کلمه جو
صفحه اصلی

tether


معنی : حدود، وسعت، افسار، کمند، افسار کردن
معانی دیگر : پالهنگ، مهار، مهار کردن، بستن (با افسار)، (استعداد یا قابلیت فردی و غیره) حد، ظرفیت

انگلیسی به فارسی

کمند، افسار، حدود، وسعت، افسار کردن


تنگ، افسار، کمند، حدود، وسعت، افسار کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
عبارات: at the end of one's tether
• : تعریف: a rope, chain, leash, or the like by which an animal, balloon, or other moving or movable object is fastened.
مترادف: leash
مشابه: chain, halter, line, rein, rope, strap, string, thong
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: tethers, tethering, tethered
• : تعریف: to fasten or restrict with a tether.
مترادف: leash, tie
مشابه: bind, check, fasten, hobble, restrain, stake

• rope or chain by which an animal is fastened, lead, leash
fasten with a tether, tie an animal with a rope or chain in order to restrict movement
if you tether an animal, you tie it to a post.
if you are at the end of your tether, you are so tired or unhappy that you cannot cope with your problems.

مترادف و متضاد

fastening


حدود (اسم)
limit, range, run, ambit, periphery, precinct, scantling, gamut, verge, tether, module, purview

وسعت (اسم)
tract, limit, extent, spread, space, ambit, scope, gamut, vastness, expanse, width, latitude, tether, purview

افسار (اسم)
halter, bridle, harness, rein, tether, headstall

کمند (اسم)
snare, tether, snarl, lasso, lariat, noose, springe

افسار کردن (فعل)
tackle, halter, rein, tether, picket

Synonyms: binding, bond, chain, cord, fetter, halter, harness, lead, leash, picket, restraint, rope, shackle


fasten


Synonyms: batten, bind, chain, fetter, leash, manacle, moor, picket, restrain, rope, secure, shackle, tie


Antonyms: unchain, unfasten, unshackle


جملات نمونه

1. a horse loose of its tether
اسبی که از افسار خود رها شده

2. the horse had a long tether
اسب افسار بلندی داشت.

3. at the end of one's tether
کارد کسی که به استخوان رسیده،در سرحد بی تابی،جان به لب رسیده

4. i am at the end of my tether
کارد به استخوانم رسیده است (صبرم تمام شده است).

5. The cow had broken its tether and was in the cornfield.
[ترجمه ترگمان]گاوها افسار خود را شکسته و در مزرعه ذرت بودند
[ترجمه گوگل]گاو تنگ آن را شکست و در زمین ذرت بود

6. The horse had broken loose from its tether.
[ترجمه ترگمان]اسب از این بند رها شده بود
[ترجمه گوگل]اسب از ترسش از دست رفته بود

7. We should tether our plan to our resources.
[ترجمه ترگمان]ما باید plan را به منابع خود برگردانیم
[ترجمه گوگل]ما باید برنامه خود را به منابع خود متصل کنیم

8. Hoffman said the end of the tether draped in the cargo bay was discolored, perhaps charred by burning.
[ترجمه ترگمان]هوفمان گفت که انتهای بطری که در خلیج بار انداخته بود بی رنگ بود و شاید با سوختن زغال شده بود
[ترجمه گوگل]هافمن گفت که پایان تسبیح که در خلیج محموله طراحی شده بود، تغییر رنگ داده شده بود، شاید با سوزاندن چرک شد

9. The satellite and more than 12 miles of tether linking it to Columbia snapped on Feb. 2
[ترجمه ترگمان]این ماهواره که بیش از ۱۲ مایل افسار آن را به کلمبیا متصل کرده بود، در روز دوم فوریه با شکست مواجه شد
[ترجمه گوگل]ماهواره و بیش از 12 مایل از تنگ اتصال آن به کلمبیا فوتی در 2 فوریه

10. Families buy the beasts and tether them in the yard until they present them for sacrifice at temple.
[ترجمه ترگمان]خانواده ها حیوان را می خرند و آن ها را در حیاط نگه می دارند تا اینکه آن ها را برای قربانی کردن در معبد آماده کنند
[ترجمه گوگل]خانواده ها جانوران را خریدند و آنها را در حیاط خلع سلاح کردند تا آنها را برای قربانی کردن در معبد ارائه دهند

11. The cow had broken its tether and was cornfield.
[ترجمه ترگمان]گاو افسار را شکسته بود و مزرعه ذرت بود
[ترجمه گوگل]گاو تنگ آن را شکسته بود و کوهنوردی بود

12. She was jealous, humiliated, and emotionally at the end of her tether.
[ترجمه ترگمان]او حسودی می کرد، تحقیر شده بود، و از لحاظ احساسی به پایان رسیده بود
[ترجمه گوگل]او در پایان تسمه او حسادت، تحقیر و عاطفی داشت

13. I've been looking after four young children all day and I really am at the end of my tether!
[ترجمه ترگمان]من تمام روز دنبال چهار بچه بودم و واقعا در آخر راه هستم!
[ترجمه گوگل]من چهار روز در تمام طول روز مراقب بودم و من واقعا در انتهای تسلیم هستم!

14. You'd better let her know you're safe. She's at the end of her tether.
[ترجمه ترگمان]بهتر است به او اطلاع بدهی که در امانی دیگر حق با او نیست
[ترجمه گوگل]بهتر است اجازه بدهید او را بشناسیم که شما امن است او در پایان تسبیحش است

15. By 6 o'clock after a busy day I'm at the end of my tether.
[ترجمه ترگمان]تا ساعت ۶ بعد از یک روز پر مشغله، من در انتهای of هستم
[ترجمه گوگل]ساعت 6 بعد از یک روز شلوغ من در انتهای تسمهم هستم

The horse had a long tether.

اسب افسار بلندی داشت.


The horse was tethered to a tree.

اسب را به درخت بسته بودند.


I am at the end of my tether.

کارد به استخوانم رسیده است (صبرم تمام شده است).


اصطلاحات

at the end of one's tether

کارد کسی که به استخوان رسیده، در سرحد بی‌تابی، جان به لب رسیده


پیشنهاد کاربران

ملحق شدن

محدود کردن یا شدن

کابل ارتباطی

وصل کردن، متصل کردن

پایبند کردن ( مثلا علتی یا کسی که مرا به چیزی پایبند کند )

به نقل از فرهنگ پویا:
1 - افسار
2 - قلاده
3 - [افسار/قلاده ی حیوانی را به جایی] بستن

به نقل از هزاره:
1 - افسار، طناب، بند، زنجیر
2 - [حیوان] بستن، افسار کردن

قسمت جلوی حشرات که برای برداشتن غذا و نیش زدن استفاده میشه

مهار ، مهار کننده

نام یک رمز ارز دیجیتالی است


کلمات دیگر: