کلمه جو
صفحه اصلی

windfall


معنی : ثروت باد اورده، میوه باد انداخته
معانی دیگر : (به ویژه میوه ی افتاده ازدرخت) باد افکنده، پا درختی

انگلیسی به فارسی

میوه باد انداخته، ثروت باد آورده


سرماخوردگی، ثروت باد اورده، میوه باد انداخته


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: an unexpected or unearned gain or piece of good fortune.
مشابه: killing

(2) تعریف: something, esp. a tree or fruit from a tree, blown down by wind.
صفت ( adjective )
• : تعریف: gained or obtained unexpectedly.

- windfall profits
[ترجمه ترگمان] سود بادآورده
[ترجمه گوگل] سود بالقوه

• something blown down by the wind (e.g. fallen fruit); find, unexpected good fortune; unexpected inheritance
a windfall is a sum of money that you receive unexpectedly.

مترادف و متضاد

ثروت باد اورده (اسم)
bonanza, windfall

میوه باد انداخته (اسم)
windfall

jackpot, profit


Synonyms: bonanza, bonus, find, fortune, gift from the gods, godsend, gravy, lucky find, money from heaven, pennies from heaven, stroke of luck


جملات نمونه

1. Investors each received a windfall of £3000.
[ترجمه ترگمان]سرمایه گذاران هر کدام یک windfall ۳۰۰۰ پوند دریافت کردند
[ترجمه گوگل]هر یک از سرمایه گذاران 3000 پوند دریافت کردند

2. The hospital got a sudden windfall of £300 000.
[ترجمه ترگمان]این بیمارستان ۳۰۰ هزار پوند ثروت بادآورده پیدا کرد
[ترجمه گوگل]بیمارستان به طور ناگهانی از 300000 پوند به دست آمد

3. The government imposed a windfall tax on some industries.
[ترجمه ترگمان]دولت مالیات بر ثروت بادآورده را در برخی صنایع اعمال کرد
[ترجمه گوگل]دولت برخی از صنایع مالیات واریز کرد

4. She had an unexpected windfall of a thousand pounds when a cousin died.
[ترجمه ترگمان]وقتی یک پسر عمو جان سالم به در برد، هزار پوند ثروت بادآورده داشت
[ترجمه گوگل]او وقتی یک پسر عموی جان خود را از دست داد یک هزار و پوند بود

5. Now, he can see an Elvis-like windfall for the industry.
[ترجمه ترگمان]اکنون او می تواند یک ثروت بادآورده به الویس را برای این صنعت ببیند
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، او می تواند یک پیشگویی الکلی مانند صنعت را ببیند

6. Clinton, by contrast, has had no such windfall to draw upon.
[ترجمه ترگمان]در مقابل، کلینتون این ثروت بادآورده را ندارد که از آن استفاده کند
[ترجمه گوگل]کلینتون، در مقابل، تا به حال چنین تاخیری برای قرعه کشی

7. The deal represents a huge windfall for Adkins' center, and a reasonable expense for State Mutual.
[ترجمه ترگمان]این معامله یک ثروت بادآورده بزرگ برای مرکز Adkins و هزینه معقولی برای هم کاری های متقابل دولتی را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]این قرارداد نشان دهنده ی وفاداری بزرگ برای مرکز آدکینز و هزینه معقولی برای دولت متقابل است

8. The merger could mean a $ 2 billion windfall for shareholders.
[ترجمه ترگمان]این ادغام می تواند به معنای ۲ میلیارد دلار سود بادآورده برای سهامداران باشد
[ترجمه گوگل]این ادغام می تواند 2 میلیارد دلار برای سهامداران باشد

9. Added to a £14million windfall from a shares sale, that pushed profits up 27 percent to £113 million last year.
[ترجمه ترگمان]همچنین به مبلغ ۱۴ میلیون پوند سود بادآورده از فروش سهام، که سود خود را از ۲۷ درصد به ۱۱۳ میلیون پوند در سال گذشته افزایش داد
[ترجمه گوگل]اضافه شده به 14 میلیون پوند از سهام فروش، که سود سالیانه 27 درصد را به 113 میلیون پوند افزایش داد

10. Will there be any windfall payments from the sale?
[ترجمه ترگمان]پول بادآورده از فروش هم هست؟
[ترجمه گوگل]آیا پرداخت های ناگهانی از فروش وجود خواهد داشت؟

11. Labour has imposed the utility windfall tax, introduced the minimum wage and ramped up petrol duty.
[ترجمه ترگمان]حزب کارگر مالیات بر سود بادآورده را اعمال کرده، حداقل حقوق و افزایش عوارض بنزین را مطرح کرده است
[ترجمه گوگل]کار مالیات بر درآمد را تحمیل کرده است، حداقل دستمزد را معرفی کرده و وظیفه بنزین را افزایش داده است

12. So when he came into a windfall he knew that he wanted to use some of it to top up his pension.
[ترجمه ترگمان]بنابراین وقتی به ثروت بادآورده وارد شد می دانست که می خواهد از بعضی از آن استفاده کند تا مقرری خود را بالا بگیرد
[ترجمه گوگل]بنابراین هنگامی که او به سرماخوردگی رسید، می دانست که می خواهد از بعضی از آن ها برای افزایش حقوق بازنشستگی خود استفاده کند

13. It would bring a windfall of around 300,000 smackers to the Manor.
[ترجمه ترگمان]باعث می شد که حدود ۳۰۰،۰۰۰ smackers به ملک اربابی برگردند
[ترجمه گوگل]این باعث می شود تقریبا 300،000 مغازه دار به منور منتقل شود

14. The privatized utility companies may be faced with a windfall tax on the profits of the last few years.
[ترجمه ترگمان]شرکت های بخش خصوصی ممکن است با مالیات بر ثروت بادآورده در سود چند سال گذشته مواجه شوند
[ترجمه گوگل]شرکت های خصوصی سرمایه گذاری ممکن است با مالیات ناگهانی سود حاصل از چند سال گذشته مواجه شوند

15. Our domestic oil had been price-controlled since 197 to keep oil companies from reaping a windfall at the higher OPEC price.
[ترجمه ترگمان]نفت داخلی ما از زمان ۱۹۷ به بعد تحت کنترل قیمت بود تا شرکت های نفتی را از درو کردن یک ثروت بادآورده به قیمت بالاتر اپک نگه دارد
[ترجمه گوگل]روغن نفت ما از سال 1977 کنترل قیمت ها شده است تا شرکت های نفتی از افزایش قیمت نفت در اوپک بالاتر بیفتند

پیشنهاد کاربران

غیر منتظره ، ناگهانی

اتفاقی ( مثل سود یازیان اتفاقی ) - غیرمنتظره ( بازده غیرمنتظره ) - غیرمترقبه - مازاد برانتظار ( مثل عایدی مازادبرانتظار ) - پیامدناشی از نوسانات قیمتی ( مثل سود یازیان ناشی از تحولات در بازارمالی ) - برنامه ریزی نشده ( مثل سود یا زیان برنامه ریزی نشده )

باد آورده؛ پول باد آورده؛ مال باد آورده

1 - میوه پای درختی
an apple or other fruit blown down from a tree or bush by the wind.
2. ثروت هنگفت بادآورده bonanza
a large amount of money that is won or received unexpectedly.
"members are to get an average �520 cash windfall for voting ‘yes’ to the merger"

میوه باد انداخته/پا درختی

I tend to leave the windfalls for the birds to pick at

پول باداورده

مائده آسمانی

windfall ( مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل )
واژه مصوب: درخت بادافتاده
تعریف: درختی که براثر وزش باد ریشه شکن یا شکسته شده است|||متـ . بادافتاده


کلمات دیگر: