون
[ترجمه ترگمان] ظاهرا، اون یه a - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه گوگل]ظاهرا او با تشکر از شما است - شما یادداشت کنید!

11. An arrow whiz ( z ) zed past.
[ترجمه ترگمان]یک whiz فلش (z)zed گذشته را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]فلش whiz (z) zed گذشته

12. Zoom and whiz are both informal and indicate the rapid noisy movement of a vehicle, etc.
[ترجمه ترگمان]Zoom و whiz هر دو غیر رسمی هستند و حرکت سریع و پر سر و صدا یک وسیله نقلیه را نشان می دهند
[ترجمه گوگل]زوم و صدای جیر جیر هر دو غیر رسمی هستند و نشان می دهد که سرعت حرکت پر سر و صدا خودرو و غیره

13. Gee whiz! I am late again.
[ترجمه ترگمان]خدای من! دوباره دیر کردم
[ترجمه گوگل]صدای جیغ زدن! دوباره دیر می کنم

14. He is a whiz at all sorts of games.
[ترجمه ترگمان] اون توی انواع و اقسام بازی ها هستش
[ترجمه گوگل]او در همه انواع بازی ها عجیب است

پیشنهاد کاربران

به معنی یک شخص با استعداد ، نابغه ، برای مثال :
a young blind whiz
یه جوان نابینای نابغه

● به سرعت و عین فرفره رد شدن یا رفتن ( معمولا ما در فارسی هم صدای چنین حرکت سریعی رو با " ویز" بیان میکنیم )
● ادرار کردن
● خبره در یک زمینه یا حرفه

آدم نابغه و باهوش

سریع پرواز کردن ، سریع حرکت کردن، ادم خبره و ماهر ، صدای ویز ویز دادن

متخصص

متخصص در چیزی و اطلاعات داشتن در یک زمینه ای . بیشتر جنبه ی مثبت داره و به نوعی مترادف اون که کمی منفی تره میشه geek


کلمات دیگر: