کلمه جو
صفحه اصلی

widower


معنی : مرد زن مرده
معانی دیگر : (مرد) زن مرده، بیوه مرد

انگلیسی به فارسی

(در گفتگو) مرد زن مرده


بیوه، مرد زن مرده


انگلیسی به انگلیسی

• man whose wife has died
a widower is a man whose wife has died.

اسم ( noun )
مشتقات: widowerhood (n.)
• : تعریف: a man whose wife has died and who has not married again.

مترادف و متضاد

مرد زن مرده (اسم)
widower

جملات نمونه

1. a widower with five kids
مرد زن مرده با پنج فرزند

2. The widower did not remarry.
[ترجمه ترگمان]مرد مرده دوباره ازدواج نکرد
[ترجمه گوگل]بیوه بودن مجرد نیست

3. Often a widower has to prove that he was dependent on his wife before he can receive benefit.
[ترجمه ترگمان]اغلب زن بیوه باید ثابت کند که پیش از اینکه بتواند به نفع خود عمل کند به همسرش وابسته است
[ترجمه گوگل]اغلب یک بیوه باید ثابت کند که قبل از اینکه بتواند مزایا دریافت کند، به همسرش وابسته است

4. The king had been many years a widower.
[ترجمه ترگمان]پادشاه سال ها بود که مرده بود
[ترجمه گوگل]پادشاه چند ساله یک بیوه بود

5. Mr Charlwood was a widower with two teenage daughters and did not want to leave them for longer than necessary.
[ترجمه ترگمان]آقای Charlwood مردی بود که دو دختر نوجوان داشت و نمی خواست بیش از حد لازم آن ها را ترک کند
[ترجمه گوگل]آقای چارلدو یک بیوه با دو دختر نوجوان بود و نمی خواست آنها را برای مدت طولانی تر از حد لازم بگذراند

6. William who was a widower told his son he could believe he'd been taken in by the conmen.
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل]ویلیام که یک بیوه بود به پسرش گفت که می تواند اعتقاد داشته باشد که او توسط همسرش گرفته شده است

7. Generally speaking, a widower or divorced man was three times as likely to remarry as his female counterpart throughout the period.
[ترجمه ترگمان]به طور کلی مرد مطلقه یا مرد مطلقه سه بار به عنوان همتای زن خود در طول این دوره ازدواج می کرد
[ترجمه گوگل]به طور کلی، یک مرد بیوه و یا طلاق سه برابر بیشتر از همتای زنش در طول دوران بازنشستگی بود

8. He befriends Rabbi Hirsch, a sad-eyed widower from Prague, becoming his Shabbos goy.
[ترجمه ترگمان]او یک زن Rabbi با چشمانی غمگین از پراگ است و مردی است با چشمانی غمگین از پراگ که در حال تبدیل شدن به \"Hirsch goy\" است
[ترجمه گوگل]او دوست Rabbi Hirsch، یک بیوه غم انگیز از پراگ، تبدیل شدن به او Shabbos Goy

9. The never-say-die 6year-old widower is also taking piano lessons for the first time.
[ترجمه ترگمان]زن بیوه ۶ ساله که هرگز فوت نکرده است نیز برای اولین بار درس های پیانو را دریافت می کند
[ترجمه گوگل]بقیه نابغه 6 ساله نیز برای اولین بار درس های پیانو را دریافت می کنند

10. Fat Vince is a widower too.
[ترجمه ترگمان]چاق یس هم بی widower
[ترجمه گوگل]چربی وینس نیز بیوه است

11. Mr Wright, a widower with one son and two grandchildren, made his first parachute jump yesterday.
[ترجمه ترگمان]آقای رایت، مردی که یک پسر و دو نوه دارد، دیروز اولین پرش با چترنجات را انجام داد
[ترجمه گوگل]آقای رایت، یک بیوه با یک پسر و دو نوه، روز دیروز اولین پرش چترباز خود را انجام داد

12. For ten, eleven years he was a widower with every opportunity to marry and beget a son.
[ترجمه ترگمان]به مدت ده سال از هر فرصتی برای ازدواج و آوردن فرزند به دنیا آمده بود
[ترجمه گوگل]برای ده سال، یازده ساله او بیوه بود و هر فرصتی برای ازدواج و تولد فرزندش داشت

13. Her murdered sister's widower, who, being an estate agent, is clearly a suspicious character.
[ترجمه ترگمان]زن مرده زنش، که مامور املاک بود، به طور واضح یک شخصیت مشکوک است
[ترجمه گوگل]خواهر خواهر کشته شده او، که به عنوان عامل املاک، به وضوح شخصیت مشکوک است

14. Consequently a widow or widower will enjoy a higher retirement income than if or she had been single when they retired.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه زن بیوه و یا زن بیوه از درآمد بازنشستگی بالاتری برخوردار خواهند شد
[ترجمه گوگل]در نتیجه یک بیوه یا نابغه از درآمد بازنشستگی بالاتر برخوردار است، در حالی که بازنشسته شده است

15. Gedamke was a widower, and he may very well have been too bound up with his teaching and with his students.
[ترجمه ترگمان]Gedamke مردی بود که زن بیوه شده بود، و ممکن است او هم به خاطر تدریس و با دانش آموزانش موفق شده باشد
[ترجمه گوگل]Gedamke یک بیوه بود، و او ممکن است خیلی با تدریس او و با دانش آموزانش ارتباط داشته باشد

a widower with five kids

مرد زن مرده با پنج فرزند


پیشنهاد کاربران

مردی که زنش فوت کرده

مردی که زن خود را از دست داده است.
بیوه مرد#بیوه زن


کلمات دیگر: