1. He's a cunning/sly/wily old fox.
[ترجمه ترگمان]روباه مکار و مکار است
[ترجمه گوگل]او یک روباه حیله گری / عجیب / غریبه است
2. Foxes are supposed to be wily creatures.
[ترجمه ترگمان]Foxes باید موجودات مکار باشن
[ترجمه گوگل]روباه ها باید موجودات جادویی باشند
3. What was cried up by the wily merchant often turned out to be most unworthy of praise.
[ترجمه ترگمان]این بود که بلورفروش از آن جا فریاد زد که او اغلب لایق ستایش و ستایش است
[ترجمه گوگل]اغلب بازرگانانی که گریه میکردند اغلب غیر قابل ستایش ستایش بودند
4. His wily plan recoiled on him.
[ترجمه ترگمان]نقشه زیرکانه او بر او چیره شد
[ترجمه گوگل]طرح شگفت انگیز او بر او باز شد
5. He was outwitted by his wily opponent.
[ترجمه ترگمان]او از فریب حریف فریب او سر زده بود
[ترجمه گوگل]او توسط حریف شجاع او بیگانه بود
6. The boss is a wily old fox.
[ترجمه ترگمان]سرکارگر یک روباه پیر حیله گر است
[ترجمه گوگل]رئیس روباه قدیمی روحانی است
7. His wily plan rebounded on him.
[ترجمه ترگمان]نقشه زیرکانه او بر او چیره شد
[ترجمه گوگل]طرح شگفت انگیز او بر او باز شد
8. He's a wily old fox.
[ترجمه ترگمان]روباه مکار است
[ترجمه گوگل]او روباه روحانی قدیمی است
9. It had grown old and wily.
[ترجمه ترگمان]پیر و حیله گر شده بود
[ترجمه گوگل]این پیر و صاحب بزرگ شده بود
10. What would some wily girl see in him that he would respond to?
[ترجمه ترگمان]یک دختر مکار به او چه خواهد گفت که به او پاسخ خواهد داد؟
[ترجمه گوگل]چه دختری جادوگر در او میبینی که به او پاسخ میدهد؟
11. That wily old fellow Javed Miandad came out of it all with a commendation for trying to calm his prayers.
[ترجمه ترگمان]این پیرمرد مکار و مکار از همه جا بیرون آمد و از این کار تمجید کرد و سعی کرد prayers را آرام کند
[ترجمه گوگل]جود میانداد همجنسگرا پس از تلاش برای آرام کردن نمازهایش از همه اینها بی خبر بود
12. The idea of the touring professional as wily entrepreneur was nearly dead.
[ترجمه ترگمان]ایده سفر به عنوان یک کارآفرین زیرک تقریبا مرده بود
[ترجمه گوگل]ایده از حرفه ای توریست به عنوان کارآفرین خوش تیپ تقریبا مرده بود
13. The Ingushetians have been more patient and wily than their hotheaded Chechen neighbors.
[ترجمه ترگمان]The نسبت به همسایگان چچن their، صبور و wily بوده اند
[ترجمه گوگل]Ingushetians ها بیشتر بیمار و باهوش تر از همسایگان چچن هستند
14. All these benefits were acquired by a wily diplomacy.
[ترجمه ترگمان]همه این مزایا توسط یک دیپلماسی زیرک به دست آمد
[ترجمه گوگل]تمام این مزایا توسط یک دیپلماسی خوشایند به دست آمد