1. her vomit was green
استفراغ او سبزرنگ بود.
2. The mixture of drinks made me vomit.
[ترجمه آرزو] مخلوطی از نوشیدنی ها سبب شد استفراغ کنم
[ترجمه ترگمان]مخلوطی از نوشیدنی، باعث تهوع من شد
[ترجمه گوگل]مخلوطی از نوشیدنی من را تهدید کرد
3. They gave her salty water to make her vomit.
[ترجمه آرزو] آنها به او آب شور دادن تا سبب بشه استفراغ کنه
[ترجمه ترگمان]به او آب شور دادند تا استفراغ کند
[ترجمه گوگل]آنها آب شور خود را برای استفراغ به او دادند
4. Any product made from cow's milk made him vomit.
[ترجمه آرزو] هر محصولی که از شیر گاو ساخته شده، سبب استفراغ او میشه
[ترجمه ترگمان]هر محصولی که از شیر گاو درست می شد او را بالا می اورد
[ترجمه گوگل]هر محصولی که از شیر گاو ساخته شده، او را تهدید کرد
5. She was stricken by pain and began to vomit.
[ترجمه ترگمان]از درد ناراحت شد و شروع به استفراغ کرد
[ترجمه گوگل]او درد گرفت و شروع به استفراغ کرد
6. When you're a nurse, cleaning up vomit is all in a day's work.
[ترجمه ترگمان]وقتی که یک پرستار هستی، استفراغ کردن همه چیز در یک روز تمام است
[ترجمه گوگل]هنگامی که شما یک پرستار هستید، تمیز کردن استفراغ در یک کار روزانه است
7. She began to vomit blood a few days before she died.
[ترجمه ترگمان]چند روز قبل از اینکه بمیره شروع به استفراغ کرد
[ترجمه گوگل]چند روز قبل از مرگ او شروع به استفراغ خون کرد
8. If the patient should vomit, turn him over with his head to the side.
[ترجمه ترگمان]اگر بیمار بالا بیاورد، سرش را به طرف دیگر برگرداند
[ترجمه گوگل]اگر بیمار باید استفراغ کند، او را با سر خود به طرف دیگر ببرید
9. The smell made her want to vomit.
[ترجمه ترگمان]این بو باعث شد دلش بخواهد بالا بیاورد
[ترجمه گوگل]بوی باعث شد که او بخواهد استفراغ کند
10. He desperately wanted to vomit, but looking at the nurses made him feel foolish.
[ترجمه ترگمان]او با ناامیدی دلش می خواست بالا بیاورد، اما نگاه کردن به پرستارا باعث می شد احساس حماقت کند
[ترجمه گوگل]او به شدت مایل به استفراغ بود، اما نگاه کردن به پرستاران باعث شد او احساس احمقانه کند
11. The quarters became rank with liquid stool and vomit.
[ترجمه ترگمان]مقر با چهارپایه مایع و استفراغ درجه یک شد
[ترجمه گوگل]چهارمین طبقه با مدفوع مایع و استفراغ شد
12. Saw the vomit, yellow and translucent on my training shoe lying beside the bunk.
[ترجمه ترگمان]استفراغ را دیدم، زرد و شفاف روی کفشم روی تخت دراز کشیده بود
[ترجمه گوگل]بنفش بنفش، زرد و شفاف در کفش آموزش من در کنار مجاورت است
13. Migraine, too, is followed by nausea and vomit rather as sin is followed by remorse.
[ترجمه ترگمان]میگرن نیز با حالت تهوع و استفراغ همراه است به جای آن که گناه با پشیمانی دنبال شود
[ترجمه گوگل]همچنین میگرن با تهوع و استفراغ همراه با گناه همراه است
14. The priest's cassock was stained with vomit and blood.
[ترجمه ترگمان]ردای کشیشی آغشته به استفراغ و خون بود
[ترجمه گوگل]جسد کشیش با استفراغ و خون رنگ آمیزی شد
15. He retched, thin vomit spattering on the floor.
[ترجمه ترگمان]بالا و پایین می پرید و بالا و پایین می پرید و بالا می رفت
[ترجمه گوگل]او باز کرد، پاشیدن رطوبت بر روی کف