کلمه جو
صفحه اصلی

vying


معنی : رقابت کننده
معانی دیگر : (رجوع شود به: vie) رقابت کننده، اهل هم چشمی، همالشگر، وجه وصفی معلوم فعل vie، همچشمی

انگلیسی به فارسی

(وجه وصفی معلوم فعل vie )، همچشمی، رقابت کننده


رقابت، رقابت کننده


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: that competes or contends; that vies.
مشابه: competitive
( verb )
• : تعریف: present participle of vie.

• vying is the present participle of vie.

مترادف و متضاد

رقابت کننده (صفت)
vying

جملات نمونه

1. various companies are vying with each other to develop the new computer
شرت های گوناگون دارند برای ساختن کامپیوتر نوین با هم رقابت می کنند.

2. the two politicians are vying for power
آن دو سیاستمدار سر قدرت با هم رقابت دارند.

3. Simon and Julian were vying for her attention all through dinner.
[ترجمه ترگمان]سیمون و جولیان در تمام مدت صرف شام برای جلب توجه او رقابت می کردند
[ترجمه گوگل]سیمون و جولیان از طریق شام برای توجه او در حال رقابت بودند

4. There'll be a lot of people vying for those posts.
[ترجمه ترگمان]تعداد زیادی از مردم برای این پست دست و پا می زنند
[ترجمه گوگل]تعداد زیادی از مردم برای این پست ها رقابت خواهند داشت

5. California is vying with other states to capture a piece of the growing communications market.
[ترجمه ترگمان]کالیفرنیا با کشورهای دیگر برای ثبت بخشی از بازار ارتباطات رو به رشد رقابت می کند
[ترجمه گوگل]کالیفرنیا با کشورهای دیگر رقابت می کند تا یک قطعه از بازار ارتباطات در حال رشد را جذب کند

6. The boys were vying to impress her.
[ترجمه ترگمان]بچه ها می کوشیدند تا او را تحت تاثیر قرار دهند
[ترجمه گوگل]پسران در حال رقابت برای تحت تاثیر قرار دادن او بودند

7. Six candidates are currently vying for the Democratic presidential nomination.
[ترجمه ترگمان]اکنون شش نامزد برای نامزدی انتخابات ریاست جمهوری رقابت می کنند
[ترجمه گوگل]در حال حاضر شش کاندیدا در انتخابات ریاست جمهوری دموکراتیک هستند

8. The boys were vying with each other to impress her.
[ترجمه ترگمان]بچه ها با یکدیگر بازی می کردند تا او را تحت تاثیر قرار دهند
[ترجمه گوگل]پسران با یکدیگر در حال رقابت بودند تا او را تحت تأثیر قرار دهند

9. She was surrounded by men all vying for her attention.
[ترجمه ترگمان]دور تا دورش حلقه زده بودند تا توجه او را جلب کنند
[ترجمه گوگل]او توسط مردانی که برای توجه او رقابت می کردند احاطه شده بود

10. Four rescue plans are vying to save the zoo.
[ترجمه ترگمان]چهار برنامه نجات برای نجات این باغ وحش در رقابت هستند
[ترجمه گوگل]چهار برنامه نجات در حال رقابت برای نجات باغ وحش هستند

11. There were several restaurants vying with each other for customers.
[ترجمه ترگمان]چندین رستوران با یکدیگر برای مشتریان رقابت می کردند
[ترجمه گوگل]رستوران های متعددی برای مشتریان یکدیگر رقابت می کردند

12. There are at least twenty restaurants vying with each other for custom.
[ترجمه ترگمان]حداقل بیست رستوران با هم رقابت می کنند که با هم رقابت می کنند
[ترجمه گوگل]حداقل بیست رستوران وجود دارد که به صورت سفارشی با یکدیگر رقابت می کنند

13. The two teams are vying for the championship.
[ترجمه ترگمان]این دو تیم برای کسب قهرمانی رقابت می کنند
[ترجمه گوگل]دو تیم برای قهرمانی رقابت می کنند

14. Companies vying for female talent wanted in on the list from the get-go.
[ترجمه ترگمان]شرکت هایی که برای استعدادهای زنان رقابت می کنند در این فهرست از راه دور تحت تعقیب هستند
[ترجمه گوگل]شرکت هایی که برای استعداد زنانی که در لیست قرار دارند، از لیست رفتن می خواهند

15. The film is about rival immigrant gangs vying for control of 1850s New York.
[ترجمه ترگمان]این فیلم در مورد گروه های مهاجر رقیب که برای کنترل دهه ۱۸۵۰ در نیویورک رقابت می کنند، می باشد
[ترجمه گوگل]این فیلم درباره باندهای مهاجم رقیب است که برای کنترل سالهای 1850 نیویورک رقابت می کنند


کلمات دیگر: