کلمه جو
صفحه اصلی

sculpt


معنی : حجاری کردن
معانی دیگر : تندیس ساختن، مجسمه ساختن، پیکر تراشی کردن، تندیسگری کردن، منقور کردن، مدل مجسمه ساز شدن

انگلیسی به فارسی

حجاری کردن، منقور کردن


مجسمه سازی، حجاری کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: sculpts, sculpting, sculpted
(1) تعریف: to make (a sculpture), as by carving, chiseling, or molding.
مشابه: carve

(2) تعریف: to shape (anything) in a manner suggesting the care or artistry of a sculpture.
مشابه: carve, mold

- He sculpted the shrubs.
[ترجمه ترگمان] اون بوته ها رو درست کرد
[ترجمه گوگل] او حشرات را مجذوب کرد

• create three-dimensional artwork using any of several techniques (carving, modeling, welding, etc.); form, shape, mold
if an artist sculpts something, they carve and shape it out of stone or wood, a formal word.

مترادف و متضاد

حجاری کردن (فعل)
incise, sculpt

جملات نمونه

1. When I sculpt, my style is expressionistic.
[ترجمه ترگمان]وقتی من بسازم، سبک من پر زرق و برق است
[ترجمه گوگل]وقتی من مجسم می کنم، سبک من بیانگرانه است

2. I wanted to sculpt the stalactites but we could not find the sculptors.
[ترجمه ترگمان]می خواستم the را درست کنم، اما نتونستیم the پیدا کنیم
[ترجمه گوگل]من می خواستم stalactites را مجسم کنم اما ما مجسمه سازان را پیدا نکردیم

3. Bernhardt stated that she continued to sculpt into old age to remain mentally alert.
[ترجمه کهکشان] برنهاردت گفت که او مجسمه سازی را تا کهنسالیش ادامه می دهد تا از نظر ذهنی هوشیاریش را حفظ کند.
[ترجمه ترگمان]برنهارت اشاره کرد که او به شکل دادن به پیری خود ادامه می دهد تا به صورت ذهنی هوشیار باقی بماند
[ترجمه گوگل]برنشت اظهار داشت که او همچنان به سن و سال خود ادامه می دهد تا بتواند از نظر اخلاقی ذهنی باقی بماند

4. Then, sculpt the remaining fringe parting.
[ترجمه ترگمان]بعد، the را درست کن
[ترجمه گوگل]سپس، پارتی باقیمانده باقی مانده را مجسم کنید

5. Before I started the sculpt on the head I split it into diff. subtool so as to make things easier and faster to sculpt on.
[ترجمه ترگمان]قبل از این که من the را روی سرم شروع کنم، این کار باعث شد تا فرق بین آن ها وجود داشته باشد تا کارها آسان تر و آسان تر شود تا بتوان با آن مبارزه کرد
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه من شروع به ساختن مجسمه بر روی سر من تقسیم آن را به تفاوت Subtool به طوری که همه چیز را آسان تر و سریع تر به مجسمه سازی بر روی

6. The style of sculpt makes the character sententious and general, exerting the function of"writing"greatly and easily according the demand of literati expressing their emotion.
[ترجمه ترگمان]شکل of، کاراکتر را به طور کلی و به طور کلی اعمال می کند، و تابع \"نوشتن\" را به حد زیادی و با توجه به تقاضای literati بیان می کند که احساسات خود را بیان می کنند
[ترجمه گوگل]سبک مجسمه ساز، شخصیت محرمانه و عمیق را به وجود می آورد، و به طور گسترده و به راحتی براساس تقاضای ادبیات، بیان احساسات خود را انجام می دهد

7. Where these things are lacking, people can sometimes sculpt their jobs to compensate.
[ترجمه ترگمان]جایی که این چیزها کم هستند، افراد گاهی اوقات می توانند کاره ای خود را با جبران کردن انجام دهند
[ترجمه گوگل]در کجای این موارد کمبود وجود دارد، مردم گاهی اوقات می توانند مشاغل خود را به جبران خسارت جبران کنند

8. The Games car's sculpt is not the isolation existence, it has the widespread relation.
[ترجمه ترگمان]یک شکل ساخته شده از این بازی ها وجود انزوای آن نیست، بلکه رابطه گسترده ای دارد
[ترجمه گوگل]مجسمه ماشین بازی Is not وجود انزوا نیست، آن ارتباط گسترده ای دارد

9. Trigonal tongue cover, generous sculpt, easy to open.
[ترجمه ترگمان]پوشش زبان trigonal، sculpt بخشنده، آسان برای باز کردن
[ترجمه گوگل]پوشش زبان تریگونال، مجسمه سخاوتمندانه، آسان برای باز کردن

10. Position your fingers horizontally and sculpt parallel.
[ترجمه ترگمان]انگشتان خود را به طور افقی قرار دهید و موازی خود را شکل دهید
[ترجمه گوگل]انگشتان خود را به صورت افقی قرار دهید و موازی کنید

11. The sculpt of this kind of car is so vagary, it"s a car model in front, but the cab cab be enlarge, and there adds a camper in back, it"s so suitable for long-distance outdoor travel.
[ترجمه ترگمان]مدلی از این نوع ماشین بسیار پیچیده است، یک مدل ماشین در جلو است، اما تاکسی تاکسی بزرگ تر می شود، و یک camper در پشت آن اضافه می کند، و برای مسافرت در فضای باز بسیار مناسب است
[ترجمه گوگل]مجسمه این نوع ماشین بسیار شنیع است، مدل خودرویی در جلو است، اما کابین کابین بزرگ می شود و در پشت به آن افزوده می شود، برای مسافرت در فضای باز طولانی مناسب است

12. So it is unique minority sculpt and posy different from mid-region bronze culture at hte same age.
[ترجمه ترگمان]بنابراین این یک نمونه منحصر به فرد، که با فرهنگ برنز میانی در همان سن، متفاوت است
[ترجمه گوگل]بنابراین، اقلیت منحصر به فردی است که با فرهنگ برنزی در اواسط سالیان متمادی متفاوت است

13. As far as those chimney that have vagary sculpt, the criterion of high-rising structure design can not offer veracious reference basis.
[ترجمه ترگمان]تا آنجا که آن chimney که vagary را شکل داده اند، معیار طراحی ساختار بلند پایه نمی تواند اساس مرجع واقعی را ارایه دهد
[ترجمه گوگل]تا آنجا که به آن دودکش هایی که دارای مجسمه سازی هستند، معیار طراحی ساختار بالا، نمی تواند مبنای مرجع دقیق ارائه دهد

14. The original structure, sculpt and configuration of fresh flower can be reserved.
[ترجمه ترگمان]ساختار اصلی، شکل و پیکربندی یک گل جدید را می توان رزرو کرد
[ترجمه گوگل]ساختار اصلی، مجسمه سازی و پیکربندی گل تازه می تواند حفظ شود

پیشنهاد کاربران

در مواقعی تنها به معنای ساختن/ایجاد کردن می باشد


کلمات دیگر: