کلمه جو
صفحه اصلی

whittle


معنی : ساطور، چاقو، با چاقو تیز کردن و تراشیدن، بریدن، تراشیدن
معانی دیگر : (با چاقو چوب را ) تراشیدن، باریک کردن، سر تیز کردن، (معمولا با: down یا away یا up یا off - به تدریج) تحلیل بردن، (به) هدر دادن، کاستن، کم کردن، تقلیل دادن، (با چاقو چوب را) تراشیدن و شکل دادن، پیوسته کم کردن

انگلیسی به فارسی

کثیف، چاقو، ساطور، تراشیدن، بریدن، با چاقو تیز کردن و تراشیدن


چاقو، ساطور، تراشیدن، بریدن، پیوسته کم کردن، باچاقو تیزکردن و تراشیدن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: whittles, whittling, whittled
(1) تعریف: to cut or pare small bits or thin layers from (a piece of wood), or to trim or shape (it) by so doing.
مشابه: carve

- In the evenings he sat on his porch and whittled wood.
[ترجمه ترگمان] شب ها روی ایوان می نشست و چوب می تراشید
[ترجمه گوگل] در شبها او روی حیاط خود نشسته و چوب را بریده بود
- At boy scout camp, he whittled a piece of wood into a bird.
[ترجمه ترگمان] تو کمپ boy یه تیکه چوب توی یه پرنده تراشید
[ترجمه گوگل] در اردوگاه ناامن پسر، او یک قطعه چوب را به یک پرنده تبدیل کرد

(2) تعریف: to reduce the size of (a piece of wood or anything) by, or as if by, cutting; pare down (usu. fol. by down or away).

- We must whittle down the budget.
[ترجمه ترگمان] ما باید بودجه را کاهش دهیم
[ترجمه گوگل] ما باید بودجه را پایین بیاوریم
- That's too many guests; we'll have to whittle down the list.
[ترجمه ترگمان] این تعداد مهمون زیاد است؛ ما مجبوریم لیست را هم از دست بدهیم
[ترجمه گوگل] این خیلی مهمان است ما باید فهرست را پایین بیاوریم
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: whittler (n.)
• : تعریف: to cut or shape a piece of wood by slicing off small bits with a knife.
مشابه: carve

• knife, pocket-knife (archaic)
cut; peel; cut away, shape; cut down
see phrasal verbs.
to whittle something away or to whittle it down means to make it smaller or less effective.

مترادف و متضاد

ساطور (اسم)
gully, chopper, whittle, case knife, cleaver

چاقو (اسم)
knife, whittle

با چاقو تیز کردن و تراشیدن (فعل)
whittle

بریدن (فعل)
chop, truncate, dock, cut off, cut, intercept, carve, rift, slice, flick, amputate, sliver, cut back, haggle, knife, shred, gash, engrave, whittle, incise, shear, mangle, raze, hack, exsect, hew, lancinate, resect, scarp, sever, skive, stump, sunder

تراشیدن (فعل)
erase, carve, scrape, face, grain, trim, expunge, pare, grave, shave, whittle, excoriate, exfoliate, raze, rase, resect

cut away at; reduce


Synonyms: carve, chip, consume, decrease, diminish, eat away, erode, fashion, form, hew, lessen, model, mold, pare, sculpt, shape, shave, trim, undermine, wear away


Antonyms: build, increase


جملات نمونه

1. to whittle a branch into a tent-peg
شاخه ی درخت را تراشیدن و تبدیل به میخ خیمه کردن

2. to whittle down expenses
هزینه ها را کم کم کاهش دادن

3. We need to whittle down the list of guests for the party.
[ترجمه ترگمان]ما باید لیست مهمان ها را برای مهمانی پایین بیاوریم
[ترجمه گوگل]ما باید لیست مهمان های حزب را پایین بیاوریم

4. Don't whittle the stick into a short one.
[ترجمه ترگمان]چوب را به یک تکه کوچک تیز نکن
[ترجمه گوگل]چوب را کمی کوتاه نکنید

