کلمه جو
صفحه اصلی

windmill


معنی : اسیاب بادی، هر چیزی شبیه اسیاب بادی
معانی دیگر : آسیاب بادی، بادآس، (هر دستگاهی که با نیروی باد کار کند) - بادی، موتور بادی، بادکار، بادنیرویی، (مانند آسیاب بادی) چرخیدن، دورزدن، اسیاب وار چرخیدن

انگلیسی به فارسی

اسیاب بادی، هر چیزی شبیه اسیاب بادی، (اسیاب وار)چرخیدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
عبارات: tilt at windmills
• : تعریف: a machine that mills, pumps water, or the like by using the energy from a wheel that is mounted at the top of a tower and turned by the wind.
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: windmills, windmilling, windmilled
• : تعریف: to rotate as a windmill does.

• device which harnesses the power of the wind by means of large blades which rotate around a shaft from the force of the wind (especially used to pump water, power a millhouse, or generate electricity)
a windmill is a tall building with large sails on the outside which turn as the wind blows. this produces electricity which can be stored or used to perform particular tasks such as crushing grain.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] چرخاب بادی
[زمین شناسی] آسیاب بادی

مترادف و متضاد

اسیاب بادی (اسم)
windmill

هر چیزی شبیه اسیاب بادی (اسم)
windmill

جملات نمونه

1.
آسیاب بادی

2. the vanes of a windmill
پره های آسیاب بادی

3. A windmill is used to crush grain into.
[ترجمه ترگمان]آسیاب بادی برای خرد کردن گندم استفاده می شود
[ترجمه گوگل]برای آسیاب کردن دانه، آسیاب بادی استفاده می شود

4. A windmill is used to crush grain into flour.
[ترجمه ترگمان]آسیاب بادی برای خرد کردن غلات در آرد استفاده می شود
[ترجمه گوگل]برای آسیاب کردن دانه به آرد از یک آسیاب بادی استفاده می شود

5. The sails of the windmill are now at rest.
[ترجمه ترگمان]حالا دیگر بادبان های آسیاب بادی در حال استراحت هستند
[ترجمه گوگل]بادبان آسیاب بادی اکنون در حال استراحت هستند

6. The sails of the windmill were wheeling round.
[ترجمه ترگمان]بادبان های آسیاب بادی چرخ می زدند
[ترجمه گوگل]بادبان های آسیاب بادی در حال چرخش بودند

7. The old windmill stood out in silhouette.
[ترجمه ترگمان]آسیاب بادی قدیمی در تاریکی دیده می شد
[ترجمه گوگل]آسیاب بادی قدیمی در شکل شبح قرار داده شده است

8. Mark lashed the windmill to the inevitable bamboo pole, and we tried propping it near the stern.
[ترجمه ترگمان]مارک آسیاب بادی را به چوب بامبو انداخت و ما سعی کردیم که آن را کنار کشتی نگه داریم
[ترجمه گوگل]مارک آسیاب بادی را به قطب بامبو اجتناب ناپذیر می برد و ما سعی کردیم آن را در کنار ستون قرار دهیم

9. I thought you might be a Windmill girl . . . come to blackmail me about some drunken indiscretion of mine.
[ترجمه ترگمان]من فکر می کردم که تو یه دختر نازی هستی که برای اخاذی از من در مورد یه کم بی احتیاطی ازم اخاذی می کنی
[ترجمه گوگل]فکر کردم شاید یک دختر بادی باشد من را در مورد برخی از ناسازگاری های ناخوشایند من به من بدم آورد

10. Windmill or no windmill, he said, life would go on as it had always gone on-that is, badly. George Orwell
[ترجمه ترگمان]گفت: آسیاب یا آسیاب بادی، زندگی مثل همیشه ادامه پیدا می کند - این خیلی بد است \" جورج ارول \"
[ترجمه گوگل]وی گفت که زندگی درختکاری و یا آسیاب بادی، همانطور که همیشه در آن بود، ادامه خواهد یافت، یعنی بد است جورج اورول

11. His hands windmill in a frenetic semaphore and his body shifts in ceaseless motion, with a life of its own.
[ترجمه ترگمان]دستان او آسیاب بادی frenetic و بدن او در حرکت بی وقفه، با یک زندگی خاص خودش، کار می کند
[ترجمه گوگل]دستانش را در یک سمفور غولپیکر و بدن او در حرکت بی وقفه، با زندگی خود خود تغییر می دهد

12. There was a picture of a windmill on the bedroom wall.
[ترجمه ترگمان]تصویری از آسیاب بادی در دیوار اتاق خواب دیده می شد
[ترجمه گوگل]یک تصویر از یک آسیاب بادی در دیوار اتاق خواب وجود داشت

13. Another listed building is the fine windmill which stands on the hill above the village and makes an outstanding local landmark.
[ترجمه ترگمان]یک ساختمان فهرست شده دیگر ساختمان آسیاب بادی است که بر فراز تپه بالای دهکده قرار دارد و یک نقطه عطف محلی برجسته می شود
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از ساختمان های ذکر شده آسیاب بادی خوب است که بر روی تپه بالای روستا قرار دارد و یک برجسته برجسته محلی می باشد

14. I cross the wooden bridge to the windmill, the planks yielding under my feet.
[ترجمه ترگمان]از پل چوبی به سوی آسیاب بادی عبور می کنم
[ترجمه گوگل]من از پل چوبی به آسیاب بادی عبور می کنم، تخته هایی که زیر پای من قرار دارند

اصطلاحات

fight (or tilt at) windmills

با دشمنان خیالی جنگیدن، کار بیهوده کردن


پیشنهاد کاربران

نیروگاه بادی

آسیاب بادی

The water pump is driven by a windmill


کلمات دیگر: