معنی : خراش، چاک، اسکاتلندی، زخم، نوار چسب اسکاچ، اسکاتلندی، چاک دادن، له کردن، مسدود کردن، زخمی کردن، مانع غلتیدن شدن
معانی دیگر : وابسته به اسکاتلند و زبان و فرهنگ آن، (گاهی با s کوچک) ویسکی اسکاتلندی، اسکاچ (scotch whisky هم می گویند)، پایان دادن، بریدن، خراشاندن، خط انداختن، دندانه انداختن، بریدگی، خراشیدگی، چوب لای چرخ گذاشتن، (از حرکت) بازداشتن، (برای جلوگیری از حرکت اتومبیل در سرازیری) چوب یا گوه زیر چرخ گذاشتن، ویسکی اسکاتلندی، با حرف بزرگ اسکاتلندی، مردد بودن