5. The president has agreed to whittle down his proposal.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور موافقت کرده است که پیشنهادش را رد کند
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور توافق کرده است که پیشنهاد خود را پایین بیاورد

6. Their approach is to whittle away at the evidence to show reasonable doubt.
[ترجمه ترگمان]رویکرد آن ها این است که از شواهد دور شوند تا تردید منطقی نشان دهند
[ترجمه گوگل]رویکرد آنها این است که در شواهدی برای نشان دادن شک و تردید معقول استفاده کنند

7. I finally managed to whittle down the names on the list to only five.
[ترجمه ترگمان]بالاخره تونستم اسامی رو که فقط ۵ تا بود رو از بین ببرم
[ترجمه گوگل]در نهایت من موفق شدم اسم ها را در فهرست ثبت نام کنم تا فقط پنج

8. Jog a few miles before breakfast, whittle off the campaign flab.
[ترجمه ترگمان]قبل از صبحانه چند مایل قبل از صبحانه، whittle را قطع کرد
[ترجمه گوگل]چند مایل قبل از صبحانه را بکشید، از کمربند کمپانی بیرون بکشید

9. Here, Brian Whittle, in his first major championships, awaited Kriss Akabussi.
[ترجمه ترگمان]در اینجا، برایان Whittle، در اولین قهرمانی بزرگ خود، در انتظار Kriss Akabussi بود
[ترجمه گوگل]در اینجا، بری ویتل، در اولین قهرمانی مهم خود، کریس آکوبوسی را در انتظار است

10. You can rely on these keen-eyed bowmen to whittle down the enemy's numbers as they advance.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید بر این کمانداران با چشم مشتاق تکیه کنید تا تعداد دشمن را همانطور که پیش می روند، کاهش دهند
[ترجمه گوگل]شما می توانید بر روی این گربه های مشتاق چشم تکیه کنید تا تعداد دشمن را از پیش بردارید

11. Whittle showed me what exists between the course and Gullane Bay.
[ترجمه ترگمان]Whittle به من نشان داد که بین این دوره و خلیج Gullane وجود دارد
[ترجمه گوگل]ویتل به من نشان داد که بین دوره و خلیج گولان وجود دارد

12. Whittle struck back at critics of his educational policies.
[ترجمه ترگمان]Whittle به منتقدان سیاست های آموزشی خود پاسخ داد
[ترجمه گوگل]به انتقاد از سیاست های آموزشی او ضربه زد

13. He felt the urge to whittle on it with a knife, but no urge to speak.
[ترجمه ترگمان]میل داشت چاقو را روی آن بگذارد، اما هیچ میلی به صحبت کردن نداشت
[ترجمه گوگل]او تمایل داشت که با چاقوی بر روی آن بچرخد، اما هیچ مشکلی برای گفتن ندارد

14. Channel One was introduced by Whittle Communications to a pilot group of junior and senior high schools in 198
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۸ توسط شرکت Whittle برای یک گروه آزمایشی از دبیرستان ها و senior معرفی شد
[ترجمه گوگل]Channel One توسط Whittle Communications به یک گروه خلبان دبیرستان ها در سال 198 معرفی شد

15. This is good because it allows you to whittle down those superior numbers.
[ترجمه ترگمان]این خوب است چون به شما این امکان را می دهد که آن اعداد برتر را کاهش دهید
[ترجمه گوگل]این خوب است زیرا اجازه می دهد تا این عدد برتر را پایین بیاورید

to whittle a branch into a tent-peg

شاخه‌ی درخت را تراشیدن و تبدیل به میخ خیمه کردن


to whittle down expenses

هزینه‌ها را کم‌کم کاهش دادن


Inflation has whittled away our savings.

تورم اندوخته‌های ما را کم کرده است.


The number of workers was whittled down in order to reduce costs.

به‌منظور کم‌کردن هزینه‌ها از تعداد کارگران کاسته شد.


پیشنهاد کاربران

تقلیل دادن کاهش دادن


کلمات دیگر: