کلمه جو
صفحه اصلی

wishful


معنی : خواهان، مشتاق، ارزومند، طالب، خواستار، مایل
معانی دیگر : آرزومند، امیدوار، پرتمنا، آرزومندانه، وهمی، ملتمس

انگلیسی به فارسی

خواهان، ارزومند، طالب، خواستار، مشتاق، ملتمس


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: wishfully (adv.), wishfulness (n.)
• : تعریف: having or demonstrating a wish or desire.

• desirous; hopeful; longing; having or expressive of a wish; according to one's wishes and not reality

مترادف و متضاد

خواهان (صفت)
willing, wishing, desirous, fond, demanding, asking, requesting, soliciting, begging, wishful

مشتاق (صفت)
anxious, impatient, willing, longing, strenuous, earnest, studious, keen, agog, solicitous, eager, enthusiastic, aspiring, avid, wistful, desirous, appetent, fond, thirsty, lickerish, athirst, hungry, breathless, fervid, full of desire, perfervid, raring, wishful

ارزومند (صفت)
anxious, solicitous, avid, wistful, ambitious, aspirant, desirous, appetent, wishful

طالب (صفت)
wishing, aspirant, appetent, demanding, searching, emulous, wishful

خواستار (صفت)
willing, demandant, wishing, demanding, asking, requesting, soliciting, exacting, wishful, would-be

مایل (صفت)
disposed, willing, longing, keen, solicitous, wishing, desirous, inclined, fond, hankering, bent, oblique, wanting, craving, sideling, sidling, wishful, yearning

desirous


Synonyms: acquisitive, ambitious, aspiring, craving, daydreaming, desiring, greedy, hankering, hopeful, itchy, keen, longful, longing, lustful, wishing, yearning


جملات نمونه

1. wishful thinking
خیال واهی،تفکر از روی خواب و خیال،فکر باطل

2. Her wishful face haunts my dreams like the rain at night.
[ترجمه ترگمان]صورت wishful مثل باران شب به نظرم می آید
[ترجمه گوگل]چهره آرزوی من رویاهای من مانند باران در شب است

3. Such wishful thinking of theirs will never be realized.
[ترجمه ترگمان]این افکار واهی و واهی از آن ها هرگز تحقق نمی یابد
[ترجمه گوگل]چنین تفکر آرام از خود هرگز تحقق نخواهد یافت

4. It is wishful thinking to expect deeper change under his leadership.
[ترجمه ترگمان]این تصور واهی است که انتظار تغییر عمیق تر در رهبری او را داشته باشد
[ترجمه گوگل]این آرزوی آرزوی انتظار تغییر عمیق تر تحت رهبری او است

5. her wishful face haunts my dreams like the rain at night.
[ترجمه ترگمان]صورت wishful مثل باران شب به نظرم می آید
[ترجمه گوگل]چهره آرزویش رویاهای من مانند باران در شب است

6. He laughed and accused me of wishful thinking .
[ترجمه ترگمان]او خندید و مرا متهم به افکار پوچ و واهی کرد
[ترجمه گوگل]او خندید و مرا متعهد به تفکر آرزو کرد

7. Wishful thinking made political partisans more optimistic about their own party's prospects and more inclined to forecast their opponents' defeat.
[ترجمه ترگمان]Wishful معتقد بودند که طرفداران سیاسی نسبت به آینده حزب خود خوشبین هستند و تمایل بیشتری به پیش بینی شکست مخالفان خود دارند
[ترجمه گوگل]تفکر آرزو داشت پارتیزانی های سیاسی را در مورد چشم انداز حزب خود خوشبین تر می کرد و بیشتر مایل به پیش بینی شکست های مخالفان خود بودند

8. Sartre accuses Flaubert of wishful thinking.
[ترجمه ترگمان]سارتر Flaubert را به افکار واهی متهم کرد
[ترجمه گوگل]سارتر فلوبر را از تفکر آرزوهای متهم می کند

9. Personally I see this as wishful thinking rather than practical logic.
[ترجمه ترگمان]من شخصا این را به جای منطق عملی، پوچ و پوچ می دانم
[ترجمه گوگل]شخصا این را به عنوان تفکر آرامی می بینم نه منطق عملی

10. Mere logic and abstinence from wishful thinking had enabled Milner to summarise the story of the next sixty years.
[ترجمه ترگمان]منطق مادر و پرهیز از افکار پوچ و واهی باعث شده که میلنر در شصت سال آینده جمع بندی و خلاصه کند
[ترجمه گوگل]منطق و تمجید از تفکر آرزومندانه، میلنر را قادر می سازد که داستان شصت سال آینده را خلاصه کند

11. Which sounded like wishful thinking to me.
[ترجمه ترگمان]که به نظر من که داشت به من فکر می کرد
[ترجمه گوگل]کدام مانند تفکر آرام به نظر می رسید

12. Religion is a system of wishful illusions together with a disavowal of reality, such as we find nowhere else but in a state of blissful hallucinatory confusion. Religion's eleventh commandment is "Thou shalt not question. ". Sigmund Freud
[ترجمه ترگمان]دین یک سیستم اوهام پوچ و واهی با انکار واقعیت است، از قبیل پیدا کردن هیچ کجا بجز در حالت سردرگمی و آشفتگی فرمان یازدهم دین عبارت است از \"تو نباید\" سوال کنی \" زیگموند فروید
[ترجمه گوگل]دین یک سیستم توهین آرزوی همراه با تخریب واقعیت است، همانطور که در جایی دیگر، اما در حالت سردرگمی دلپذیر و بی رحمانه فرمان یازدهمین فرقه مذهب 'شما نباید سؤال کنید ' فروید زیگموند

13. The product of wishful and naive thinking - nothing but a cruel deceit: a phantasmagoria.
[ترجمه ترگمان]محصول افکار واهی و ساده لوحانه - چیزی جز یک فریب بی رحمانه
[ترجمه گوگل]محصول تفکر آرزو و ساده انگاری - چیزی جز فریب زدن فتنه انگیزی نیست

14. None of this is wishful thinking.
[ترجمه ترگمان]هیچ یک از اینها افکار واهی نیست
[ترجمه گوگل]هیچ یک از این تفکر آرزو نیست

15. But maybe that is the worst sort of wishful thinking.
[ترجمه ترگمان]اما شاید این بدترین نوع تفکر آرزومندانه ای باشد
[ترجمه گوگل]اما شاید این بدترین نوع تفکر آرزومندانه است

اصطلاحات

wishful thinking

خیال واهی، تفکر از روی خواب و خیال، فکر باطل


پیشنهاد کاربران

خوش باور

وهم آلود - توهمی - توأم با رویاپردازی

wishful thinking
تفکر رویاپردازانه، تفکر توهم آمیز


کلمات دیگر: