کلمه جو
صفحه اصلی

widowhood


معنی : بیوگی
معانی دیگر : بیوگی

انگلیسی به فارسی

بیوگی


بیوه بودن، بیوگی


انگلیسی به انگلیسی

• state of being a widow, condition of being a woman whose husband has died
widowhood is the state of being a widow or a widower.

مترادف و متضاد

بیوگی (اسم)
widowhood

جملات نمونه

1. Her widowhood condemns her to a lonely old age.
[ترجمه ترگمان]بیوه بودنش او را به پیری و تنهایی می کشاند
[ترجمه گوگل]بیوه او او را به یک سن تنها تنزل می دهد

2. The unthinking equation of widowhood for women with retirement for men has been challenged.
[ترجمه ترگمان]معادله بی فکری زن برای زنان با بازنشستگی برای مردان به چالش کشیده شده است
[ترجمه گوگل]معادله غیر قابل تصور بیوه بودن برای زنان بازنشستگی برای مردان به چالش کشیده شده است

3. Monied widowhood is their only nirvana.
[ترجمه ترگمان]بیوه بودن تنها نیروانا است
[ترجمه گوگل]بیوه ماندنی تنها nirvana آنها است

4. Her widowhood sat lightly on her shoulders[Sentence dictionary], and from what Peggy gathered from her she had a favourite pub.
[ترجمه ترگمان]بیوه بودنش به آرامی روی شانه هایش نشسته بود و از آنچه پگی از او دور شده بود بار مورد علاقه او بود
[ترجمه گوگل]بیوه او به راحتی بر روی شانه هایش نشسته بود و از آنچه پگی از او جمع کرده بود، یک وکیل مورد علاقه اش داشت

5. Often the horror and humility of her widowhood would drive a young widow to follow her husband on his burning pyre.
[ترجمه ترگمان]اغلب، وحشت و حقارت بیوه زنی او، بیوه جوانی را با تل هیزم سوزان به دنبال شوهرش می برد
[ترجمه گوگل]اغلب وحشت و فروتنی بیوه بودن او یک بیوه جوان را برای پیروی از شوهرش بر روی کوره سوزش می کند

6. The comfortable estate of widowhood is the only hope that keep up a wife's spirits.
[ترجمه ترگمان]بیوه ماندن، تنها امید وجود دارد که روحیه یک زن را حفظ کند
[ترجمه گوگل]املاک راحت از بیوه بودن تنها امید است که روحیه همسر را حفظ کند

7. Her early widowhood condemned her to lead a life of hardship.
[ترجمه ترگمان]بیوه بودنش او را محکوم به زندگی سختی کرد
[ترجمه گوگل]اوباما او را محکوم کرد تا زندگی سختی را به همراه داشته باشد

8. This leaves them economically vulnerable when divorce or widowhood strikes.
[ترجمه ترگمان]این باعث می شود که آن ها از نظر اقتصادی در هنگام حملات طلاق یا بیوه آسیب پذیر شوند
[ترجمه گوگل]این در صورتی که طلاق یا اعتصابات بیوه در معرض آسیب پذیری اقتصادی قرار گیرد

9. The widowhood cocks are mated at Christmas, a couple of weeks after the stock birds.
[ترجمه ترگمان]The بیوه در کریسمس، دو هفته بعد از پرندگان stock جفت گیری می کنند
[ترجمه گوگل]کوسه های بیهوشی در کریسمس، چند هفته پس از پرندگان پرورش می یابند

10. Nothing can prepare you for the shock and grief of widowhood.
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز نمی تواند شما را برای شوک و اندوه بیوه زنی خود آماده کند
[ترجمه گوگل]هیچ چیز نمی تواند شما را برای شوک و غم و اندوه بیوه آماده کند

11. The overwhelming causes of poverty in rural areas were low pay and to a lesser extent old age and widowhood.
[ترجمه ترگمان]علت سخت فقر در مناطق روستایی، حقوق کم و سن کم تر بیوه زنی بود
[ترجمه گوگل]علت اصلی فقر در مناطق روستایی، پرداخت کم و به میزان کم سن و بیوه بودن است

12. But for some, particularly in a generation whose men fought in the trenches, marriage was a short interval before widowhood.
[ترجمه ترگمان]اما برای برخی، به خصوص در نسلی که افراد آن در سنگرها می جنگیدند، ازدواج فاصله کوتاهی پیش از بیوه زنی بود
[ترجمه گوگل]اما برای بعضی ها، به ویژه در یک نسل که مردان در ترانشه ها جنگیدند، ازدواج یک فاصله کوتاه قبل از بیوه بود

13. The young man accepts each rationalization given by Lady Susan for her apparently scandalous behavior in the short months of her widowhood.
[ترجمه ترگمان]این جوان هر کدام از این rationalization را می پذیرد که توسط لیدی سوزان برای رفتار ظاهرا scandalous در ماه های کوتاه بیوه زنی او داده شده است
[ترجمه گوگل]مرد جوان هر گونه عقلانیتی را که خانم سوزان برای رفتار ظاهرا رسوایی او در ماههای کوتاهی از بیوه بودنش به دست می آورد، می پذیرد

14. The reason: older persons tend to form one-person households both by preference and owing to widowhood.
[ترجمه ترگمان]دلیل: افراد مسن تمایل دارند که یک فرد را هم با ترجیح و هم به خاطر بیوگی تشکیل دهند
[ترجمه گوگل]به همین دلیل، افراد مسن تر تمایل دارند خانواده های یک نفره را به صورت اولویت و به دلیل بیوه بودن تشکیل دهند

15. A confidant and social support buffers a woman against the losses of retirement, widowhood, moves, and deaths.
[ترجمه ترگمان]محرم راز و حمایت اجتماعی یک زن را در برابر تلفات بازنشستگی، بیوگی، حرکت و مرگ نگه می دارد
[ترجمه گوگل]حمایت اجتماعی و محرمانه یک زن را در برابر تلفات بازنشستگی، بیوه، حرکت و مرگ می کاهد

پیشنهاد کاربران

widowhood ( مطالعات زنان )
واژه مصوب: بیوگی
تعریف: 1. دوره ای که در آن یک زن بیوه می ماند 2. وضعیت بیوه بودن


کلمات دیگر: