کلمه جو
صفحه اصلی

withholding


معنی : منع، منع کننده

انگلیسی به فارسی

دریغ کردن، منع، منع کننده


انگلیسی به انگلیسی

• hiding, concealing; prevention, restraining

مترادف و متضاد

منع (اسم)
prevention, ban, veto, averting, prohibition, forbidding, inhibition, hindrance, withholding, checking, interdiction, hindering, forbiddance

منع کننده (صفت)
withholding, deterrent, dissuasive, disincentive

جملات نمونه

1. During the trial, the prosecution was accused of withholding crucial evidence from the defence.
[ترجمه ترگمان]در طول محاکمه، دادستان متهم به گرفتن مدرک مهم از دفاعیه شد
[ترجمه گوگل]در طول محاکمه، دادستانی متهم به رد مدرک مهمی از دفاع بود

2. The defence accused the prosecution of withholding crucial evidence.
[ترجمه ترگمان]این دفاع، دادستان را به گرفتن مدرک مهم متهم کرد
[ترجمه گوگل]دفاع متهم به محکوم کردن مدارک مهم است

3. He was accused of deliberately withholding information from the police.
[ترجمه ترگمان]او به عمد به خودداری از دادن اطلاعات از سوی پلیس متهم شده بود
[ترجمه گوگل]او متهم به عمدا اطلاعات را از پلیس محروم کرد

4. Police are withholding the dead woman's name until her relatives have been informed.
[ترجمه ترگمان]پلیس نام این زن مرده را تا زمانی که بستگانش مطلع نشده اند ندارد
[ترجمه گوگل]پلیس نام خانم مرده را رد می کند تا خویشاوندان او مطلع شوند

5. Ian was accused of withholding vital information from the police.
[ترجمه ترگمان]ایان متهم به گرفتن اطلاعات حیاتی از سوی پلیس شد
[ترجمه گوگل]یان متهم به محرومیت اطلاعات حیاتی از پلیس بود

6. She was accused of withholding information from the police.
[ترجمه ترگمان]او متهم به خودداری از گرفتن اطلاعات از سوی پلیس شد
[ترجمه گوگل]او متهم به اخراج اطلاعات از پلیس بود

7. He got five years in prison for withholding evidence and obstructing the course of justice.
[ترجمه ترگمان]پنج سال زندان برای پنهان کردن مدارک و جلوگیری از اجرای عدالت، پنج سال حبس شده بود
[ترجمه گوگل]او پنج سال زندان را برای محکوم کردن شواهد و جلوگیری از روند عدالت، به دست آورد

8. Why is he withholding our money when, although the structural funds are doubling, we are likely to receive less?
[ترجمه ترگمان]چرا او پول ما را زمانی نگه می دارد که بودجه ساختاری دوبرابر شود، ما احتمالا کم تر دریافت خواهیم کرد؟
[ترجمه گوگل]چرا پول خود را از دست می دهد، اگرچه بودجه ساختاری دو برابر می شود، احتمالا کمتر دریافت می کنیم؟

9. They significantly reduce withholding taxes on investment income from Scandinavian investments.
[ترجمه ترگمان]آن ها به طور قابل توجهی مالیات خودداری از سرمایه گذاری کشورهای اسکاندیناوی را کاهش می دهند
[ترجمه گوگل]آنها به طور قابل توجهی کاهش مالیات بر درآمد سرمایه گذاری سرمایه گذاری های اسکاندیناوی را کاهش می دهند

10. The choice in Britain is therefore between withholding all chemoprophylaxis and using a rapid screening test.
[ترجمه ترگمان]بنابراین انتخاب در بریتانیا بین نگه داشتن همه chemoprophylaxis و استفاده از یک آزمایش غربالگری سریع است
[ترجمه گوگل]بنابراین انتخاب در بریتانیا از بین تمام شیمی درمانی و استفاده از یک آزمایش سریع غربالگری است

11. The charges including disseminating false information and withholding information.
[ترجمه ترگمان]این اتهامات شامل انتشار اطلاعات نادرست و خودداری از اطلاعات است
[ترجمه گوگل]اتهامات شامل انتشار اطلاعات نادرست و عدم رعایت اطلاعات

12. Police are withholding the woman's name until relatives are informed.
[ترجمه ترگمان]پلیس نام این زن را تا زمانی که اقوام مطلع شوند نگه داشته است
[ترجمه گوگل]پلیس تا زمانی که خویشاوندان اطلاع داده می شود، نام زن را در بر می گیرند

13. The same response was then produced withholding the visual display.
[ترجمه ترگمان]سپس پاسخ مشابهی توسط نمایش بصری ایجاد شد
[ترجمه گوگل]همان پاسخ پس از آن نمایش داده شد

14. His strong belief that she was withholding things from him did, after all, have some basis in fact.
[ترجمه ترگمان]اعتقاد راسخ او مبنی بر اینکه او از همه چیز خودداری می کند، به هر حال، اساس این کار را دارد
[ترجمه گوگل]در واقع او معتقد است که او چیزهایی را از او محروم ساخته است

پیشنهاد کاربران

دریغ کردن

[حقوق]خودداری کردن ( از تحویل ) ، مضایقه کردن، کسر کردن، عدم افشاء، معدوم کردن

تخصصی ( حقوق ) تکلیفی

موافقت نکردن

منع

اجازه ندادن ، نپذیرفتن ، بی احساس

امتناع
خودداری


کلمات دیگر: