1. The bachelor's quarters were most untidy.
اقامتگاه مرد مجرّد، بسیار نا مرتب بود
2. We must start a clean-up campaign to keep the campus from being so untidy.
ما بایستی یک جنبش پاکسازی به منظور از بین بردن نامرتبی محوطه ی دانشگاه، ایجاد نماییم
3. Finding the house in such an untidy condition baffled us.
دیدن خانه در چنین وضعیت آشفته ای ما را متحیّر ساخت
4. an untidy person
آدم شلخته
5. an untidy room
اتاق درهم ریخته
6. I've got more untidy since I stopped going out to work.
[ترجمه ترگمان]از وقتی که از بیرون رفتن سر کار ایستاده ام، بیشتر نا ژولیده دارم
[ترجمه گوگل]من از زمانیکه برای کار کردن متوقف شدم، بی تفاوتی داشتم
7. My son's terribly untidy; my daughter's no different.
[ترجمه Hush] پسر من به شدت نامرتب است و دخترم هم هیچ فرقی باهاش ندارد
[ترجمه ترگمان]پسر من به طرز وحشتناکی نامرتب است؛ دختر من فرق نمی کند
[ترجمه گوگل]پسر من وحشتناکی بی نظیر؛ دختر من هیچ چیز متفاوت نیست
8. His untidy clothes give one a misguided impression of him.
[ترجمه ترگمان]لباس های نامرتب و نامرتب او اثری از او در او دیده نمی شد
[ترجمه گوگل]لباس های بی نظیر او یک تصور اشتباه از او را می دهد
9. I can put up with the house being untidy, but I hate it if it's not clean.
[ترجمه ترگمان]اگر تمیز نباشد، می توانم با خانه آن ها را به هم بزنم، اما از آن متنفرم
[ترجمه گوگل]من می توانم با خانه بی نظم قرار بگیرم، اما اگر آن را تمیز نیست، از آن نفرت دارم
10. He's very untidy about the house; mind you, I'm not much better.
[ترجمه ترگمان]در مورد این خانه خیلی نامرتب و نامرتب است؛ مواظب خودت باش، حالم بهتر نیست
[ترجمه گوگل]او در مورد خانه بسیار نگران است ذهن شما، من خیلی بهتر نیستم
11. His work was marked down for untidy writing.
[ترجمه ترگمان]آثار او برای نوشتن نا منظم نوشته شده بود
[ترجمه گوگل]کار او برای نوشتن بی نظیر مشخص شد
12. His uniform was crumpled, untidy, splashed with mud.
[ترجمه ترگمان]لباسش کثیف و نامرتب بود و با گل و لای پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل]لباس او پوشیده شده بود، بی نظیر بود، گلدان ها پر شده بود
13. The house was so untidy that she spent the whole day trying to establish some sort of order.
[ترجمه ترگمان]خانه چنان نامرتب و نامرتب بود که تمام روز را صرف یک نوع نظم و ترتیبی کرد
[ترجمه گوگل]خانه خیلی غریب بود که تمام روز در تلاش برای ایجاد نوعی نظم و ترتیب بود
14. Clothes were thrown in the luggage in an untidy heap.
[ترجمه ترگمان]لباس ها در چمدان های نامرتب و نامرتب به هم ریخته بودند
[ترجمه گوگل]لباس در چمدان در یک پشته بی نظیر پرتاب شد
15. The presentation of the material was untidy.
[ترجمه ترگمان]معرفی مواد کثیف بود
[ترجمه گوگل]ارائه مطالب بی نظیر بود
16. He's an untidy worker; he leaves his tools everywhere.
[ترجمه ترگمان]او یک کارگر شلخته است؛ وسایلش را همه جا می گذارد
[ترجمه گوگل]او یک کارمند بی نظیر است؛ او ابزارهای خود را در همه جا می گذارد
17. Her clothes were in an untidy heap on the floor.
[ترجمه ترگمان]لباس هایش روی زمین ریخته بود
[ترجمه گوگل]لباس هایش در کف پائین بود
18. His untidy appearance weighed against him.
[ترجمه ترگمان]ظاهرش بر او سنگینی می کرد
[ترجمه گوگل]ظاهر بی نظیرش علیه او بود
19. He's clumsy and untidy but then again he's always willing to help.
[ترجمه ترگمان]او ناشیانه و نامرتب است، اما باز هم مشتاق کمک است
[ترجمه گوگل]او دست و پا چلفتی و بی روح است، اما دوباره همواره مایل به کمک است