کلمه جو
صفحه اصلی

upholstery


معنی : اثاثه یا لوازم داخلی
معانی دیگر : پارچه ی مبلی، (پارچه) رومبلی، اثاثه یا لوازم داخلی مثل پرده و امثال ان

انگلیسی به فارسی

رویه دوزی


(صندلی، مبل) رویه، روکش، پارچه


مبل روکش‌دار، مبل رویه دوزی شده


اثاثه یا لوازم داخلی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: upholsteries
(1) تعریف: materials such as springs, padding, and fabric that are used to cover couches, chairs, or the like.

(2) تعریف: the work or business of upholstering furniture.

• materials that are used to cushion and cover furniture (i.e. fabric, lining, padding, etc.); process of cushioning and covering furniture
upholstery is the soft covering on chairs and sofas that makes them comfortable.

مترادف و متضاد

اثاثه یا لوازم داخلی (اسم)
upholstery

جملات نمونه

1. Our old sofa was given new velvet upholstery.
به کاناپه ی قدیمی مان روکش مخمل جدیدی داده شد

2. The Browns' upholstery was so new that we were wary about visiting them with the children.
رومبلی ها ی خانواده براون آنقدر جدید و نو بود که مراقب بودیم با بچه ها به دیدن آنها نرویم

3. Thirty-five dollars was the estimate for changing the upholstery on the dining-room chairs.
برآورد تعویض روکش صندلی های اتاق ناهار خوری سی و پنج دلار بود

4. You'll receive samples of paint, curtains and upholstery.
[ترجمه ترگمان]شما نمونه های نقاشی، پرده ها و upholstery را دریافت می کنید
[ترجمه گوگل]نمونه هایی از رنگ، پرده و اثاثه را دریافت خواهید کرد

5. Simon rested his head against the upholstery.
[ترجمه ترگمان]سیمون سر خود را روی تشک گذاشت
[ترجمه گوگل]سیمون سرش را در برابر اثاثیه تخت خواباند

6. The research content is the pattern design of upholstery fabrics.
[ترجمه ترگمان]محتوای تحقیق عبارت است از طراحی الگوی پارچه های upholstery
[ترجمه گوگل]محتوا تحقیق طراحی الگوی پارچه های اثاثه یا لوازم داخلی است

7. Accessories for the top-of-the-range car include leather upholstery, a CD player, electric windows and a sunroof.
[ترجمه ترگمان]لوازم جانبی برای ماشین با برد بالا شامل لوازم داخلی چرمی، یک پخش کننده سی دی، پنجره های برقی و یک sunroof است
[ترجمه گوگل]لوازم جانبی برای خودرویی با برد بالا شامل اثاثه یا لوازم جانبی چرمی، دستگاه پخش سی دی، پنجره های الکتریکی و سقف کابین است

8. Upholstery became a separate trade, and seating began to put on weight in consequence.
[ترجمه ترگمان]Upholstery به صورت یک تجارت جداگانه درآمد، و در نتیجه به نشستن ادامه داد
[ترجمه گوگل]اثاثه یا لوازم داخلی یک تجارت جداگانه تبدیل شد و صندلی ها در نتیجه نتیجه آن را به دست آوردند

9. The two-tone upholstery and chrome door handles add to the look.
[ترجمه ترگمان]اسباب و اثاثه یا اسباب و اثاثه دو تن رنگ قهوه ای و قهوه ای رنگی به این نگاه می افزاید
[ترجمه گوگل]دوختن اثاثه و دستگیره های درب کروم به ظاهر اضافه شده است

10. Delicate chairs with frayed green silk upholstery were placed round the walls.
[ترجمه ترگمان]صندلی های ظریف با روکش ابریشمی سبز رنگ روی دیوارها چیده شده بودند
[ترجمه گوگل]صندلی های ظریف با اثاثه ی نقره ای ابریشم سبز در اطراف دیوار قرار داده شدند

11. Ten-speaker sound system; leather upholstery and walnut trim; automatic airbags for driver and front passenger.
[ترجمه ترگمان]سیستم صوتی ده سخنران؛ چرم روکش چرمی و تریم، ایربگ اتوماتیک برای راننده و مسافر جلو
[ترجمه گوگل]سیستم صدای ده بلندگو اثاثه یا لوازم داخلی چرم و ترمیم گردو؛ کیسه هوا اتوماتیک برای راننده و مسافر جلو

12. Your features in DIY upholstery and soft furnishings also told me all I need to know about renovating second-hand furniture.
[ترجمه ترگمان]ویژگی های شما در روکش صندلی ها و اثاثیه نرم همچنین تمام چیزهایی را که نیاز دارم در مورد نوسازی مبلمان دست دوم بدانید به من گفتند
[ترجمه گوگل]ویژگی های خود را در اثاثه یا لوازم داخلی DIY و مبلمان نرم نیز به من همه آنچه که من نیاز به دانستن در مورد تعمیر مبلمان دست دوم

13. Springs are wrapped in layers of upholstery for comfort and warmth.
[ترجمه ترگمان]اسپری نگر در لایه های مبل و صندلی ها برای راحتی و گرما پیچیده شده است
[ترجمه گوگل]چشمه ها در لایه های اثاثه یا لوازم داخلی برای آسایش و گرما پیچیده می شوند

14. It makes me cringe into the smelly upholstery of his battered armchair.
[ترجمه ترگمان]این باعث می شود که خودم را منقبض کنم و روی مبل راحتی battered تکیه کنم
[ترجمه گوگل]این باعث می شود که من به اثاثیه ی بدبختانه صندلی خرد شده اش چسبیده شود

15. Awlgrip paint job, decks, upholstery and varnish work.
[ترجمه ترگمان]نقاشی رنگ، عرشه، روکش صندلی ها و varnish
[ترجمه گوگل]رنگ Awlgrip کار، عرشه، اثاثه یا لوازم داخلی و کار لاک الکل

16. Its craftsman made upholstery is from the Allied classic range of sculptured moquette in a subtle blend of fresh shades.
[ترجمه ترگمان]ساز و اثاثه و اثاثه و اثاثه آن از طیف کلاسیک Allied ساخته شده از فرش sculptured در ترکیبی ظریف از رنگ های تازه است
[ترجمه گوگل]سازنده آن ساخته شده از اثاثه یا لوازم داخلی است از مجموعه کلاسیک متفقین از مجسمه Moquette در مخلوط ظریف از سایه های تازه

17. Dark green plush velvet of the upholstery into which I sink - and struggle.
[ترجمه ترگمان]مخمل سبز تیره رنگی از صندلی ها که در آن غرق شده بودم - و تقلا می کردم
[ترجمه گوگل]مخمل کثیف سبز تیره از اثاثه یا لوازم داخلی که من آن را فرو ریختن - و مبارزه

18. The completed upholstery was finished at the point where it was to be fixed in the coach.
[ترجمه ترگمان]روکش صندلی ها در نقطه ای که قرار بود در کالسکه قرار گیرد به پایان رسیده بود
[ترجمه گوگل]اثاثیه داخلی تکمیل شده در جایی که باید در مربی ثابت شود، به پایان رسید

upholstery fabric

پارچه‌ی رومبلی


پیشنهاد کاربران

روکش صندلی

در اکثر مواقع به عنوان *رویه مبل* ( پارچه مبل ) بکار می رود.
رویه
روکش

lining
تودوزی


تودوزی


کلمات دیگر: